يهود در اوايل اسلام
از بعضي قبايل عرب نقل شده كه گفته اند:
«سبب مسلمان شدن ما، صرف نظر از توفيق ربّاني، اين بود كه قبل از اسلام ما مشرك و بت پرست بوديم و يهوديها اهل كتاب. هنگام نزاع و جنگ، هر گاه كه ما بر آنان پيروز ميشديم به ما ميگفتند: زمان بعثت آن پيغمبري كه در آخرالزّمان مبعوث ميشود نزديك شده و ما، در ركاب او شما را مانند عاد و ارم ميكشيم.
چون رسول خدا (ص) به نبوت مبعوث شد و دانستيم كه آن پيغمبري كه يهوديها به آمدن او ما را تهديد ميكردند، همين پيغمبر است، پيش دستي كرده و به آن حضرت ايمان آورديم؛ ولي خودِ يهود كفر ورزيده و ايمان نياوردند.
يكي از بزرگان يهود شام، به نام «ابن هيبان»، چند سال قبل از ظهور اسلام به مدينه كوچ كرد و در آن شهر رحل اقامت افكند. زماني كه مرگش نزديك شد گفت: «اي گروه يهود، هيچ ميدانيد من براي چه از سرزمين پربركت شام دست كشيده و به اين زمين خشك و سوزان آمدم؟ من در اين سرزمين (مدينه)، چشم به راه آمدن پيغمبري بودم كه اين شهر محل مهاجرت او خواهد بود. اي گروه يهود بدانيد كه زمان آمدنش نزديك شده است؛ مبادا كسي در ايمان آوردن به او بر شما سبقت جويد. «يهوديها» عليرغم آن همه پيش گوييها و انتظار، پس از بعثت حضرت محمّد (ص) و ظهور اسلام، نسبت به اين دين الهي كافر شدند و به دشمني با پيامبر خاتم (ص) برخاستند.
آن گونه كه قرآن ميگويد:
«و هنگامی که از جانب خدا، كتابی (قرآن) آمد که تأیید می کرد آن چه ]کتاب آن ها[ را و از پیش هم ]با استناد به آن[ بر کفار پیروزی می جستند، ولی همین که بر ایشان آمد، با آن که به آن شناخت داشتند، انکارش کردند. پس لعنت خدا بر کافران.»
(بقره 89؛ ترجمة الهي قمشه اي)
پيامبر (ص) پس از هجرت به مدينه، ميان مؤمنان و مسلمانان اخوت اسلامي برقرار نمود و به اختلافات و درگيريهاي كهنه قبايل مختلف خاتمه بخشيد. ساختن مسجد به عنوان پايگاه مركزي فعاليت مسلمانان در شهر مدينه در همان آغاز هجرت و استقبال وصف ناپذير جوانان انصار و اكثريت مردم قبيله «اوس» و «خزرج» از پيامبر (ص) و ياران مهاجر آن حضرت، روح تازه اي در جامعه نوپاي اسلامي در مدينه دميده بود.
تمركز مسلمانان در مدينه فصل جديدي در زندگاني پيامبر پديد آورد. او قبل از ورود به مدينه، فقط درصدد جلب قلوب مردمان و تبليغ آيين خود بود ولي اكنون ميبايد بسان يك سياست مدار كارآزموده موجوديّت خود و هواداران خود را حفظ كرده و نگذارد دشمنان داخلي و خارجي در آن نفوذ كنند. در اين میان او با سه مشكل بزرگ روبرو بود:
1– خطر قريش و عموم بتپرستان شبه جزيره عربستان.
2– يهوديهاي مدينه، كه در داخل و خارج شهر زندگي ميكردند و ثروت و امكانات زيادي داشتند.
3– اختلافي كه ميان هواداران او (دوطايفه) «اوس» و «خزرج» وجود داشت.
ايجاد برادري ميان مهاجران و انصار و رفع اختلافات كهنه بعضي قبايل عرب مدينه، يكي از مشكلات مسلمانان در مدينه را از بين برد؛ اما دو مشكل ديگر يعني مشركان و يهود همچنان وجود داشت.
يهود مدينه، در داخل و خارج شهر اقتصاد و تجارت آن سامان را قبضه كرده بود.
پيامبر اسلام (ص) به خوبي آگاه بود كه تا اوضاع داخلي سر و سامان پيدا نكند و يهوديها را با خود متّحد و هماهنگ نسازد، و وحدت سياسي در مقرّ حكومت به وجود نياورد، هرگز نهال اسلام پرورش نخواهد يافت و هيچ گاه نخواهد توانست به بت پرستان شبه جزيره، مخصوصاً قريش بپردازد. و تا هنگامي كه در مقرّ فرماندهي، امن و امان حكم فرما نباشد، دفاع در مقابل دشمنان خارجي امكان پذير نخواهد بود.
