محمدتقی تقیپور
۶ مهر ۱۴۰۰
آن مقام مسئولی که با صراحت و گستاخی در برابر رسانه ها و مردم اعلام می کند نقشه ها و اسرار هسته ای را به فلان سازمان بین المللی تحت نفوذ صهیونیستها داده، نمونه آشکار این خیانت نیست؟
مقاله روشنگرانه و درمندانه ای در صفحه ۱۱ روزنامه کیهانِ یکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹، با عنوان «دوگونه منافق»، به چاپ رسیده بود که الحقّ و الانصاف به قدر یک کتابِ قطور درباره حوادث چند دهه اخیر انقلاب و نظام اسلامی و تاریخ معاصر ایران حرف و حدیث داشت. کاش توان و امکانِ آن بود که اهالی انگیزه مند و غیرت مدارِ عرصه هنر، همه آن چه را که در این مقاله یادآوری شده، در قالب یک سریال مستندِ تاریخی این سرزمین به تصویر می کشیدند؛ تا در حافظه تاریخ ثبت و ضبط شده و برای همه ادوار به یادگار بماند. یکایک آن چه در این مقال یادآوری شده بود، دردِ جانکاه و سوزِ دلِ سوخته و آتش گرفته اصحاب انقلابِ امام عزیز است که شبانگاهان با کوله باری از این غم، سر به بالین می گذارند و صبحگاهان با همان سوز، از بستر بر میخیزند.
میلیونها باورمند و عاشق نهضت امام راحل که با چشمانی اشکبار و بغض ناشکفته در گلو، این ایّام و لیالی را به رنج سپری می کنند. البتّه خوشا به حالشان؛ چون این «درد» نشان و عیار «آدم» است؛ و افسوس به حال آن ها که فارغ از این «درد» و به دور از این نشان وعیار، در جرگه دیوان و دَدانند. در مقاله تاریخی و تکان دهنده یادشده، پس از اشاره به عملکرد تروریستی منافقین در این سرزمین، درباره گروه دوّم از اهل نفاق، چنین تصریح شده است:
«ایالات منفجره آمریکا، امروز همان قبلۀ آمال «پهلوی» و کدخدای خواب زدگانی است که عمری به کاخ سفیدش دخیل بسته بودند…» و در ادامه، اضافه شده است «ابرقدرت ها برای از بین بردن انقلاب، به غیر از این گونه منافقین خشن و خون خوار، گروه دیگری که چون موریانه، ریشه را میجوند نیز تولید کرده اند که وظیفه شان تغییر ماهیت نظام و جابهجایی ریل انقلاب با شیب ملایم و مأموریتشان ناکارآمد نشان دادن حکومت [اسلامی] با به کارگیری افراد بی عرضه و بی انگیزه و فاسد است تا مردم را از انقلاب پشیمان کنند.
اینها ژنِ جهش یافته «کشمیری» و «کلاهی» و «بنیصدر»ند که فعلاً دست از خون شسته و به جویدن رویشها و ریشهها نشستهاند […].
حال و روز اقتصاد امروز، انبوه پروندههای زمینخوار و کوهخوار و دریاخوار، اختلاس و ارتشا، جاسوسی، قاچاق، فرار مالیاتی، بدهکاری کلان بانکی، زد و بند و حُقّهبازی، دلالی دلار و سکّه، تورم، فیشهای نجومی، فتنهسازی، بزککردن دشمن، سندرم ژن برتر آقازادگی، … فریب مردم در انتخابات و رای گرفتن برای نااهلان، تحمیل قراردادهای خسارتبار تاریخی کرسنت و برجام به کشور، تحقیر مردم با CFT، پالرمو، ۲۰۳۰ و … و در نهایت متهم کردن نظام به انواع جرایم و کوتاهیها و خیانت هایی که خود مرتکب شدهاند؛ گوشهای از آن هاست. […] اصلاً تاریخ اهل نفاق را فراموش نمی کند و آنها که کشور را در سال ۱۳۷۸، ۱۳۸۸ و ۱۳۹۸ به آتش کشیدند؛ کسانی که بدتر از گروه قبلی، آرامش و اقتدار و اقتصاد و استقلال و فرهنگ و جمهوریت نظام و مردم را نشانه گرفته و بی شرمانه معیشت مردم را برای مذاکره با آمریکا [شیطان بزرگ] گروگان گرفته اند و با کارشکنی، مأمور بدبین [و مأیوس] کردن مردم به انقلاباند و غافلاند که خدا در کمین آنها هم هست.»
تلاش و انگیزه نویسنده در تقبیح رفتار و عملکرد و نیز افشای ماهیت این قبیله خیانتکار قابل تقدیر و ستایش است. با اینهمه، فقط یک لایه از نقاب چهره آنها را برداشته است. کاش با آن ژرفنگری و هوشمندی که در نوشتار موج میزند، فراتر از احتیاطهای مرسوم روزنامهنگاری و مصلحت اندیشیهای نامفهوم رسانهای، صراحت بیشتری به خرج داده میشد. به بیان دیگر، لایه یا لایههای دیگری از نقاب فریبنده اینقبیله بالا زده میشد تا بلکه چُرتِ غفلتزدگان عرصه نظارت، بازرسی، امنیتی، اطلاعاتی و قضایی پاره میشد. مهم تر از این، آیندگان، به ویژه نسل پژوهشگر و تاریخ نگار دورههای پسین را به کوچهها و پَسکوچههای بزرگراه شناخت هدایت میکرد.
برای بسیاری از مردم ما عجیب و دور از انتظار نبوده و نیست که «آمریکا قبله آمال پهلوی» بود؛ زیرا طبق روایت اسناد متقن به جا مانده از آن دوران، اکثریت قریب به اتفاق مقامات عالی رتبه و کارگزاران سلطنت، از شاه، نخست وزیران، وزیران و …، در حکومت رضاخان و محمّدرضا، شامل مشتی یهودی تبار، بابی، ازلی، بهایی، فراماسون و یا مأمور و حقوق بگیر، «MI۶»، «CIA» و حتّی «موساد» بودند. این شخصیت های بیشخصیّت، قُبح نمیدانستند که وانمود کنند قبله نمای آنها در جهت «تل آویو»، «اورشلیم» (در اصل = بیت المقدس یا قدس)، «حیفا» و «عکّا» … تنظیم شده و یا سر در آخور اسرارآمیز لژهای مخفی و نیمه مخفی ماسونی، دارند و مقابل نمادِ «تک چشم ناظرِ یَهُوَه» و نمادِ «مثلث» فراماسونری و «شیر یهودا» کمرِ تعظیم و تسلیم خم میکنند.
آن ها در نهایت، آمریکا را «قبله آمال» خود می دیدند؛ زیرا خوب می دانستند که «نیویورک»، «واشنگتن» و مرکز «وال استریت» مقرّ اصلیِ فرماندهی و فرمانروایی قبیله «یهودا» در دوران کنونی است. اینواقعیت تاریخی، نه برای ما شگفتی ساز است و نه از سوی آنها قابل پرده پوشی و کتمان بود.
