بسم الله الرّحمن الرّحیم
یکی از اوّلین آثاری که به افشای موضوع بسیار مهم «دروغین بودن هولوکاست» پرداخت کتابچهی کوچک و خواندنیِ «افسانه قتل عام یهود در جنگ جهانی دوم و تبلیغات جهانی صهیونیسم» بود. این اثر ارزنده، برای نخستین بار در سال 1372 به چاپ رسیده است.
پیشکسوتیِ نگارندهی این اثر، در افشای دروغ هولوکاست در ایران، از جهات گوناگون، حائز اهمّیّت است. در ادامه، جز تقدیم فایل pdf کتاب، توجّه خوانندگان علاقهمند را به مطالعهی متن این اثر جلب مینماییم.
*****
صفحهی شناسنامهی کتاب
عنوان کتاب: افسانه قتلعام یهود در جنگ جهانی دوم و تبلیغات جهانی صهیونیسم
مؤلف: زینالعابدین صدّیق (ابومحیالدّین)
ناشر: نشر هلال
چاپ اول: تابستان ۱۳۷۲
تیراژ: پنجهزار
قیمت ۳۰۰ ریال
*****
به بهانهی:
1- برگزاری مراسم افتتاح موزه قتلعام یهودیان، در واشنگتن امریکا
۲- پخش سریال دوران طلایی از سیمای جمهوری اسلامی ایران در اسفند 1371 و فروردین 1372
مسألهای تحت عنوان «قتلعام یهود» جزء اسرائیلیّاتِ تاریخِ پس از جنگ جهانی دوم است |
پیرامون موضوع کشتار شش میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم یا «هولوکوست» (Holocauste) چه میدانید؟
نظر شما دربارهی کورههای آدمسوزی اردوگاههای آلمان هیتلری چیست؟
در رابطه با وجود اتاقهای گاز در اردوگاههای اُسرای جنگ جهانی دوم چه اطّلاعاتی دارید؟ شما اطّلاعات خود را دربارهی موضوعات مزبور از کدام منابع یا محافل بدست آوردهاید؟ اگر با ادلّهی محکم و براهین متقن، ثابت شود که افکار جهانی در رابطه با موضوع قتلعام یهود، دچار خطا یا نوعی توهّم شده که این اشتباه یا توهّم، زاییدهی تبلیغات حسابشدهی نهادها و مجامع قدرتمند و ذینفوذِ صهیونیستی و فراماسونری در جهان غرب است، چگونه خواهید اندیشید؟ اگر آشکار شود که مسألهای تحت عنوان «قتلعام یهود» جزء اسرائیلیّاتِ تاریخِ پس از جنگ جهانی دوم است، چگونه باید افکار عمومی، بهویژه ملّتهای مسلمان را با واقعیّتهای پنهان یا ناگفتهی تاریخ آشنا کرد؟
قتلعام یهودیان با هولوکاست در جنگ جهانی دوم، «موضوع» یا به تعبیری «سوژه»ای است که تاکنون دربارهی آن، صدها کتاب به رشتهی تحریر در آمده و هزاران فیلم و تئاتر و سریال ساخته شده و به زبانهای مختلف ترجمه و در ممالک مختلف دنیا، بهویژه جهان غرب، به نمایش در آمده است.
این موضوع اگرچه در اثر تکرار و تبلیغات گسترده، به عنوان یک رویداد تاریخی و واقعیّت غیرقابل انکار، به افکار عمومی القاء شده است، امّا جهانیان اطّلاع موثّق یا مستند و معتبری دربارهی آن ندارند. از سوی دیگر این مسأله در محافل دانشگاهی و دیگر مراکز آموزشی در جهان بصورت یک رخداد تاریخی غیر قابل تشکیک مورد آموزش قرار میگیرد.
در همین راستا فیلمها و سریالهای ساخته شده در جهان غرب بدون هیچ تفسیر، توضیح و یا ملاحظهای، ترجمه و برای اقشار مختلف در کشورهای جهان سوم به نمایش گذاشته میشوند که پخش سریال «دوران طلایی» در سیمای جمهوری اسلامی ایران (شبهای چهارشنبه مورّخ اسفند ۱۳۷۱ و 18 فروردین 1372)، تنها یک نمونهی بارز و بسیار کوچک از آن است.
«هولوکاست» در جنگ جهانی دوم، اکنون نه فقط بزرگترین سلاح تبلیغاتی نظام سلطهی جهانی است،بلکه در جهان امروز هر جنایتی با آن مقایسه میشود! |
مسألهای بنام «هولوکاست» در جنگ جهانی دوم، اکنون نه فقط بزرگترین سلاح تبلیغاتی نظام سلطهی جهانی است بلکه در جهان امروز هر جنایتی با آن مقایسه میشود! حتّی در کشورهای جهان سوم و نیز ممالک اسلامی، هنگامی که به بزرگترین کشتارها و جنایتها اشاره میگردد، آن را با هولوکاست در جنگ جهانی دوم مقایسه و تطبیق میکنند.
قتلعام فجیع مسلمانان بیدفاع و مظلوم بوسنی و هرزگوین که یک رویداد بسیار وحشتناک در سدهی اخیر است، متأسّفانه توسّط شماری از محافل خبری و سیاسی با سوژهی فوقالذّکر مقایسه میشود. (برای مثال، مراجعه شود به بیانیهی مطبوعاتی دفتر نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل مندرج در روزنامههای جمهوری اسلامی و کیهان، مورّخ پنجم اردیبهشت 1372. در این بیانیه، پس از تقبیح اظهارات رئیسجمهور آمریکا مبنی بر تشبیه کشتار مسلمانان بوسنی و هرزگوین توسط صربها با نحوهی رفتار جمهوری اسلامی ایران با بهائیان آمده است: «اظهارات کلینتون در حالی بوده است که چند روز قبل، بیش از ۸۰ نفر از اعضای یک فرقهی مسیحی «داویدیان» در آمریکا در یورشی که یاد کشتار دستهجمعی یهودیان توسط آلمان نازی را زنده می کرد، در آتش سوختند.)