لذا در آغاز ورود پیامبر به مدينه، با زحمت و تدبير دقيق آن حضرت، بين مسلمانان و يهودی از جهاتی تفاهم ایجاد شد. از يك طرف ديگر، ميان مسلمانان مهاجر و انصار پیمان وحدت امضاء و دو قبيله اوس و خزرج همراه و همدل شدند.
يهوديهاي «بنيقريظه» و«بنينضير» و«بني قين قاع» نيز به طور جداگانه با پيامبر (ص) پيمان بستند و تعهّد دادند كه عليه مسلمانان اقدامي نكنند.
دربارة اين پيمان نوشته اند كه اين سه گروه يهودي تعهد دادند كه هرگز عليه پيامبر اسلام و ياران وي قدمي برندارند و به وسيله زبان و دست ضرري به او نرسانند و مركب سواري در اختيار دشمنان پيامبر نگذارند و هرگاه بر خلاف متن اين قرارداد عمل كنند، پيامبر در ريختن خون آنها و ضبط اموالشان و اسير كردن زنان و فرزندان آنها دستش باز خواهد بود. سپس«حي ابن اخطب» از طرف گروه بنينضير و «كعب بن اسد» از جانب بنيقريظه و «مخيريق» از ناحيه بني قين قاع اين پيمان را امضاء كردند.
پيمان شكني يهود
تعاليم روح بخش اسلام و اخلاق و سلوك نيكوي پيامبر (ص) قلبها را يكي پس از ديگري تسخير ميكرد و شمار مسلمانان رو به فزوني ميگذارد. پيشروي اسلام و گسترش و افزايش قدرت مسلمانان موجب هراس دشمنان و مخالفان شد.
بعضي سران قبايل يهود كه در دل، كينه و دشمني خود را با پيامبر (ص) و دين مبين اسلام حفظ و پنهان كرده بودند، كارشكني و توطئهگري خود را آغاز كردند.
آنها در ابتدا با پيش كشيدن سؤالهاي پيچيده سعي ميكردند تا در اعتقادات مسلمانان تزلزل و در صفوف يكپارچة آنان تفرقه ايجاد كنند و عاقبت هم گروهي از مردم مدينه را كه هنوز مسلمان نشده و يا به ظاهر اسلام آورده بودند با خود همدست كردند، اين همدستان يهود، همان مردم منافقي بودند كه براي حفظ مال و جان خود مسلمان شده ولي در باطن به دين پدران مشرك خود ميزيستند و با يهوديهايي كه مخالف رسول خدا (ص) بودند جلسات سري و رفت وآمدهاي مخفيانه داشتند.
سران جاه طلب يهود به تدريج مخالفت خود را علني كرده و براي سست كردن عقيده مسلمانان، با سؤالات ظاهراً علمي و مذهبي به خيال خود ميخواستند آن حضرت را با زانو درآورده و مسلمانان را متفرّق سازند ولي خداي تعالي به وسيله وحي، پيامبر گراميش را ياري كرده و پاسخ سؤالات آنها را ميداد.
البتّه مجادلات و سؤالات پيچيدة يهود و پاسخ هاي كامل حضرت رسول، نه تنها عقيده مسلمانان را نسبت به پيامبر خود تحكيم ميكرد بلكه سبب ميشد كه مقام علمي و اطلاعات غيبي وي بر همه روشن و آشكار شود و در سايه همين بحثها، دسته هاي مختلفي از بت پرستان و يهود به اسلام گرايش پيدا كنند.
به طوري كه نوشتهاند اين مجادلهها اگرچه بر عناد و لجاج سران يهود ميافزود، امّا در عين حال موجب شد تا بعضي از دانشمندان آنها، مثل «مخيريق» به پيامبر ايمان بياورند.
به هر حال، يهوديها به طور علني و مخفي اقدامات شيطنت آميز خود را عليه پيامبر اسلام و مسلمانان افزايش و گسترش دادند به گونهاي كه نه فقط آتش جنگ ميان مسلمانان و كفّار را برافروختند ـ مثل جنگ احد و احزاب ـ بلكه خود نيز به طور مستقل جبههها و جنگهاي ديگر را دامن زدند كه سرانجام موجب حذف حضور و موجوديت آنها از مدينه و جزيرِةالعرب شد.1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. در این مقاله از دو کتاب زیر استفاده شده است:
زندگانی محمد (ص) پیامبر اسلام؛ تألیف ابن هشام (سیرۀ ابن هشام)؛ ترجمۀ آیت الله سیدهاشم رسولی؛ انتشارات کتابچی.
فروغ ابدیت؛ تألیف آیت الله سبحانی؛ دفتر تبلیغات اسلامی قم؛ چاپ 15؛ سال 1377.
ثبت دیدگاه