«مییر عزری» سفیر اسرائیل در ایران دوره شاهنشاهی، نوشته است که در شبنشینیها و میهمانی های شبانه و مختلط خانوادگی سران و مقامات بلندپایه سلطنت پهلوی که بعضاً در محل سفارت اسرائیل در تهران برگزار میشد؛ بعضی از اینحشرات، در اوج بدمستی و هرزگی، خود را به نزد او می کشاندند و با افتخار از اجداد و تبار یهودی خود پرده بر میداشتند و برای خوشخدمتی، ماهیت واقعی خود را برای او آشکار و معرفی می کردند تا با اثبات این خویشاوندی، قُرب بیشتری پیدا کنند.اما اینجماعت هزاررنگ و هزارچهرهای که در نظام جمهوری اسلامی نفوذ و رخنه کردهاند، امروز در کسوت همینمردم مسلمان و مؤمنِ فداکار و شهیدپرور، بهسوی همان قبله قیام و قعود دارند و دلهاشان لبریز از عشق «گوساله طلایی سامری» است. اینها، بسیاریشان، نه خواب آلودند، نه سحرزده و نه فریب خورده؛ اتفاقاً برعکس، اینقبیله، آگاه تر از پیشینیان خود، MI۶، انگلیس، آمریکا، کاخ سفید، پنتاگون، CIA، کنگره و سنا را میشناسد و نسبت به ساختار قدرت در ایالات متحده و اروپاوقوف دارند. اینها خوب میدانند که آمریکا و اتحادیه اروپا بهطور کامل در قبضه شبکههای شیطانی صهیونی و صاحبان کارتلها و کمپانی داران فراملی و بانکداران بزرگ یهودی است.
از سوی دیگر اینجماعت، با مبانی، اصول و گفتمان انقلاب اسلامی و امام (ره) نیز به خوبی آشنا هستند و واحدهای درسی خود را طی اینچند دهه ـ که همواره در مناصب مهم و حسّاس کشور نیز حضور و نفوذ داشتهاند ـ پاس کردهاند. آنها از تقابل ایندو قطب قدرت دنیای امروز به خوبی آگاهی و شناخت دارند. به بیان دیگر، اینقبیله، هم معجزه عصای «موسی» (س) را در برابر سحره فرعون و هم شکافتهشدن دریا و غرق شدن فرعونیان، همه را به چشم دیدهاند، اما چرا باز هم از ولایت «موسی» و «هارون» سر برتافته و در لباس خودی، زیر بیرقِ «سامری» در برابر گوساله طلایی سجده میکنند و خاکسار و مرعوب قدرت «سامری»اند؟
چگونه و با استناد به کدام اسناد طبقه بندی شده و یا اوراق هویت پنهان، باید اثبات کرد، جریانی که در مقاله «دوگونه منافق» از عملکردشان یاد شده، از ایل و تبار و از همان ریشه و قبیلهاند که در بَدنه انقلاب و نظام اسلامی نفوذ، رسوخ و جا خوش کرده و بر گرده امت پیامبر خاتم و اصحاب امام و انقلاب اسلامی سوار شدهاند؟
تردیدی وجود ندارد که نسلهای پژوهشگر و تاریخ نگارِ هوشمند و نکتهسنج آینده اینسرزمین، با دستیابی به اطلاعات و اسناد لازم، به خوبی و درستی چهره و ماهیت اصلی اینجماعت را آشکار و افشا خواهند کرد. آنچنان که ماهیت آقای عباس امیرانتظام یهودی تبار، فرزند میرزا یعقوب رفوگر پس از سالها آشکار شد. همان نفوذی که معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت موقت آقای بازرگان بود و در فراری دادن ۳۴ مأمور و جاسوس اسرائیلی از ایران نقش اصلی داشت. با اینحال خالی از فایده نیست تا برخی خصیصهها، ویژگیها و شیوههای رفتاری این جریان، مورد بررسی قرار گیرد و برخی قرابتها، شباهتها، هم سویی ها و هم گراییها، بیشتر نمایان شود. شباهت ها و قرابتها نه فقط در روشها و شگردها، بلکه در خُلقیات، اصول و مبانی.
فریب کاری، حُقّه بازی، خیانت، عهدشکنی، دروغ پردازی، فسادانگیزی، مفسدهجویی، تحریف و وارونه جلوهدادن حقایق، به انحراف و گمراهیکشاندن مردم، حرام خواری، رباخواری، خوردن اموال و مال مردم، زراندوزی، استکبارگرایی یعنی مصداقِ بارزِ شیطان گرایی و … همه این ها، ممکن است از هر انسان منحرف سر بزند، امّا براساس آیات محکم قرآن، این کتاب مقدّس الهی و نیز روایات متقن معصومین، به خصوص شخص پیامبر اعظم (ص) و حضرت امیر (ع)، همه آن چه برشمرده شد، مختص اخلاق و شیوه های رفتاری و خصایص و خصایل قوم یهود و بنی اسرائیل است و بس. در تاریخ بنی اسرائیل و قوم یهود، عملکرد و شیوه های رفتاری این قوم، که دقیقاً با آیات و روایات ما نیز انطباق و هم خوانی دارد و به آسانی قابل جست و جو است:
به فرموده پیامبر مکرّم اسلام، «دغل کاری» یک خصلت و خصیصه یهودی است: «هرکس در خریدن یا فروختن [معامله یا تعامل] با مسلمانی دغل کاری کند، از ما نیست و روز قیامت با یهود محشور می شود؛ زیرا یهود دغل کارترین مردم نسبت به مسلمانان است.» (۱) به راستی! امروز در جامعۀ اسلامی ایران، چه کسانی با مردم نجیب و شریف ایران، با دغل کاری و به شیوه دغلبازان رفتار می کنند؟
مطابق روایت نهج البلاغه؛ مروان بن حکم در جنگ جمل اسیر شد و پیام فرستاد تا با حضرت امیر علیه السلام، بیعت کند. حضرت در پاسخ فرمود: «مگر بعد از قتل عثمان با من بیعت نکرد؟ مرا به بیعت او نیازی نیست. «اِنَّها کَفٌّ یَهوُدیَهَ» دست بیعت او در عهدشکنی دست یهودی را ماند. اگر دست بیعت به من دهد، غدر کند و در نهایت بیعت خویش بشکند.» (۲) آیا غدر و عهدشکنی در برابر نظام اسلامی، ولایت و مردمِ مظلوم و صبور ایران اسلامی و زیر پا گذاشتن همه وعده ها، قول ها، قسم ها و پیمان ها، مصداق بارز خصیصه یهودی مروان بن حکم نیست؟
تصاحب و تصرف مال و اموال غیر، خیانت در امانت مردم، عهدشکنی و دروغ پردازی، ۴ ویژگی بارز یهودی است که در آیه ۷۵ سوره آل عمران به ان تصریح شده و مرحوم استاد علامه سیّدمحمّدحسین طباطبایی در تفسیر گرانسنگ المیزان به طور مبسوط، به تفسیر این آیه شریفه پرداخته و فلسفه دروغ گویی، خیانت کاری، عهدناپذیری و مال مردم خوری این قوم را تبیین کرده است: «از نظر یهود و بنی اسرائیل: خوردن مال غیراسرائیلیان یا از بین بردن حقوق آنان حرام نیست! آنان عقیده دارند یک یهودی نسبت به دیگران هر حکمی که خواهد می تواند اجرا کند، و آن چه درباره او [غیریهودی] اراده کند، جایز خواهد بود. روشن است که این رویّه مؤدّی به آن می شد که با غیراسرائیلی [مثل] یک حیوان معامله کنند، و از هیچ عقوبتی واهمه و ترس نداشته باشند.» (۳) به تصریح حضرت علّامه، دلیل این رفتار، خودبرتربینی نژادی این قوم است: «آنان انتساب اسرائیلی [و یهودی] را مادّه شرف و اصلِ سیادت و آقایی دانسته؛ برای یک فرد منتسب به اسرائیل (و یهود)، حقّ تقدّم مطلق قائلند و پُرواضح است که اگر چنین روح پلیدی در میان یک قوم و نژاد نفوذ پیدا کند، جز آن که آن ها را به فساد در زمین و از بین بردن روح انسانیت و پایمال نمودن آثار حاکمه آن ـ در جامعه بشری ـ وادار کند، نتیجۀ دیگری نخواهد داشت.» (۴)
دلیل دیگر این رفتارِ یهودی و بنی اسرائیلی، عدم اعتقاد و ایمان به تعالیم الهی و معیارها و موازین دینی و آسمانی و در یک کلام؛ بی دینی است. امام صادق علیه السّلام در پاسخ به این پرسش که: «دین چیست؟»؛ می فرماید: «صدق در گفتار، ادای امانت و وفای به عهد». یعنی این سه عنصر ملاک و اساس دین داری است.