آیا تاکنون فکر کردهاید که چرا در همهی فیلمهایی که در جهان غرب در رابطه با وقایع قبل یا بعد از جنگ ساخته شدهاند، بهنحوی سوژهی رنج و مظلومیّت یهود در آن جای دارد؟
آیا تاکنون از خود پرسیدهاید که چرا نویسندگان و پژوهشگرانی که برای ارائهی واقعیّتهای ناگفتهی قبل و بعد از جنگ جهانی فعالیّت داشتهاند از سوی جهان غرب و نظام جهانی مورد تهدید و تطمیع قرارگرفتهاند و حقوق اجتماعی و امنیّت جانی از آنان سلب و بعضاً ترور و یا خانهنشین شدهاند؟
راستی! کیست نداند که سوژهای بنام «رنج یهود»، «ناامنی یهود»، «فقدان حقوق اجتماعی یهود»، «کشتار یهود» و فراتر از همه واژهای تحت عنوان «یهودستیزی» یا «آنتیسمیتیسم» بهویژه پس از جنگ جهانی دوم، بیشترین و مؤثرترین نقش را در راستای مطامع صهیونیسم جهانی بخصوص در مسیر انتقال یهود به سرزمین فلسطین داشته است؟
شماری از مورّخان و محقّقان را عقیده بر این است که اگر ماشین تبلیغاتی صهیونیسم چنین سوژهای را در دست نمیداشت، نه تنها در راستای استراتژی خویش شکست فاحشی را متحمّل میشد که شاید امروز پدیدهای بنام رژیم اسرائیل در عرصههای سیاست، جغرافیا و تاریخ خودنمایی نمیکرد و مشکلی به نام «اِشغال فلسطین» با تمامی ابعاد بغرنج آن در جهان امروز وجود نمیداشت.
بعید نیست عدّهای پس از مطالعهی این مقاله، نگارنده را «ضدّ یهود»، یا «یهودستیز» و به تعبیر نظام تبلیغاتی صهیونیستی «آنتیسمیتیست» قلمداد کنند! ناگزیرم از پیش، چنین اتّهامی را مردود اعلام نموده و تأکید نمایم که غرض از این نوشتار، نه معارضه با «یهود»، بلکه تشریح شیوههای تبلیغاتی صهیونیسم جهانی است که با بهکارگیری ابزارهای مختلف سیاسی، تاریخی و حتّى علمی، نه تنها چهرهی تاریخ جهان را در راستای استراتژی اشغالگرانهی خویش دگرگون جلوه داده، که امروز همچنان برای تثبیت ادّعاها و به عبارتی، واقعی جلوه دادن تبلیغات خویش، از تمامی ابزارهای هنری سود جسته و متأسّفانه تا حدودی نیز در فریب افکار عمومی موفّق بوده و حتّی نظرات و دیدگاههای برخی روشنفکران و جماعتِ به اصطلاح تحصیلکرده را تحت تأثیر تبلیغات خود قرار داده است؛ به طوری که امروز، برای مقایسهی هر جنایتی که توسّط جانیان جهانی، علیه مظلومان و ستمدیدگان در اقصی نقاط جهان صورت میگیرد فوراً به سوژهای چون «کشتار یهود در آلمان هیتلری» اشاره میگردد. به عبارتی، امروز نه فقط صهیونیستهای اشغالگر از قِبَلِ چنین سوژهای نان میخورند و خود را وارث و بازماندهی نسلی قلمداد میکنند که به ادّعای آنها، به شکل بیرحمانهای قتلعام گردیده بلکه شماری از اندیشمندان و قلمبهدستان در نقاط مختلف جهان نیز در تکرار چنین سوژههایی مُصِر هستند.
تحقیق درباره هولوکاست، حریم ممنوعه غرب! |
راستی! در این میان تکلیف افکار عمومی چیست؟ چگونه میتوان حقایق تاریخی را پیدا و منتشر نمود، تا از یک سو، از تحریف تاریخ جلوگیری شود و از سوی دیگر افکار جهانی از کجراهه به واقعیّتها هدایت گردد؟
راستی! چرا محقّقان و پژوهشگران، بخصوص در جهان غرب حق ندارند دربارهی چنین موضوعاتی تحقیق کنند؟ مگر جهان غرب جهان دمکراسی و آزادی نیست؟ چرا هیچ محقّقی مجاز نیست وارد این حریم ممنوعه شود؟
اصلاً چرا نظام حاکم بر جهان غرب، تحقیق و گفتگو در چنین مسألهای را «ورود به حریم ممنوعه» تلقّی و اعلام کرده است؟
خوشبختانه اندیشمندان و روشنفکرانی امروز در جهان و بخصوص در غرب ابراز وجود کرده و از طریق تشکیل گروههای تاریخی و تحقیقی با عنوان گروه «تجدیدنظرطلبان تاریخ»، یا «اصلاحگران تاریخ» در صددند تا برخی از واقعیّتهای تاریخی را برای افکار جهانی بخصوص نسل جوان در جوامع مختلف بازگو کنند. این قبیل افراد و گروهها، اگرچه در اقلیّتاند و از سوی دیگر، توسّط نظام حاکم، دچار محدودیّتهایی هستند، لیکن شیپور مباحثه و مناقشه را به صدا در آورده و نهادهای قدرتمند صهیونیستی جهان را به مبارزه طلبیده و آنها را به هراس و اضطراب واداشتهاند.
