شیخ سعدی علیه الرّحمه در دوران مغول زده حیات خود و با سفرها و گشت و گذارهای فراوانی كه در آن روزگار داشته، نگاه و اندیشهای وسیع و جهانی دارد و در مسائل عقلی و اخلاقی، چندان تمایزی بین مسلمان و غیرمسلمان نمیگذارد. او یك جا در مقایسه رفتار دو نفر- مسلمان ویهودی- و با دیدن شباهت نحوه استدلال و دید آنها، هر دو را محكوم میكند و مینویسد:
«همه كس را عقلِ خود به كمال نماید و فرزندِ خود به خصال»
|
یكی جهود و مسلمان نزاع میكردند |
جهود چنانكه خنده گرفت از حدیث ایشانم |
|
بطیره گفت مسلمان گر این قباله من |
درست نیست خدایا جهود میرانم |
|
جهود گفت به توراه میخورم سوگند |
وگر خلاف كنم همچو تو مسلمانم |
|
گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد |
به خود گمان نبرد هیچ كس كه نادانم 1 |
همین سعدی، با همین نگاه سرشار از دموكراسی و لیبرالیسم امّا همسایگی با یهودی را بدترین گرفتاری و شدیدترین خسارت میداند:
«در عقدِ بیعِ سرایی متردّد بودم2، جهودی گفت: من از كدخدایان این محلّتم؛ وصف این خانه چنان كه هست از من پرس؛ بخر كه هیچ عیبی ندارد. گفتم: به جز آن كه تو همسایه منی.
|
خانه راكه چون تو همسایه است |
ده درم سیم بد عیار ارزد |
|
لكن امیدوار باید بود |
كه پس از مرگ تو هزار ارزد3 |
سعدی و هفتصد سال پیش، چرا نگاهش این گونه بود؟ و این نظر گاه برای او تا چه اندازه عمق و اعتبار داشته كه آن را در كتاب باارزش و گران قیمت خود با این صراحت نوشته است؟
پی نوشت:
1 – گلستان سعدی؛ در آداب صحبت؛ دیوان چاپ سال 1333؛ كتاب فروشی محمّدعلی علمی؛ صفحه 198
2 – یعنی برای خرید خانهای مشغول رفت و آمد و تحقیق بودم.
3 – همان؛ گلستان؛ در فوائد خاموشی؛ ص 198





ثبت دیدگاه