خوردن مال حرام و رواج رباخواری از دیگر ویژگی های قوم یهود است که خداوند سبحان در آیه ۱۶۱ سوره نساء، ضمن مذمّت، آن ها را به «عذاب الیم» بشارت داده است. ربا و رباخواری یک بدعت و سُنّت یهودی و بنی اسرائیلی است. آن کسانی که با رباخواری و یا ترویج و گسترش آن در جامعه و در نظام تعاملات اجتماعی، اقتصادی و بانکی کشور، تعادل روانی و اقتصادی جامعه مسلمانان را به هم می ریزند؛ ایادی شیطان و پیرو آیین و سُنّت یهودی ـ بنی اسرائیلی اند. به فرموده خداوند در آیه ۲۷۵ سوره بقره. ربا حرام و رباخوار موجودِ بی خردی است که شیطان او را آشفته و دچار خَبط کرده است. این افراد، اصحاب آتش دوزخ اند. مرحوم علّامه سیّدمحمدحسین طباطبایی در تفسیر آیه مذکور، ضمن تصریح پیامدها و آثار خطرناک و خانمانسوز ربا، تأکید کرده اند که این سنّت ضددینی «بنیاد دین را ویران و آثار آن را در جامعه محو و نظام زندگی را فاسد می کند و بر فطرت پاک انسانی، پرده می افکند و جلوی حکم آن را می گیرد. ربا با حکم فطرت مخالف و موجب انهدام اساس معیشت است. ربا تعادل و توازن اجتماع را به هم می زند و نظامی که بر راه راستِ انسانی و روش فطری حکومت می کند، از بین می برد.» (۵) بر همین اساس از اعاظم گناهان در نظام هستی است.
حضرت آیت الله العظمی خامنه ای پس از یادآوری برخی ویژگی ها و توطئه ها، و مهم تر از همه، «عهدشکنی»، «خیانت» و «دسیسه گری» یهود، علیه مسلمانان، اسلام و شخص پیامبر (ص)، سخنان صریح و قابل توجهی دارند. ایشان با دسته بندی دشمنان پیامبر (ص) و اسلامی فرمایند: «دشمن سوم یهودی ها بودند، یعنی بیگانگان نامطمئنی که علی العجاله حاضر شدند با پیغمبر در مدینه زندگی کنند؛ اما دست از موذی گری و اخلال گری و تخریب برنمی داشتند […] روی ذهن مردم ضعیف الایمان اثر زیاد می گذاشتند؛ توطئه می کردند؛ مردم را ناامید می کردند و به جان هم می انداختند؛ این ها دشمن سازمان یافته ای بودند. […] اوّل بنی قینقاع بود که به پیغمبر خیانت کردند […]؛ دسته دوّم، بنی نضیر بودند، این ها هم خیانت کردند […]؛ دسته سوّم بنی قریظه بودند […]؛ اما این ها ناجوانمردی کردند و با دشمن پیمان بستند تا در کنار آن ها به پیغمبر حمله کنند! یعنی نه فقط به پیمانشان با پیغمبر پایدار نماندند بلکه در حالی که پیغمبر یک قسمت مدینه را که قابل نفوذ بود، خندق حفر کرده بود و محلّات این ها در طرف دیگری بود که باید [طبق پیمان] مانع از این می شدند که دشمن از آن جا بیاید؛ این ها رفتند با دشمن مذاکره و گفت و گو کردند تا دشمن و آن ها مشترکاً از آن جا وارد مدینه شوند و از پشت به پیغمبر خنجر بزنند! پیغمبر در اثنای توطئه این ها، ماجرا را فهمید.» (۶)
امروز چه کسانی در لباس خودی در جامعه اسلامی، از پشت خنجر می زنند و خیانت میکنند؟ چه افرادی با شیطان بزرگ آمریکای جنایتکار و اتحادیه اروپای وابسته و تحت سلطه امپراتوری جهانی صهیونیسم، مراوده آشکار و پنهان دارند و از هیچ خیانت و جفایی به مردم بزرگوار این سرزمین شرم و اِبایی ندارند؟ استاد شهید مرتضی مطهری درباره ویژگی های منحصر به فرد یهود مینویسد: «در فرهنگ سیاسی آن ها، اخلاق معنا و مفهومی ندارد؛ بنابراین [از نگاه آن ها] نه فقط هدف وسیله را توجیه می کند بلکه اصل «غدر» یک جایگاه مشروع و آیینی دارد [زیرا] فقط پای منافع یک قوم و یک جریان در میان است.» (۷)
به راستی! این ویژگی، رفتار و شیوه های رفتاری سیاسی و اجتماعی یهودی با خصلت، رفتار و عملکرد چه کسانی در جامعه اسلامی ما شباهت و نزدیکی و بلکه انطباق دارد؟
خداوند متعال در آیه ۳۴ سوره توبه، «احبارِ» یهود را به علّت «خوردن مال مردم» به شدّت مورد مذمت و شماتت قرار داده و در ادامه آنان و کسانی را که از این راه به زراندوزی و گنج وری و انباشت طلا و نقره، یعنی ثروت اندوزی مبادرت می ورزند و در راه خدا انفاق نیز نمی کنند به «عذاب الیم» وعده داده است.