به اعتقاد و ادّعای نویسندگان و پژوهشگران و مورّخانِ یادشده، آنچه امروز بعنوان تاریخ رسمی در دانشگاههای جهان خصوصاً در غرب تدریس میشود، دقیقاً تحت مرام و مطامع صهیونیسم و به دست افراد، مراکز، مؤسسات و نهادهای آرشیوی، مطالعاتی و تبلیغاتی وابسته به صهیونیسم تنظیم و تدوین شده است.
از جمله موضوعات مهم و جنجالبرانگیزی که برخی تاریخنویسان و محقّقان بر آن دست گذاشتهاند موضوع «اتاقهای گاز» یا «کورههای آدمسوزی» در آلمان هیتلری و مسأله کشتار یهودیان در این اتاقها و یا کورهها در اردوگاههای اُسرای جنگ جهانی دوم در آلمان، لهستان و … میباشد.
بر همگان آشکار است که براساس تبلیغات صهیونیستی و ادّعاهای محافل سیاسی غرب که از طریق صدها فیلم سینمایی و هزاران جلد کتاب ارائه شده است، در خلال جنگ جهانی دوم شش میلیون ـ و به تعبیر و ادّعای جماعتی دیگر، صد هزار نفر ـ یهودی توسّط نازیها و همدستانشان کشته شدهاند.
نظام سیاسی، تبلیغاتی حاکم بر جهان غرب، پس از جنگ جهانی دوم به شکل و شیوهای سازماندهی شده است که چنانچه فرد، یا گروهی کوچکترین مخالفتی در مقابل ادّعاهای فوق بنماید، چه از طریق نگارش حتّی یک مقاله باشد، یا ساخت و انتشار یک فیلم و یا یک سخنرانی کوتاه، فوراً مورد بازخواست قرارگرفته و از سوی محاکم جنجالی غرب در لیست سیاه قرار میگیرد و ناگزیر باید تاوان «گستاخی» خود را پس دهد.
پروفسور «روبر فوریسون» (Robert Faurisson) از جمله اندیشمندان و محقّقان غرب است که معتقد به بازنگری تاریخ و تدوین مجدّد آن لااقل از جنگ جهانی دوم به این طرف میباشد.
او مینویسد: مردم عموماً گمان میکنند که اتاقهای گاز هیتلری واقعاً وجود داشته است و با حسن نیّت خودگمان میبرند که هزاران دلیل و سند در این رابطه موجود است. درحالیکه وقتی این دلایل مطالبه شود و اسناد ادّعایی مورد بازرسی و بررسی قرار میگیرند، معلوم میشود که گفتارهای فوق هیچ اساسی ندارند!
پیام این قبیل محقّقان به افکار عمومی چنین است: وقتی در رابطه با «اتاقهای گاز»، تبلیغات میشود، بپرسید: یک اتاق گاز چیست؟ چگونه جایی است؟ چگونه گاز را در آن وارد میکنند؟ چگونه میتوان برای خارج کردن اجساد به اتاق گاز وارد شد؟
باید به محل رفت و اتاقهای گاز را از نزدیک دید یا حداقل بازماندهها و خرابههای آن را مشاهده کرد یا عکس گرفت و اندازهگیری کرد. باید اسنادی نظیر نقشهها، دستورات و صورتهزینهها را دید، از سازندگان آن سؤال کرد و کتابهای تخصّصی در مورد گاز را از نظر گذرانْد. باید به ابزارها و وسایل مورد استفاده، نظیر کورههای سوزاندن اجساد، توجّه نمود. مانند یک تحقیق پلیسی در مورد یک جنایت یا حادثه، باید تا حدّ ممکن در تهیّهی اسناد مادّی وقایع دقّت نمود.
وقتی در اواخر جنگ جهانی دوم، صحنههای دلخراش بعضی از اردوگاههای اُسرا و اجساد رویهم انباشتهیاُسرایی که از بیماری تیفوس جان داده بودند را دیدند، زمزمهای تحت عنوان وجود «اتاقهای گاز» شروعو سوژهی جدیدی در جهان بنام هولوکاست یا «قتلعام یهودیان» ساخته شد |
براساس دیدگاه اصلاحگران و تجدیدنظرطلبان تاریخ جهان، مسألهای بنام «کورههای آدمسوزی» یا «اتاقهای گاز» هیتلری که به کشتارگاه میلیونها یا صدها هزار یهودی معروف گردیده، اسطورهای است که برای اولین بار در برخی محافل صهیونیستی در آمریکا در سال ۱۹۴۲ میلادی (۱۳۲۱ شمسی) مطرح شد و این در شرایطی بود که هیچکس و هیچ محفل علمی، تاریخی و یا مطالعاتی و تحقیقاتی بدان اعتنایی نکرد. حتّی سرکردگان نیروهای متّفق در جنگ که کاملاً از مسائل آشکار و نهان جنگ اطّلاعات کافی داشتند، کوچکترین نظری در این رابطه ابراز نکردند و یا عکسالعملی نشان ندادند؛ امّا وقتی در اواخر جنگ جهانی دوم، صحنههای دلخراش بعضی از اردوگاههای اُسرا و اجساد رویهم انباشتهی اُسرایی که از بیماری تیفوس جان داده بودند را دیدند، زمزمهای تحت عنوان وجود «اتاقهای گاز» شروع و سوژهی جدیدی در جهان بنام هولوکاست یا «قتلعام یهودیان» ساخته شد.
