
چرا یهودی ها، به ویژه رهبران و عالمان آن ها، از همان آغاز با حضرت رسول (ص) و دین او دشمنی ورزیدند؟ به راستی منشأ کفر و خصومت و کینه توزی یهود در برابر پیامبر و قرآن و دین مبین اسلام چه بود؟
مرحوم علّامه طباطبایی در ادامه تفسیر آیه 64 سورة مائده، پس از اشاره به جسارت و اهانت یهود نسبت به خداوند سبحان، در این باره می افزاید: جرئت و جسارت یهود نسبت به خداوند عظیم و لب به مثل گشودنشان (یدالله مغلوله) هیچ از یهود بعید نیست؛ زیرا این ها مردمی هستند که در دشمنی با ادیان و در کفر از قدیم الایام مشخص و ممتاز بودند و اصولا مردمانی حسود و ستم پیشه اند و معلوم است چنین مردمی وقتی خبردار شوند خدای متعال قریش را بر آنان فضیلت داده و از بین ایشان شخصی را به نبوت برگزیده تا چه اندازه حسدشان تحریک می شود. بنابراین قریش جز این نباید از یهود توقع داشته باشد و نباید از شر آنان و از این که آتش طغیان و کفرشان تیزتر (شعله ورتر) شود ایمن بنشینند.
یهود در دنیای قبل از اسلام خود را اشرف ملل می دانست و سیادت و تقدم بر سایر اقوام را حق مسلم خود می پنداشت و خود را اهل کتاب و سایر اقوام آن روز را امی و بی سواد و وحشی می نامید. و به دنیای آن روز فخر می فروخت و ربانیین و احبار عالمان و رهبران خود را به رخ عالمیان می کشید و به علم و حکمت خود می بالید. لیکن دوران آن سیادت خیالی و تمدن توخالی سرآمد و آوازة پیغمبری که مبعوث شده بود و همچنین آوازة کتاب وی گوش یهود را خراش می داد؛ مخصوصا وقتی که در آن کتاب نظر کرده و آن را کتابی آسمانی و مهمین ـ یعنی ناظر بر سایر کتب آسمانی ـ یافت و دید که کتابی است سرشار از حق و حقیقت و مشتمل بر عالی ترین تعلیمات روحی و کامل ترین طریق هدایت، بیشتر از پیش به ذلت و بی ارجی کتاب تحریف شدة خود ـ تورات که سال ها به رخ عالمیانش می کشید ـ پی برد. لاجرم از آن خواب و خیال بیدار شده به خود آمد در حالتی که هر لحظه به خشم درونی و کفر و طغیانش افزوده می شد و با این که می دید خدای تعالی می فرماید: «آیاتی که به تو نازل شده، طغیان آن ها را مضاعف می کند» معنیش این نیست که «العیاذ بالله» قرآن سبب ظلالت آن ها است؛ بلکه با این عنایت است که گفتیم اصولا جنس یهود به خودی خود جنسی حقود و حسود و کینه توز است و نزول قرآن سبب شد که آن آتش تیزتر شود و معارف حقه و دعوت صریحی که در قرآن است باعث شد که آن کفر و حسد طغیان کند. به همین عنایت است که خدای تعالی در مواضع عدیده ای از قرآن کریم، هدایت و ضلالت را به خود نسبت می دهد. چه اضلال و بدبختی و شقاوت وقتی از خدای تعالی ناپسند و مذموم است که ابتدایی باشد؛ یعنی خداوند کسی را بدون جهت گمراه یا بدبخت کند. اما اگر پاداش و اثر گناهی باشد که خود آدمی مرتکب شده یا مثلا گناهی کرده که موجب خشم خداوندی و رسیدن به درجة بالاتری از گمراهی شده باشد؛ این گمراهی های متجدد نسبت به خدای تعالی مذموم نیست. گویا ریخت آیه برای این باشد که رفع استبعاد و تعجب از رفتار وقیحانة یهود و جرئت و جسارتش نسبت به خداوند بکند و هویت یهود را که خود را ملتی تربیت شده و اهل کتاب و سایر ملل را وحشی و بی سواد می نامیدند بلکه دعوی فرزندی و دوستی خدا را داشتند، به عالمیان نشان دهد تا همه بدانند که این «پسران خدا و دوستانش» تا چه اندازه در اسائه ادب نسبت به خدا وقیح و بی شرم و جسورند؛ و نیز همه بدانند اگر یهود روز به روز بر کفر و عناد خود می افزاید، برای همین است که خداوند به ایشان سخط کرده و نور دلشان را خاموش نموده است و ایشان هم خود مستوجب چنین سخطی بوده اند و نیز بدانند که این طغیان و کفر روزافزون است و آثار شومی که یکی پس از دیگری متوجه آن ها خواهد شد، سرنوشتی است حتمی.





ثبت دیدگاه