آیا آن جماعتی که در قالب دریافتی های نجومی به مال و اموال مردم، یعنی بیت المال مسلمین دست درازی می کنند و یا زمینه را برای دست درازی دیگران فراهم می سازند؛ با کاهش ارزش پول ملی، قدرت مالی مردم را روز به روز تقلیل می دهند و در عوض به عده ای خاص در انباشت و افزایش پول و ثروت مساعدت می کنند؛ با سلب امنیت اقتصادی و در نهایت روانی جامعه، تعادل و توازن امنیتی کشور را بر هم می زنند، مشمول این آیه شریفه نیستند؟ آن جماعتی که در چند دهه اخیر در کنار مناصب دولتی، صاحب ده ها شرکت صنعتی، تجاری و موسسات بانکی شده و در کاخ های اشرافی و اصطبل های طلایی و …، چون فراعنه مصر و شاهان ساسانی روزگار می گذرانند، قرابت و شباهت با مخاطب این انذار و هشدار خداوندی ندارند؟
داستان «اصحاب سبت» یا «اصحاب شنبه» (۸)، از عبرت آموزترین و تکان دهنده ترینِ سنّت های الهی است. ماجرای آن دسته از یهودی ها که روزهای شنبه از صید ماهی منع شده بودند اما با شگرد و ترفند خاص، ضمن حفر نهرها یا حوضچه های فرعی، ماهی ها را به دام می انداختند و روز بعد از شنبه آن ها را صید و از حدود الهی تجاوز و تخطی می کردند؛ خداوند نیز آن ها را به خاطر این معصیت و نافرمانی به عذابی بد و سخت گرفتار و نیز به خوک و بوزینه هایی رانده شده تبدیل کرد. در تفسیر المیزان، تصریح شده است که حتی آن دسته از یهودیانی که سکوت پیشه کرده و هم کیشان ظالم و متجاوز خود را امر به معروف و نهی از منکر نمی کردند، خداوند آنان را نیز دچار عذاب و هلاک و یا به بوزینه تبدیل کرد؛ چرا که «به خاطر سکوتشان و ترک نکردن مراوده با متجاوزان، شریک ظلم و فسقِ متجاوزین شناخته (۹) » شدند. مرحوم علامه طباطبایی در ادامه تأکید کرده اند که این سنت عمومی ]ولایتغیّر] الهی است. یعنی نه فقط شامل قوم یهود، بلکه همه کسانی است که این گونه در برابر احکام، شریعت و سنت های الهی رفتار می کنند. (۱۰)
آیا آن هایی که با ایجاد و حفر کانال ها و خندق های انحرافی و فرعی (مثل اصحاب شنبه)، ده ها میلیارد دلار خزانه حکومت اسلامی را خالی و تحت پوشش های واهی و بی هیچ تضمین رسمیِ قانونی در اختیار افراد ناشناخته و یا معلوم الحال قرار دادند و سرمایه ملی این سرزمین را به بهانه ها و با انواع شگردها و ترفندهای بنی اسرائیلی و یهودی، غارت و تاراج کردند، با پمپاژ سکه های طلا و دلار از خزانه کشور، تعادل بازار را به زیان ملّت و کشور و به نفع جریان و عده ای خاص بر هم زدند و یا زمینه غارت منابع پولی کشور را برای ابربدهکاران بانکی فراهم کردند. مشمول این قاعده الهی نیستند؟ آیا این جماعت با آن قوم نابکار تفاوت دارند؟ آن دسته از افراد و جریان هایی که کارخانه ها، شرکت ها و مراکز تولیدی و صنعتی حکومت اسلامی، یعنی اموال عمومی مسلمین را با شگردهای خاص و تحت پوشش خصوصی سازی، یا خود تصاحب کردند و یا به ثمن بخس به نزدیکان، خویشان، دوستان و هم حزبی های خود واگذار و میلیاردها تومان ثروت ملّی را در چنگال افراد و گروه هایی خاص قرار دادند، همان «اصحاب شنبه» نیستند که پس از چند هزار سال، در نظام اسلامی نفوذ و رخنه کرده اند؟
آیا این شباهت های رفتاریِ قابل توجه و سؤال برانگیز، نیازمند یک بررسی و بازنگری اساسی در ماهیت و هویت این افراد نیست؟
در قرآن کریم، خدای متعال به حضرت موسی (ع) می فرماید: «ما پس از تو قوم تو را امتحان کردیم و سامری آن ها را گمراه کرد.» (۱۱) نیز میفرماید: «وَ یَسعونَ فِی الاَرضِ فَساداً» یعنی «در زمین به فتنه و فساد می کوشند.» (۱۲) مرحوم علامه سیدمحمدحسین طباطبایی مینویسد: «سعی و کوشش یهود همه برای آن است که زمین را علیه دین [ارزش ها، معیارها، موازین و فرامین دینی و الهی که در رأس آن انسان سازی است] پُر از فساد کند و خداوند مفسدین را دوست ندارد.» (۱۳)
آن ها که امروز در جامعه اسلامی، برای نیل به اغراض سیاسی، حزبی و گروهی خود، واقعیت ها را تحریف و با دروغ پردازی مردم را فریب می دهند و یا اغفال و از حق و حقیقت دور، گمراه و منحرف می کنند؛ حق را باطل و باطل را حق جلوه و نمایش می دهند، مصداق بارزِ «سامری» نیستند؟ آیا این ناراستیها، کژیها و انحرافات زمینه ساز همان «فساد» «گوساله طلایی» در جامعه نیست؟
آنان تصور و تحلیل شان این است که با گمراه کردن، به انحراف، فساد و سرگرمی کشاندن مردم، در مسیر یکه تازی، غارتگری و خیانت های خود، حیات خلوت و حاشیه امن ایجاد می کنند و بدون هیچ مانع و مشکل اهداف و مقاصد شیطانی خود را تعقیب و به سر منزل مقصود می رسند. خداوند رحمن براساس حکمت و مشیّت الهی خود، ضمن تبیین و تعیین عاقبت محتوم و مختوم آن ها، در پَس و پیشِ این هر دو آیه یادشده، هم به عمق و ابعاد جرم و جنایت و خیانت «سامری» و «فسادگران» و «مفسده انگیزان» به صراحت اشاره و هم به احکام الهی صادره در برخورد و مواجهه با آنان تأکید کرده است. آن هم نه حکم اخلاقی بلکه حکم فقهی و قضایی! اما جای بسی شگفتی و تأسف است که چرا متولیان امور در اجرای این احکام الهی در برابر «سامری زادگان» و «سامری زدگان» و نیز «فسادانگیزان» و «فسادگستران» جامعه اسلامی اغماض و تعلل و سکوت می کنند؟ «اللهُ اَعلَم!»
داستان «گاو بنی اسرائیل» (۱۴) به صراحت نشان می دهد چگونه قوم یادشده در برابر فرمان و دستور الهی که از جانب حضرت موسی (ع) به آن ها ابلاغ می شد، بهانه های رنگارنگ، پی در پی و متنوع تراشیدند تا بلکه از اجرای حکم خدا جلوگیری کنند. آن ها برای عدم افشای جنایت، منویات و ماهیت پنهان خود و نیز نیل به امیال شیطانی خویش، به انواع سؤال ها و بهانه ها متوسل شدند. این عدم انعطاف و تسلیم ناپذیری در برابر ولایت الهی و بالعکس، «سخت سری» آنان، موجب شد خداوند متعال در آخر داستان به صراحت از آنان به «سنگ دلی» یاد و یهود را بطور مستقیم این چنین مورد خطاب قرار دهد: «ثُمَّ قَسَت قُلُوبُکُم مِن بَعدِ ذالِکَ فَهِیَ کَالحِجارَهَ اَو اَشَدُّ قَسوَۀ …» (۱۵) از پَسِ آن [معجزات] دل های شما سخت شد، به سختی سنگ ها، یا سخت تر از آن …».
بهانه تراشی های بنی اسرائیلی و در نهایت ولایت ناپذیری و حرف ناشنوی در برابر رهنمودها، هشدارها و توصیه های رهبری و پشت کردن به وصایای امام، از طریق پذیرش بعضی پروتکل ها و قراردادهای خسارت آفرین سیاسی، اقتصادی، امنیتی و ملّی و قبول تعهدات خیانت بار در برابر قدرت ها و سازمان های بین المللی وابسته و پیوسته به نظام سلطه صهیونی جهان، که «برجام» و متوقف ساختن برخی توانمندی ها و فنآوری های علمی، فنی، صنعتی و هسته ای در مسیر پیشرفت و شکوفایی به سمت تمدن اسلامی، تنها یک نمونه برجسته آن است، آیا مصداق بارزِ بهانه تراشی، عصیان گری، نافرمانی و تمرّدِ یهودی ـ بنی اسرائیلی یادشده قرآن نیست؟
آیا سؤال برانگیز نیست که چرا تمامی روش ها، شگردها و شیوه های رفتاری و گفتاری و حتی خُلقیات این جماعت کاملاً شبیه و منطبق با سیره و سنت یهودی و بنی اسرائیلی است؟
جان کلام، معمّایی است که با همه رمزآمیزی و رازآلودگی، چندان هم پیچیده و غیرقابل رمزگشایی نیست. همه نشانه ها عیان و ویژگی های رفتاری و شاخصه های کارکردی صحنه گردانان و بازیگران آشکار است. حتّی اگر برخی اهالی سخن، قلم، بازرسی، نظارت و رسانه های رسمی، تحت مصلحتاندیشیهای خود تراشیده، حریم ممنوعه ایجاد کنند و از بیان واقعیتها در مسیر شناخت و آگاهی مردم، به ویژه جوانان و دانشگاهیان عزیز این سرزمین طفره روند و مانع تراشی کنند؛ که البتّه براساس سنّت های الهی و تجربه های تاریخی، روزی در محضر الهی و پیشگاه آیندگان، پاسخ گو خواهند بود.