البتّه این سوژهی جدید (هولوکاست)، از همان زمان به شدّت توسّط عدّهای از نویسندگان، محقّقان و تاریخنگاران مستقل، زیر سؤال برده شد و مورد مخالفت قرار گرفت و بعنوان پدیدهای جعلی و دروغین در بستر تاریخ مطرح گردید؛ لیکن رسانههای خبری بزرگ که عموماً وابسته و یا تحت نفوذ و سلطه بودند بهکلّی خاموش ماندند و سکوت پیشه نمودند یا مخالفین را طرفدار نازیها قلمداد و یا بعنوان دیوانه معرفی کردند.
از سوی دیگر محافل قدرتمند سیاسی نیز با شدّت تمام به سرکوب این قبیل افراد و اندیشهها برخاستند و آنان را سرجای خود نشاندند. البته، اگرچه سرکوب همچنان افزایش و استمرار پیدا کرد امّا جرقّهی ابراز واقعیّت و معارضه با تبلیغات صهیونیستیزده شد. بهطوری که پس از چند دهه سکوتِ شُوم، مجدداً اعتراض به ادّعاهای دروغین نُضْج گرفت و عدّهای برای افشای حقایق تاریخی گامهایی به پیش گذاشتند.
«فوریسون» را پس از «راسینیه»، «سرج تین»، «اِستاگلیچ» و …، میتوان از جمله نویسندگان نادر جامعهی غرب دانست که دهها سال، صرف تحقیق و بررسی پیرامون مسألهی «اتاقهای گاز» و «کورههای آدمسوزی» نموده است؛ این محقّق و نویسندهی غربی، نه تنها به بررسی اسناد و مدارک موجود دانشگاهی بسنده نکرده، بلکه عمدتاً به آرشیوها و مراکز اطّلاعرسانی محرمانهی غربی از جمله به آرشیو ملّی یهود در فرانسه و مهمتر از همه، به موزههای متعلق به اردوگاههای داخائو، آشویتس، تربلینکا و …، نیز مراجعه کرده و از نزدیک، تمامی اسناد را از نظر گذرانده و مورد مُداقّه قرار داده است. وی حتّی از بررسی کوچکترین آثار در اردوگاههای منتسب به جنگ جهانی دوم و موزههای مربوط به آنها نیز صرفنظر نکرده است.
این پژوهشگر غربی نتایج دهها سال تحقیقات مستمر و دقیق خود را چنین عرضه میدارد: «چون سالهای بسیاری صرف تحقیقات برای رسیدن به این نتایج نمودهام، پاسخ من این است که حتّی یک لحظه به وجود حتّی یک اتاق گاز، در هیچیک از اردوگاههای اُسرا باور نداشتهام و اضافه میکنم که مدارک بسیاری دارم که نشان میدهند این اتاقهای گاز چیزی جز یک اسطورهی ساختگی بیش نیستند.»
«فوریسون» پس از آنکه حاصل دهها سال تحقیقات خود را اوّلین بار در مقالهای تحت عنوان «مسأله اتاقهای گاز یا زمزمههای آشویتس» در روزنامه لوموند مورّخ ۲۹ دسامبر ۱۹۷۹ به چاپ رساند، به شدّت مورد حملهی محافل قدرتمند و گروههای فشار صهیونیستی قرارگرفت. نمایندهی کلّ «کمیتهی اجرایی مرکز اطّلاعرسانی یهود» (C-D-J-C) و مدیر مجلّهی «دنیای یهود» در فرانسه با هماهنگی مسئولان لوموند همزمان در همان شمارهی نشریه در صدد پاسخگویی علیه مقالهی او برآمد و جنجال تبلیغاتی حسابشده و مسلسلى علیه نویسندهی مقاله، بهوقوع پیوست و جمعی به عنوان تاریخدانان فرانسوی ضمن متهم کردنِ فوریسون به عنوان «توهین به حقیقت»، در پاسخ به وی نوشتند: «نباید سؤال کرد که “چگونه عملاً چنین کشتار جمعی میسّر بوده است؟” ممکن بوده، چون روی داده است! این، نقطهی آغاز الزام هرگونه تحقیق تاریخی در این مورد است. وظیفهی خود دانستیم یکبار دیگر، حقیقت را به گونهای ساده بیان کنیم: در مورد وجود اتاقهای گاز بحثی نبوده و نمیتواند باشد.»
آری براساس منطق صهیونیستها و مراکز مطالعاتی و پژوهشیِ تحت نفوذ و سلطهی آنها، هیچ کس حق ندارد در این حریم ممنوعه پا گذارد. طبق منطق آنها، افکار جهانی نه تنها مجاز به تحقیق و بررسی در این مورد نیست؛ بلکه محکوم به پذیرش اسطورهای است که محافل صهیونیستی آنرا خلق کرده و از طریق هنر، ادبیات و تبلیغات حسابشدهی سیاسیِ خود، بهراحتی جا انداختهاند. معارضه با تحریف تاریخ، سرپیچی از این منطق صهیونیستها است و جزای چنین فرد یا افرادی جز تهدید، ترور و یا محاکمه نیست. آنچنانکه «فوریسون» دچار چنین سرنوشتی شد و در تاریخ پانزده فوریه ۱۹۷۹ احضاریهی خویش را از دادگاه فرانسه دریافت کرد.