اصحاب امام و پیروان انقلاب اسلامی در راه استقرار حکومت اسلامی و در مسیر حفظ، حراست و حتی پیش رفت و تعالی آن، خون و جان بهترین و عزیزترین فرزندان خود را، چه در عرصه دفاع و مقاومت اسلامی و چه در حوزه های علم، صنعت و فن آوری های نوین، هدیه کرده اند؛ بنابراین ذی حقّ هستند که نسبت به این مهمّ، آگاهی و شناخت لازم را به عنوان چراغ راه، به دست داشته باشند که:
الف) چه گونه «مروان»سانان یهودیمرام در قالب شبکه هایی درهم تنیده و حلقه هایی به هم پیوسته و سازمان یافته، طی چند دهه اخیر، در بسیاری از مناصب حیاتی و حساس کشور، حضور، نفوذ و مسؤولیت تاثیرگذار و بعضاً کلیدی داشته و از امتیازات قابل توجه و تأمل نیز برخوردار بوده اند؛ با این حال در مقام عمل، همواره نقش اپوزیسیون مخالف و معارض را در مسیر براندازی نظام اسلامی ایفا کرده اند.
افرادی که با برافروختن آتش فتنه، موجب قتل و جرح جوانان این سرزمین و انهدام و تخریب اموال و اماکن عمومی و دولتی شدند و کشور را به لبه پرتگاه کشاندند و پس از آن در دادگاه اسلامی توبهنامه نوشتند و با اظهار ندامت، عذرخواهی کردند. در اعترافات صریح و مکتوب، علت این رفتارهای خونبار و جنایتکارانه خویش را، پیروی از تئوری و جهان بینی متفکران سکولار و لائیک غربی ـ یهودی قلمداد کردند! اما همین اشخاص امروز، چون «مروان بن حکم» دوباره عهد و توبه خود را شکسته و همچنان بر مبنای همان جهان بینی منسوخ، با تحلیل های دروغ و فریب، دغلکاری می کنند و موجبات گمراهی و انحراف مردم و شهروندان جامعه اسلامی، به خصوص جوانان دختر و پسر ناآگاه را رقم می زنند و نواده پیامبر (ص) را به سازش با فرمانروایان جهان کفر و شرک و شیطان که درواقع، مشتی یهودی و صهیونیست پول سالار، نیستند، سفارش و دعوت می کنند.
ب) طبقه جدیدِ نوکیسه و «قارون» صفتی که در چند دهه اخیر، از قِبَل حضور، نفوذ و مناصب خود، اموال و ثروت های بادآورده و هنگفتی را تصاحب کرده و در واقع، بخش های قابل تأملی از منابع مالی و پولی و بلکه شاهرگ اقتصاد کشور را تحت قبضه خویش درآورده و با این اهرم کلیدی، در مسیر تقابل با حکومت اسلامی و ارزش های الهی بهره گیری و شکاف طبقاتی سهمگینی را در این سرزمین ایجاد کرده اند.
کسانی که در چند دهه اخیر، همواره سمت وزارت، صدارت و معاونت را عهده دار بوده و از قِبَل این مقام دولتی، ده ها شرکت بزرگ صنعتی و تولیدی کشور را در تملک خود دارند. این در حالی است که در خلال این چند دهه، هیچ گاه از مقام و منصب دولتی برکنار نبوده و قاعدتاً مجال و فرصت فعالیت در بخش آزاد و خصوصی را نداشته اند! این نمونه از مقام ارشد دولتی چگونه توانسته به این همه شرکت و به این همه ثروت بادآورده دست پیدا کند؟ چگونه این جماعت عهده دار مناصب کلیدی حکومت اسلامی اند که فرزندان، برادران و خویشان نزدیکشان یا در زندان به سر می برند و یا فراری اند؟
ایناشرافیت نوکیسه هر ازچندگاهی، به مقتضای مطامع سیاسی و اهداف اقتصادی خود، تعادل بازار پول و ارز و طلا را جا به جا کرده و به هم میزند و نه فقط چرخ های زندگی و معیشت مردم را دچار اختلال و بحران می کند که با سلب «امنیت روانیِ» جامعه، نظام اسلامی را نیز با چالش های جدّی مواجه می کند.
ج) قبیلهای غربقبله که خود یا فرزندان و نزدیکانشان با رانت، ارتباطات فامیلی و باندی، با بورس های دولتی و هزینه بیتالمال، عازم اروپا و آمریکا شده و با اخذ مدرک از دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی آن کشورها، از این طریق، بخشی از ساختار اجرایی و مدیریتی کشور را به دست گرفته و با ادعای «ژن برتر» و «آقازاده»، خوی «استکباری» و «اشرافی گری» را به بدنه جامعه تزریق و به جای خدمت، خیانت می کنند.
د) «سامری» مسلکانی که در دوره های مختلف انتخابات، به ویژه انتخابات ریاست جمهوری، سُکاندار ستاد انتخابات بعضی نامزدها بوده و سَرفرماندهی تیم های نیمه مخفی «جنگ روانی» را در مسیر دروغ پردازی، تحریف واقعیت ها، تخریب رقبا،وارونه جلوه دادن حقایق، فریب مردم و انحراف افکار اجتماعی و عمومی بر عهده داشته و پس از شکست با کبریت فتنه، جامعه را به آتش و آشوب کشیده؛ و در صورت پیروزی با امتیازگیری و سهم خواهی، بر گرده این جامعه سوار شده و تیشه به ریشه ها و مبانی می زنند.
هـ) «عمروعاص» هایی که در لباس «روشنفکر»، «جامعه شناس»، «نظریه پرداز سیاسی» و «جنتلمن»، همواره سَرفرماندهی تیم های فتنه ها، آشوب های بزرگ خیابانی و جنگ شهری را بر عهده داشته و در تخریب اموال و اماکن عمومی و دولتی و حتی ریختن خون جوانان عزیز و سرمایه های این سرزمین، از هیچ دسیسه و عملیّات روانی و تخریبی در راستای مقاصد درون سازمانی خود فروگذار نکرده اند.
و) مافیای مرموزی که هم زمان با حضور و نفوذ در دستگاه های گوناگون، از سمت مشاوره تا برنامه ریزی، سیاست گذاری، قانونگذاری و مدیریت اجرایی در حوزه های آموزشی، علمی، فرهنگی، سیاسی، دیپلماسی، اقتصادی، صنعتی و …، در مسیر حرکت چرخ های نظام اسلامی سنگ اندازی کرده و با ایجاد اختلال و انحراف، نه تنها موجبات نگرانی، نارضایتی و یأس مردم را فراهم آورده، بلکه سبب ناکارآمد جلوه دادن اسلام و نظام اسلامی در اداره امور کشور، در نزد اذهان عمومی شده اند. آن مقام ارشد دولتی که پس از پنج سال مسؤولیت رسمی در حوزه «مسکن»، در منظر میلیون ها انسان بی خانمان و بی سرپناه در نظام اسلامی، با بی شرمی و گستاخی تمام اعلام می کند که امتیاز و افتخارش این است که طی این مدّت اجازه ساخت حتی یک مسکن از سکوی حکومت اسلامی را نداده است مصداقِ بارزِ این مُدعا نیست؟
آن مقام مسؤول و ذی ربطی که با صراحت و گستاخی در برابر رسانه ها و مردم اعلام می کند که نقشه ها و اسرار هسته ای حکومت اسلامی را در کسوت دولتمدار به فلان سازمان بین المللی تحت نفوذ صهیونیست ها و یهودی ها داده است، نمونه آشکار این خیانت نیست؟ کارنامه اینمافیای چندچهره نشان میدهد که در مقاطع مختلف نه فقط با ارسال پالس های خیانت بار به دشمنان جهانی این سرزمین «گرا» داده اند بلکه بعضاً در پوشش مقام رسمی و به بهانه تعهد نسبت به پروتکل های جهانی، اسناد طبقه بندی شده و اسرار نظام اسلامی را در برخی حوزه های بسیار حساس در اختیار و دسترس سازمان ها و آژانس های بین المللی تحت نفوذ صهیونیست ها قرار داده اند.
ز) یهودزدگانی که مهم ترین ویژگی و بلکه مأموریت شان، نسخه برداری از مکاتب فکری و ترویج تئوری منسوخ برخی نظریه پردازان، تئوری سازان و فرضیه بافان مشهور یهودی است. یهودیان سرشناسی که به عنوان فیلسوف، جامعه شناس، اندیشه مند و استراتژیست، بعضاً حتی از سازمان CIA، موساد، MI۶، پنتاگون و یا بنیادهای صهیونیستی «روچیلد»، «راکفلر»، «فورد»، «کارنگی»، «کمیسیون سه جانبه»، «بیلدربرگ»، «شورای روابط خارجی آمریکا» و …، رسماً حقوق دریافت کرده اند؛ یهودیان پُرآوازه ای مثل: «کارل پوپر»، «آیزایا برلین»، «ریمون آرون»، «برنارد لوئیس»، «کلود لوی اشتراوس»، «ساموئل هانتینگتون»، «امیل دورکیم»، «زیگموند فروید»، «هانری برگسون»، «هانا آرنت» و نیز «کارل مُردخای لِوی»، مشهور به «کارل مارکس» و … .
شبکه یهودزدگانی که خود را در ایران به عنوان «متفکران پیش رو»، «پیشگامان تحولات انقلاب فکری»، پرچم داران اصلاح طلبی، «پیشتازان جامعه شناسی مدرن» و روشنفکران دینی یا سکولار در جامعه اسلامی قلمداد می کنند و مدعی و معترفند که همه عالم و آدم باید از زاویه دیدگاه و اندیشه فلسفهبافان، جامعه شناساسان، تئوریسین ها و استراتژیست های یهودی یادشده، ارزیابی و نگریسته شود. زیرساخت های نظام آموزشی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور اسلامی باید مطابق با منطق، فلسفه، تئوری و تحلیل آن ها پی ریزی شده و فرم پیدا کند. یعنی: ۱- اصالت حس گرایی و ماتریالیستی در حوزه معرفتی؛ ۲- اصالت لذّت در حوزه اخلاق؛ ۳- اصالت پول، سود و بهره و منفعت در حوزۀ اقتصاد؛ ۴- اصل «تنازع بقا» در عرصه جامعه؛ ۵- اصالت «قدرت» در عرصه سیاست. یعنی در تمامی حوزه ها، مبانی یهودی و بنی اسرائیلی باید اصل و اساس و پایه و ملاک و محور باشد.
از دیدگاه این شبکه شبه ماسونی، روش عقلانی و منطقی این است که جمهوری اسلامی باید هم سو و هماهنگ به سمت همان معیارها و ارزش هایی سوق داده شود که حدود چهارصد ـ پانصد سال قبل (به خصوص اواسط قرن هفدهم میلادی) از طریق پروژه کاملاً یهودی «جنبش اصلاحات»، «پروتستانتیسم»، «کالوینیسم» و «پیوریتانیسم» در قلب جهان مسیحی زاده شد. نقطه عطف آن نیز با به اصطلاح انقلاب (و در اصل کودتای) پیوریتان ها به سرفرماندهی «اولیور کرامول» در همان دوران در انگلستان کلید زده شد که آثار و پیامدهای آن امروز همچنان بر این جزیره وجود و بلکه حاکمیت دارد. جریانی شبه یهودی با تمام اصول و مبانی «عهد عتیق» و بالاخص «تورات» که با پیدایی آن، ساختار مسیحیت کاملاً دگرگون و اقتدار کلیسای کاتولیک در هم شکسته شد و شکافی عمیق و بزرگ در درون مسیحیت ایجاد شد.
یک جریان بسیار قدرتمند و گسترده فکری، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی که امروز تحت عنوان «صهیونیسم مسیحی» یا «مسیحیت صهیونیستی» با بیش از صدها میلیون مطیع و پیرو چشم و گوش بسته، در آمریکا و اروپا، علاوه بر سیطرهای حیرت انگیز، حامی و پشتیبان اصلی سیاسی، اقتصادی، رسانه ای و حتی نظامی «صهیونیسم یهودی» و رژیم غاصب و جعلی «اسرائیل» است.
پروژه «پروتستانتیسم اسلامی»، «پیوریتانیسم اسلامی»، «جنبش اصلاحات»، «دموکراتیزاسیون»، «سکولاریزاسیون» و «جمهوری خواهی» در داخل ایران اسلامی، دسیسه ای فکری و روانی در مسیر «براندازی نرم» و «کودتای ایدئولوژیک»، علیه اصول، ارزش ها، گفتمان و مبانی معرفتی اسلام و معمار انقلاب اسلامی، یعنی حضرت امام خمینی (س)، از جمله تکاپوی خزنده و رازآمیز این شبکه مافیایی در کنار فتنه ها و آشوب های خیابانی، با راهبرد تغییر رویکرد و محتوای حکومت اسلامی و طرح «فروپاشی از درون» است.
این جریان مرموز، با ترجمه آثار، آموزش و ترویج افکار و تئوری های استادان یهودی یادشده، مدعی است که یک نظام حکومتی مطلوب و مدرن، باید بر پایه تئوری و اندیشه آنها معماری شود. همان اندیشه ای که عالم و آدم را براساس جهان بینی «توراتی» و «تلمودی» تفسیر و ارزیابی می کند و پایه های آن بر مفهوم محوری «قوم برگزیده» استوار است. یعنی همۀ عالم هستی و جهان بشری در مسیر منافع و سروری یک «قوم» حقّ حیات دارند. برای مثال، از منظر این قبیله یهودزده داخلی، اندیشه و تئوری «هانا آرنت» (۱۶) یهودی، یه عنوان یک معلّم و الگوی «اخلاق» و «انسانیت» و نیز مبیّن و مبلّغ تئوری و اندیشه «آزادی خواهی» و «خشونت گریزی» میتواند مرجع «جامعه شناسی»، «انسانشناسی»، «علوم انسانی»، «ارتباطات اجتماعی» و معیاری ایده آل برای یک حکومت مطلوب سیاسی باشد.