خود او در این رابطه مینویسد: «از سال ۱۹۷۴ تاکنون صدها بار پیشنهاد کردهام تا یک بحث و مناظرهی آزاد با امکانات مساوی بین من و طرفدارانِ نظریهی مخالف صورت گیرد امّا در جایی که چنین محاکمهای را بر من تحمیل کردند، این مسأله غیر قابل تصوّر است. در نظر مدافعان نظام حاکم، عامهی مردم نباید فکر کنند و سؤالاتی برای خود مطرح نمایند. باید کسانی را که خواهان بحث آزاد هستند خاموش کرد. طبق نظر آنان، این مسأله نباید مطرح شود که آیا «اتاقهای گاز وجود داشته است یا خیر؟ پس من بدترین جُرم را مرتکب شدهام، جُرم بیان عقاید. آنها این موضوع را به من فهماندند و از همه طرف مورد حمله قرار گرفتم، زندگیام از هم پاشید؛ زندگی شخصی، شغلی و حتّی خانوادگی؛ امّا اولین کسی نیستم که چنین مصائبی را میبیند. بسیاری که پیش از من در وجود اتاقهای گاز هیتلری شک کرده بودند همین سرنوشت را یافتند. «موریس باروش» و «پل راسینیه»، پیشقدمان این راه بودند؛ امّا هیچیک قابل مقایسه با همکاران آلمانی و اتریشی نیستند. در این دو کشور برای اثبات عدم وجود اتاقهای گاز فقط شجاعت کافی نیست بلکه باید روحیهی قهرمانی داشت!»
آن عدّه از محقّقان و تاریخنگاران غربی که معترف به عدم وجود اتاقهای گاز و یا کورههای آدمسوزی در اردوگاههای اُسرای جنگ جهانی دوم هستند، نه فقط از طریق ارائهی اسناد علمی و فنّی در صدد افشای چهرهی دروغین تبلیغات صهیونیستی در جهان میباشند، بلکه معتقدند که افکار جهانیان از طریق تبلیغات مداوم و چندجانبهی نظام حاکم صهیونیستی در عالَم، دچار نوعی توهّم شده که اولین قربانی این توهّمات، خود جوانان یهودی هستند که ناآگاهانه در این دام گرفتار شدهاند. در این راستا «فوریسون» محقّق پُرتلاش فرانسوی برای رفع توهّمات و زُدایش آثار سوء تبلیغات مستمر و همهجانبهی صهیونیستها، از افکار عمومی، از طرف مسئولان اردوگاه Maidanek و به نقل از متّهمان «محکمه جنایتکاران جنگی» مینویسد: «ما دروغ گفتیم، یا بهتر بگویم از طرف ما گفتند در این اردوگاه یک اتاق گاز وجود داشته، در حالیکه ابداً صحّت ندارد هیچ چیز وجود نداشت، مگر اتاقهای دربستهای که در اردوگاه داخائو نیز وجود داشت و هرچند سالها رسماً بعنوان اتاقهای گازِ آدمکُشی معروف بود، امّا بواقع برای ضدّ عفونی کردن لباسها از آن استفاده میشد تا از شیوع و گسترش بیماری کشنده و رایج تیفوس جلوگیری شود.
در همین راستا، در کتاب:
Memoire en défense / contre ceux qui m’accusent de falsifier l’histoire / la question des chambres à gaz
در مبحث اظهارات دکتر «پل یوهان کرمر» پزشک اردوگاه آشویتس که بعدها چندبار توسّط فاتحان جنگ جهانی دوم مورد محاکمه قرار گرفت و زندانی شد، آمده است:
بیماری تیفوس پس از جنگ جهانی اوّل در خلال جنگهای داخلی و حتّی تا قبل از شروع جنگ جهانی دوم، به صورت غیرآشکار در شوروی وجود داشته است. به نظر میرسد شیوع این بیماری در اروپای مرکزی، همزمان با انتقال زندانیان شوروی آغاز شده است.
آمریکاییان در سال ۱۹۴۳ در جنوب ایتالیا برای کنترل چنین بیماریهایی سخت بزحمت افتادند. در سال ۱۹۴۵ (۱۳۲۴ شمسی) در آخرین ماههای جنگ یک اپیدمی در اردوگاه «بِرگِن بِلسِن» شیوع یافت که آلمانیها نتوانستند آنرا مهار کنند. البتّه باید گفت که در آن زمان اوضاع عمومی آلمان بسیار ازهم پاشیده و غمانگیز بود هیچگونه مواد غذایی و دارویی به اردوگاهها نمیرسید.
نیروی هوایی متّفقین از ماهها قبل جادّهها و راههای زمینی را بمباران میکرد. صحنههای وحشتناکی که انگلیسیها پس از دستیابی به این اردوگاه دیدند مربوط به همین مسأله، یعنی «شیوع تیفوس»، بوده است. عکسهایی که توسّط متّفقین از اجساد این اردوگاهها گرفته شد مربوط به «لاغری ناشی از تیفوس» بوده و کشتاری در میان نبوده است.
انگلیسیها خود نیز در مهار آن، دچار مشکلات بسیاری شدند. بسیاری از زندانیان میمردند و این تقصیر انگلیسیها نبود.
آلمانیها و انگلیسیها نبودند که در «بِرگِن بِلسِن» میکشتند، بلکه این بیماری تیفوس بود که کشتار میکرد. البتّه بیماریهای واگیردار دیگری نیز وجود داشتند که همزمان شایع میشدند. سوءتغذیه نیز مزید بر علّت میشد. در آنجا هیچگونه جنایت جنگی از سوی هیچیک از کشورها صورت نگرفت، امّا اگر قرار است لفظ جنایت استفاده شود، بهتر است بگوییم این اتّفاقات وحشتانگیز و بیماریهای متعدّدی چون تیفوس، یکی از جنایات «جنگ» است.