مُریدان هانا آرنت در ایران، در حالی مرجعیّت علمی و فکری او را به رسمیت می شناسند، آموزش می دهند و ترویج می کنند که به گواهی اسناد معتبر تاریخی، او یک صهیونیست دوآتشه، عضو برجسته «آژانس یهود» (ستاد اجرایی و عملیاتی سازمان جهانی صهیونیسم) و یکی از اعضای شاخص «سازمان بین المللی زنان صهیونیست» بود. هانا آرنت یهودی از حامیان و پشتیبانان مالی گروه های شبه نظامی صهیونیست و تروریست های مهاجم و اشغالگر یهودی، از جمله: «ایرگون»، «اشترن»، «هاگانا» و «پالماخ» بود که با تئوری «مشت آهنین» و شعار «آتش و خون و خاکستر»، سرزمین فلسطین را اشغال و صدها روستا، آبادی و شهر را به تلّی از خاک مُبدّل و بیش از یک میلیون کودک، زن، جوان و سالخورده فلسطینی را با فجیع ترین و وحشیانه ترین شیوه ها به صورت جمعی کشتار و قتل عام و با خشونت بارترین و رذیلانه ترین روش ها و ارعاب، از خانه و سرزمینشان اخراج و آواره کردند. «اسرائیل» غاصب و نامشروعی که از این طریق در قلب سرزمین اسلامی فلسطین تأسیس و پایه گذاری شده از دیدگاه «هانا آرنت»، یک «حق تاریخی» و یک «ضرورت سیاسی» و سرآغاز «تجدید حیات قوم یهود» بوده است.
پیروان هانا آرنت در ایران، با تکیه بر «تئوری سیاسی» و «فلسفه اجتماعی» و «دیدگاه توراتی» او معتقدند که نظام جمهوری اسلامیِ متکی بر ارزش ها و مبانی اسلام و اراده مردم مسلمان ایران، «پدیده ای خطرناک»، «تهدیدآفرین» «خشونت زا» و «غیردموکراتیک» است. آن ها در آثار خود با صراحت و وقاحت تمام، خوانندگان خود را مخاطب قرار داده و نوشته اند: «جمهوری خواهی بر این اصل مبتنی است که توده ها «باروت» هستند؛ تنها باید با کبریت زدن به انبار باروت، تور اختناق را پاره کرد تا انرژی توده ها آزاد شود و سیاست توده ای شده و مردم به صحنه بریزند.» (۱۷)
این عباراتِ کوتاه، از کتابی است که نویسنده اش سالیان دراز، طی این چند دهه اخیر در بالاترین رده ها و حساس ترین مشاغل حکومتی نقش داشته و تأثیرگذار بوده است. این عبارات نه فقط رنگ و صبغۀ تعلیماتِ تئوریسین های سفّاک و کینهتوز یهودی را دارد، بلکه کاملاً نسخه برداری و تقلید از ادبیات صهیونیستی آن هاست. برای اثبات این مُدعا، آن را با توصیه های استاد اعظم شان، جناب «ساموئل هانتینگتون» عضو «کمیسیون سه جانبه» و از اعضای «شورای روابط خارجی آمریکا» می توان مطابقت داد که جمهوری اسلامی ایران را «حکومت ایدئولوژیک» و «حکومت ارعاب» و بدتر از حکومت های «فاشیستی» و «استالینستی» قلمداد کرده و نوشته است: «در راه سرنگونی آن (جمهوری اسلامی)، توسل به هر وسیله و خشونتی مشروع است.» (۱۸)
هماهنگی و انطباق این دو عبارت، از یک ایرانی و نیز یک یهودی غربی معلوم الحال، در عرصه اندیشه و قلم، همان نشانِ رمز عملیاتِ سازمان های سفاک و تروریست های یهودی مهاجم و اشغالگر فلسطین، مثل «پالماخ»، «هاگانا»، «اشترن» و «ایرگون» است که با تئوری و سیاست «مشت آهنین» و ترانه «آتش و خون و خاکستر» آن «فاجعه بزرگ تاریخ» را رقم زدند. آیا باز هم می توان در هویت و ماهیت این قبیله مافیایی و شبکه شیطانی رازآلود و حلقه شبه ماسونی تردید کرد؟ کارکرد حلقه ها و جریان های یادشده، با آن شبکه تروریستی CIA و موساد، یعنی قاتلان سرداران بزرگ جبهه مقاومت اسلامی، شهید حاج قاسم سلیمانی، شهید ابومهدی المهندس و دانشمندان برجسته و بزرگ ما مانند، شهید محسن فخری زاده، شهید احمدی روشن، شهید رضایی نژاد، شهید شهریاری و شهید علی محمدی چه تفاوتی دارد، جز تقسیم کار؟
- نکته و سخن آخر
امام خمینی (ره) بزرگ احیاگر اسلام ناب و معمار نظام اسلامی در دوران حکومت شیاطین بر جهان، در وصیّت نامه الهی اش، خطاب به اصحاب انقلاب و پیروان گفتمان اسلام ناب محمّدی صلی الله علیه و آله، تصریح و تأکید کرد: «نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.» به راستی کدام یک از این جماعت هزار رنگ و هزار چهره یادشده در تراز یک کارگزار و امیر حکومت اسلامی است؟ کدام یک از این ها را می توان حتی در جرگۀ امیران، مدیران و مسؤولان «محرم» و «اهل» انقلاب و نظام اسلامی محسوب کرد؟
اگر مخاطبان امام راحل، از عوام تا خواص، صادقانه و باورمندانه، حقیقتاً به این وصیت نامه التزام عملی می داشتند، امروز در نظام برآمده از صدها هزار لاله به خون خفته، هیچ نامحرمی، در هیچ منصب و مقامی، از سطوح عالی تا مرتبه های پایین، نمی توانست نفوذ پیدا کند، تا چه رسد حضور رسمی داشته باشد، یکه تازی کند و جولان دهد. تجربه های بسیار تلخ و دردناک کنونی، حاصل عدم التزام عملی به وصیت آن عارفِ فرزانه الهی است. گویی تاریخ دوباره تکرار شده است.
«مروان بن حکم» و پدرش مطرود پیامبر اعظم بودند. آن حضرت هر دو نفر را از مدینه اخراج و تبعید کرد. در دوران خلیفه سوّم، برخلاف دستور پیامبر اسلام، به تبعید هر دو نفر پایان داده شد. مروان در دستگاه خلیفه سوم به عنوان داماد خلیفه، به نوعی شاهرگ حکومت را در دست گرفت. او در جنگ جمل اسیر شد و درخواست کرد تا با حضرت امیر علیه السلام بیعت کند. امیرالمؤمنین در جواب فرمود: «دست بیعت او در عهدشکنی، دست بیعت یهودی را ماند؛ در نهایت غدر کند و بیعت بشکند.» آن چنان که نوشته اند: «مروان از آتش گردانان جنگ جمل و جزو اسیران جنگ بود که مورد عفو امیرالمؤمنین قرار گرفت؛ اما پس از جنگ بصره، در شام به معاویه پیوست و بعد از آن که معاویه بر مسلمین سلطنت یافت، از جانب معاویه به حکومت مکّه، مدینه و طائف دست یافت. در اواخر عمر نیز آن چه علی علیه السلام درباره اش پیش بینی کرده بود، به وقوع پیوست. [و پس از مرگ یزید بن معاویه] و برای دورانی کوتاه نیز به خلافت رسید؛ آن همه کوتاه که سگی بینی خود را بلیسد. حال این مروان بن حکم است که در برابر امام حسین علیه السلام در کوچه های مدینه ایستاده و او را به سازش با یزید بن معاویه پند می دهد. امام حسین علیه السّلام در جواب او فرمود: […] به راستی از جدّم رسول الله صلّی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: خلافت بر آل ابی سفیان حرام است … پس آن گاه که معاویه را دیدید که بر منبر من تکیه زده است، شکمش را بدرید. اما وا اسفا که چون اهل مدینه معاویه را بر منبر جدّم دیدند و او را از خلافت باز نداشتند، خداوند آنان را بر یزید فاسق مبتلا کرد.» (۱۹)
در خاتمه، همه آن چه یادآوری شد، تلاش و کوششی بود برای شناخت بهتر و بیشتر «نفوذی های قبیله سامری» که در لباس مسلمانی و دین داری، تیشه به دست گرفته و به جانِ اصول، مبانی، ارزش ها، معیارها، سرمایه ملی، حقوق مردم، منافع ملی، امنیت اجتماعی و روانی و حتی جان، مال و ناموس این مردم بزرگوار افتاده اند. همان قبیله نفوذیکه امروز نه فقط معیشت که امنیت روانی و سلامت جامعه مسلمان و شهید پرور این سرزمین را نیز گروگان گرفته اند. آن ها برای خشکاندن ریشه های نهال تنومند انقلاب اسلامی از هیچ حیله، مکر و خدعه و دغل کاری ابایی ندارند.
این «حقِّ» مُسلّم و بزرگ مردم ایران، به ویژه جوانان برومند، مؤمن و باورمند آرمان های بلند انقلاب و امام است که نفوذی ها و دشمن را با پرچم خودش بشناسند. شناخت ماهیت، اصول، مبانی و چهره واقعی این قبیلۀ مافیاییِ فاسدِ قدرت و ثروت که آگاهانه و به طور تعمّدی، در تلاش است تا انقلاب و امت اسلامی را به سمت درّۀ نابودی سوق دهد، برای جوانان امروز بیش از پیش ضرورت دارد. این شناخت موجب می شود تا جوانان بدانند و بشناسند که از چه ابزارها و روش هایی برای مقاومت و دفاع از خود و آرمان های انقلابی خویش، بهره گیری کنند و حتی به مقابله برخیزند.
ذرّه ای تردید نیست که سرنوشت انقلاب، نظام و امت اسلامی در گروِ این شناخت و آگاهی دقیق و هوشمندانه است. بدون این شناخت، برنامه ریزی برای رهایی از کمند این «شیاطین»، برای مردم و به خصوص جوانان مقدور و میسور نیست. متفکر بزرگ حضرت علّامه آیتالله جوادی آملی در شرح آیه ۵۵ سوره نساء می افزایند: «کسانی که مردم را از ارزش های والای الهی و اسلامی مانع می شوند و از رسیدن به سعادت جلوگیری می کنند؛ یا اندیشه دینی مردم را ویران می سازند و آنان را منحرف می گردانند؛ این گروه در حقیقت دستیاران شیطان و چون او فریبکارند.» (۲۰) بنابراین، شناخت و شناساندن شیاطین و دستیارانشان یک تکلیف اعتقادی و یک وظیفۀ اجتماعی و جهاد انسانی است.
«دشمن شناسی یکی از مهم ترین کارهاست. […] این دشمن را باید شناخت و به همه آحاد مردم و زبدگان و نخبگان جوامع اسلامی معرفی کرد. نباید در شناخت دشمن اشتباه کرد. بعضی دشمن واقعی و اصلی را نادیده می گیرند و چیزهای فرعی را به عنوان دشمن به حساب می آورند؛ این خطای بزرگی است.» (۲۱)
تنها از این راه می توان مانع از آن شد تا نفوذیهای عرصه سیاست، پول، قدرت، دیانت و فرهنگ، مثل حزب یهودی صفت بنی اُمَیّه، به تدریج بر گرده مردم حاکم شوند؛ باورها، اعتقادات، اخلاق، شیوه های رفتاری و سبک و الگوی زندگی اسلامی و حیات انسانی مردم را آرام آرام به سمت اشرافی گری، کاخ نشینی یا خوی کاخ نشینی، دنیاگرایی، پول پرستی، بی حیایی، نفاق، دورویی، فساد، هرزگی و عیاشی سوق و جهت دهند و ماهیت و هویت جامعه دینی را مطابق فرهنگ، آداب و اسلوب «سامری» و «قارونی» تغییر دهند و به آسانی همه دست آوردهای ارزشی، اصولی و الهی را پیش پای همین مردم قربانی کرده و پسر و فرزند پیغمبر خدا را در لباس و پوشش دروغین دین به قربانگاه ببرند. این شناخت، کوششی مجاهدانه و تکلیف مدارانه در راستای تحقق همان سنّت لایتغیّر الهی است؛ مولوی به درستی و زیبایی فرمود:
سامری را آن هنر چه سود کرد؟
کان فن از باب اللهش مردود کرد
چه کشید از کیمیا قارون ببین
که فرو بردش به قعر خود زمین
و از این زاویه نگاه است که میتوان امّیدوارانه، آینده روشن و مبارکی را شاهد بود؛ آن چنان که سیّد شهیدان اهل قلم، نوشت: «فردای جهان، فردای ماست. فردایی که در آن محرومان مسلّح دیگر ظلم و فسادِ دنباله های شیطان را تحمل نخواهند آورد.» (۲۳)
به نقل از خبرگزاری مهر
- منابع و مآخذ:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ محمّد محمّدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۸، ص ۳۴۲، روایت ۱۵۰۷۹.
۲ ـ نهج البلاغه، خطبه ۷۲.
۳ ـ علّامه سیّدمحمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد سوّم.
۴ ـ همان.
۵ ـ همان، جلد دوّم، تفسیر آیه ۲۷۵ سوره بقره.
۶ ـ حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، خطبه های نماز جمعه تهران، ۲۸/۲/۱۳۸۰.
۷ ـ استاد شهید مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی، انتشارات صدرا.
۸ ـ قرآن کریم، آیات ۱۶۳ تا ۱۶۶ سورۀ اعراف.
۹ ـ علّامه سیّدمحمّدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ۸، صص ۴۳۵-۴۳۴.
۱۰ ـ همان.
۱۱ ـ قرآن کریم، آیه ۸۵ سورۀ طه.
۱۲ ـ قرآن کریم، آیه ۳۳ سورۀ مائده.
۱۳ ـ علّامه سیّدمحمّدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ۶، در تفسیر آیه ۳۳ سورۀ مائده.
۱۴ ـ قرآن کریم، آیات ۶۷ تا ۷۴ سورۀ بقره.
۱۵ ـ قرآن کریم، آیه ۷۴ سورۀ بقره.
۱۶ ـ مراجعه شود به: پیام فضلی نژاد، ارتش سری روشنگران، انتشارات کیهان.
۱۷ ـ همان، ص ۳۳۱، به نقل از: دوّم خرداد: بیم ها و امیدها، پیامدها و چشم اندازها، صص ۱۷-۱۶، نوشته سعید حجاریان.
۱۸ ـ همان.
۱۹ ـ شهید سیّدمرتضی آوینی، فتح خون، نشر ساقی، ص ۱۳.
۲۰ ـ حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی، معاد در قرآن، نشر اسراء، ص ۳۸۲.
۲۱ ـ حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، ۲/۱۰/۱۳۸۲.
۲۲ ـ مولانا جلال الدین بلخی (مولوی)، مثنوی معنوی، دفتر ششم ۲۵۰۰.
۲۳ ـ شهید سیّدمرتضی آوینی، نسیم حیات، نشر ساقی، ص ۱۳.
ثبت دیدگاه