در این منبع با استناد به دفتر شماره 3، نشریهی موزهی دولتی اوشویسیم Oswiecim ـ نام لهستانی آشویتس ـ همچنین آمده است: «زمانی که «دکتر یوهان پل کرمر» در تاریخ ۳۰ اوت ۱۹۴۲ یعنی اواسط تابستان به اردوگاه آشویتس رسید، مدّت چهار ماه بود که آلمانیها تلاش میکردند تا اپیدمی تیفوس را مهار کنند و از بین ببرند».
در این رابطه همچنین در بخشی از یادداشتهای دکتر کرمر، پزشک اردوگاه آشویتس آمده است:
ـ تاریخ ۳۰ اوت ۱۹۴۲: در اردوگاه به علّت افزایش بیماریهای عفونی (تیفوس جلدی، مالاریا و اسهال خونی) قرنطینه اعلام شده است.
ـ ۳۱ اوت ۱۹۴۲: … گرد و خاک و هجوم پشهها (…. .) آلودگی آب (و …)، واکسیناسیون بر ضدّ تیفوس جلدی آغاز شده است.
ـ 1 سپتامبر ۱۹۴۲: بعد از ظهر در عملیات ضدّعفونی کردن یکی از بلوکها (در اردوگاه آشویتس) برای از میان بردن شپشها (ناقلان بیماری تیفوس) با گاز زیکلون B شرکت کردم.
ـ ۳ اکتبر ۱۹۴۲: (……. ) برخی از کوچههای آشویتس به علّت ابتلاء به تیفوس بهکلّی نابود شدهاند.
ـ ۱۰ اکتبر ۱۹۴۲: (……. ) به علّت شیوع تیفوس جلدی، تمام اردوگاه در قرنطینه است و ورود و خروج از اردوگاه ممنوع است.
بهعلاوه، در بخشی دیگر از خاطرات و یادداشتهای دکتر کرمر به مرگ پزشکانی اشاره شده که برای معالجهی بیماران تلاش میکردند لیکن خود نیز به بیماری تیفوس مبتلا شده، بهطوری که نتوانستند جان به سلامت در ببرند.
دکتر یوهان کرمر مینویسد:
«پزشکان نیز باج خود را به تیفوس پرداختهاند. دکتر «ماریان یسپلووسکی» از ورشو، عهدهدار وظیفهی رسیدگی به اُسرای جنگی شوروی بود که در اثر بیماری تیفوس جان باخت. دکتر «Casar» نیز به تیفوس مبتلا شد. همسر او چند روز پیش (۱۳ اکتبر ۱۹۴۲) از این بیماری فوت کرد و …»
به تأکید آن دسته از محقّقان و مورّخانِ معتقد به عدم وجود اتاقهای گاز یا کورههای آدمسوزی، در اردوگاههای اسرا در آلمان، شبکههای صهیونیستی از طریق نفوذ و سلطهی خود بر محافل حاکمهی غربی و نیز مجامع سیاسی و مراکز آرشیوی، نه تنها بر واقعیّتهای فوق سرپوش گذاشتند بلکه، از عبارتِ «استفاده از گاز زیکلون B» (جهت ضدّعفونی بلوکهای اردوگاهها، بمنظور از بین بردن پشههای ناقل بیماری تیفوس و با هدف مبارزه با این بیماری مهلک) سوءاستفاده کرده و از آن به عنوان کشتار اُسرای جنگی و یا یهودیان، به وسیلهی اتاقهای گاز یاد نموده و از طریق تحریفِ واقعیّتها و القاء آن در محافل مختلف، مسائل را متأسّفانه به شکلی که امروز در دنیا مطرح است، وانمود ساختهاند.
سوزاندن اجساد آن عدّه از اسرایی که براثر ابتلاء به بیماری تیفوس، جان خود را از دست داده بودند و نیز البسه و اشیاء متعلّق به آنها، تنها راه و متد علمی و تجویزشدهی مؤثرِ آن زمان بود که میتوانست از سرایت بیشتر بیماری تیفوس جلوگیری نماید. بنابراین این گروههای پزشکی در اردوگاهها برای مسدود ساختن و جلوگیری از گسترش بیماری تیفوس تنها چاره را در سوزاندن اجساد مردگان مبتلا به بیماری تیفوس و البسهی آنها میدانستند و به آن عمل میکردند. امّا پس از جنگ محافل صهیونیستی با شیوههای مزوّرانهی تبلیغی خویش، مسألهی کورههای آدمسوزی را مطرح کردند و به موازات تبلیغات دروغینِ وجود اتاقهای گاز، این موضوع را نیز به طور پیوسته تکرار و در تبلیغات جهانی خویش جایگاه ویژهای را بدان اختصاص دادند. بهطوری که این شکل و شیوهی تبلیغات متأسّفانه هنوز ادامه دارد.
«فوریسون» ضمن تکذیب وجود اتاقهای گاز، با اشاره و تأکید بر جنبهی دقیق و کارشناسی تحقیقات خویش مینویسد:
دربارهی اتاقهای گاز که جنبهی خیالی بودن آن پذیرفته شده، میتوان انبوهی از شهادتها و اعترافات را جمعآوری کرد درحالی که با کمترین روحیّهی انتقادی، کافی بود تا کذب آنها ثابت شود. من اطمینان دارم که تمام قضات محاکمی که (از سال ۱۹۴۵) تاکنون در مورد اردوگاههای مشهور به کشتار جمعی (یعنی مجهز به اتاق گاز) تشکیل شدهاند به خوبی دریافتهاند که در پیدایی افسانهی این اتاقهای گاز، مسألهی مشکوکی وجود دارد، وگرنه هیچگونه توجیهی برای قبول وحدت نظر باورنکردنی آنها در خودداری از طرح سؤال در مورد طرز کار این کشتارگاههای ادّعایی میسّر نیست. وقتی به طور اتّفاقی متوجّه تناقض آشکار «شاهدان» شدند از اقدام به مقابلهی آنان خودداری کردند. حتّی یک بار در طول این سالهای گذشته در مورد «آلت قتل» نظر کارشناسی خواسته نشد. یا حدّاقل کارشناسیِ انجامشده، درخور پرونده نبوده است.
در سند مندرج در روزنامه فرانکفورت آلگماینه ۲۵ ژانویه ۱۹۴۹، اظهارات Arthur Breitwieser متخصّص «ضدعفونی» در اردوگاه معروف آشویتس، در محکمهی فرانکفورت خودنمایی میکند. اظهارات او اگرچه در آن زمان، انعکاس زیادی داشت و با توجه به اتّهامات وارده، انتظار میرفت افشاگریهای بسیاری در مورد کشتار جمعی انسانها با استفاده از گاز به دست آید، امّا وی توانست بعنوان متخصّص از طرز استفاده از گاز «زیکلون B» صحبت کند و حتّی دادستان را متقاعد نماید که هیچ استفادهای از این گاز در کشتار انسانها نشده است؛ بهطوری که سرانجام «برایتویزر» متخصّص ضدّعفونی آشویتس تبرئه شد که این خود سند بسیار متقنی است مبنی بر عدم کشتار با گاز در اردوگاههای هیتلری و بطلان ادّعاهای صهیونیستها مبنی بر وجود اتاقهای گاز و کشتار یهود در آن اتاقها.
در استدلالهای دیگر در این راستا آمده است:
بسیار کودکانه و فضاحتبار است که «اتاقهای گاز» ادّعایی در آلمان هیتلری را در مکانی معرفی میکنند که از سنگ و گچ و رنگ (یعنی دقیقاً مصالحی که برای نگهداری طولانی اسید سیانیدریک لازم است)، ساخته شدهاند، بدون آنکه هیچگونه اثری از ابزار و ماشینآلات مورد نیاز آلمانیها برای کشتن نَه، میلیونها زن و مرد و کودک (! )، بلکه حتّی یک نفر، بجا مانده باشد. اتاقهای گازی هم که در تمام ارتشهای جهان برای تمرین حمل ماسک ضدّ گاز توسّط سربازان وجود دارد، حتّی یکی از آنها هم نمیتواند بعنوان «اتاق گاز» آدمکُشی مورد استفاده قرار گیرد.
داستانهای مربوط به کشتار جمعی اُسرا در آلمان مملو از ناممکنها، عملی و قطعی است. در این رابطه، یکی از برجستهترین و مشهورترین سمشناسان فرانسوی در گزارشی به صراحت اشاره میکند که: اگر از اعدام با گاز با شما صحبت کردند مطمئن باشید که یک شوخی بیش نیست.
«فوریسون»، نویسندهی «رسالهی دفاعیه» همچنین تأکید میکند که در رابطه با مسألهای به نام اتاقهای گاز، در صدها محاکمه (اورشلیم، فرانکفورت و غیره…) نه تنها هیچ سندی ارائه نشده است بلکه حتّی یک عکس وجود ندارد و اضافه میکند: «من در آشویتس بودم در آنجا اتاق گاز وجود نداشت. شاهدانی که جرات اظهار چنین جملهای را داشته باشند حرف خود را تمامنکرده تحت پیگرد قانون قرار میگیرند.»
حتّی در سال ۱۹۷۸، هرکسی میخواست به نفع «ت. کریستوفرسون» نویسندهی کتاب «دروغ آشویتس» شهادت دهد به جرم «توهین به خاطرهی قربانیان» محکوم میشد.
پس از جنگ جهانی دوم، سازمان صلیب سرخ جهانی (که دربارهی «زمزمههای آشویتس، تحقیق میکرد)، واتیکان (که اطّلاعات بسیاری از لهستان داشت)، نازیها و سازشکاران (کسانی که با آلمانیها همکاری میکردند) همگی اعلام کردند:
«اتاقهای گاز»؟، «مانمی دانستیم». امّا چگونه میتوان از چیزی که هرگز وجود نداشته اطّلاع حاصل کرد؟!
نازیسم مرد و با رهبر خود به خاک سپرده شد. امروز آنچه باقی مانده حقیقت است. باید شهامت بیان آنرا داشته باشیم. عدم وجود «اتاقهای گاز» خبر خوبی برای انسانیّت مفلوک است. خبری که صلاح نیست بیش از این آنرا پنهان بداریم.
«روبر فوریسون» یکی از پیشگامانِ مناقشه با «تحریفگران تاریخ» و با «مدّعیان وجود اتاقهای گاز هیتلری» در نامهای مینویسد:
تا سال ۱۹6۰ من به «کشتار بزرگ» در اتاقهای گاز اعتقاد داشتم. پس از آن با مطالعه کتابهای «پل راسینیه» دچار شک و تردید شدم. پس از چهارده سال تفکّر شخصی و پس از چهار سال تحقیق خستگیناپذیر، همانند بیست تن از نویسندگان تجدیدنظرطلبِ تاریخی، اطمینان یافتم که مواجه با یک دروغ تاریخی هستم. از اردوگاههای «آشویتس» و «بیرکناو» که در آنها، اتاقهای گازِ بازسازیشده (این بازسازیهای مصنوعی به بازدیدکنندگان به عنوان اصل معرفی میشوند) و بقایایی از کورههای آدمسوزی یا اتاق گاز وجود دارند، چندین مرتبه بازدید کردم. در اردوگاه «اشتروتهوف» (در آلزاس فرانسه) و «مایدانک» (لهستان)، مکانهایی را که به عنوان اتاق گاز معرّفی میشدند بررسی کردم. در «مرکز اطّلاعرسانی معاصر یهود» در پاریس آرشیوها، دستنویسها، عکسها و شهادتهای کتبی و هزاران سند دیگر را مطالعه کردم؛ برای یافتن پاسخ، بیوقفه از متخصّصین و تاریخدانان پرسش کردهام. سالها امّا بیهوده، به دنبال فقط یک بازمانده از تبعیدیان جنگ بودم، که به چشم خود اتاقهای گاز را دیده باشد. مخصوصاً به کثرت مدارک ادّعایی در این مورد، وقعی نمیگذاشتم. به حتّی یک مدرک، فقط به یک مدرک، راضی بودم امّا همین یک مدرک را هم نیافتم. در مقابل، چیزی که یافتم تعداد بیشماری مدارک مجعول، شایسته محاکمهی جادوگران و مایهی شرمساری برای قضاتی بود که آنها را پذیرفته بودند. پس از آن با سکوت، مزاحمت، دشمنی و بالاخره افترا، توهین و ضرب و جرح مواجه شدم.
هرگز حتّی یک اتاق گاز برای کشتار انسانها نه در «داخائو»و نه در هیچیک از اردوگاههای رایش سوم وجود نداشته است |
پس از سالها بحث و مناقشه، در وجود یا عدم وجود اتاقهای کشتار با گاز در آلمان هیتلری، از سوی تاریخدانانِ طرفدار تجدیدنظرِ تاریخی، در مقابل تاریخدانان رسمی و مدّعیان وجود اتاقهای گاز هیتلری، این بحث مجدداً در سال ۱۹6۰، یعنی زمانی آغاز شد که دکتر «مارتین بروتزات» ضدّ نازی، از طرف «انستیتوی رسمی تاریخ معاصر مونیخ»، ناگزیر شد امتیاز بزرگی به «پل راسینیه» مؤسس تجدیدنظرِ تاریخی بدهد. او پذیرفت که علیرغم کثرت مدارک ادّعایی، اسناد و اعترافات معتبر، هرگز هیچ اتاق گازی در اردوگاههای موجود در سرزمین رایش سوم وجود نداشته است.
این اعتراف همچنین در هفتهنامهی Die Zeit (دی تزایت) شماره ۳۴- ۹ اوت ۱۹6۰ با عنوان «عدم وقوع کشتار با گاز در اردوگاه داخائو» منتشر شد که در آن به صراحت آمده بود: «هرگز حتّی یک اتاق گاز برای کشتار انسانها نه در «داخائو» و نه در هیچیک از اردوگاههای رایش سوم وجود نداشته است. همچنانکه در یکی از بزرگترین محل نگهداری اسناد و مدارک جنگ جهانی دوم، یعنی «مرکز اطّلاعرسانی معاصر یهود» در پاریس، بنا به بازدید، بررسی و تحقیق فوریسون، حتّی یک فیش یا یک مدرک معتبر که وقوع حتّی یک مورد کشتار با گاز را ثابت کند پیدا نشده است.
در همین راستا، «ژرژ پتی» (George Petit) یکی از تبعیدیان و از اُسرای اردوگاهای جنگ جهانی دوم، طی نامهای در تاریخ ۲۸ فوریه ۱۹۸۰ به مجلّهی (Les Nouvelles littéraires) در پاریس مینویسد:
اینجانب که خود از تبعیدیان جنگ و مقاومت میباشم، چندان علاقهای به صحبت از این دوره ندارم؛ امّا افسانه سراییها و دروغ پردازیهای موجود در این دوره مرا ناراحت کرده…، ما در اینجا با یک افسانه و اسطوره مواجه هستیم و راه زیادی مانده است تا حقیقت تاریخی آشکار شود. میتوانم بگویم که در نظر ما تبعیدیان جنگ، اتاقهای گاز یک واقعیّت افسانهای داشتند. ما چیز مشخّصی راجع به آنها نمیدانستیم امّا آنها در ترس درونی ما حضور داشتند… برای کسانی که بعدها تسامحاً در اشاعهی حکایتهای مربوط به قتلعام با گاز شرکت کردند، بهنظرم افسانهی اتاقهای گاز کاربرد دیگری داشت: آنها وسیلهای بودند برای منفک کردن و تمایز قاطعانه میان اردوگاههای آلمان و اردوگاههایی که قدرتهای استعاری در خلال جنگهای کشورگشایی و یا استالینیسم در انقلاب پیروزمندانهی خود ایجاد کرده بودند. بنابراین وحشت مطلق ناشی از اتاقهای گاز موارد استفادهی ذیل را داشته است:
1- پنهان کردن فاجعهی واقعی اردوگاهها، یعنی سقوط روحیّهی تبعیدیان
2- جلوگیری از هرگونه مقایسه با اردوگاههای دیگر (متّفقین) که به همان اندازه غیرانسانی بودند.
————————————————
منابع
در نگارش مقالهی حاضر عمدتاً از دو منبع (کتاب) استفاده شده است.
الف. اثری از روبر فوریسون (Robert Faurisson) با این عنوان:
Memoire en défense / contre ceux qui m’accusent de falsifier l’histoire / la question des chambres à gaz
ب. اثری از ویلهلم استاگلیچ (Wilhelm Stäglich) با این عنوان:
Le Mythe d’Auschwitz

لینک دانلود فایل pdf کتاب افسانه قتلعام یهود
Afsaneye ghatle ame yahud






ثبت دیدگاه