شادي دنيايي و مادي، يعني تحريك و هيجان غريزي و شهوي كه با شور و حركت و سر و صدا و در شدت آن با خشونت و سبعيت و حيوانيت همراه مي شود؛ همان عالمي كه با مشروبات الكلي و مواد مخدر هم ايجاد مي گردد؛ در مجامع اهل دنيا با رقص و آواز و عربده و … تدارك مي شود و در سراسر جهان و در طول تاريخ رواج داشته است.
موسيقي مذهبي، موسيقي غم انگيز است؛ موسيقي گريه و دل سوختگي براي امام حسين عليه السلام در روضه ها و تعزيه ها و مداحي ها، و در ميان مسيحيان، موسيقي كليسايي است كه روايت مصائب حضرت مسيح عليه السلام و حضرت مريم را مي كند و در ميان اقوام ديگر نيز وجود دارد.
در حاليكه موسيقي يهودي ها، سراسر موسيقي شاد و شادماني و عروسي و شهواني است. موسيقي با آهنگ هاي تند همراه با رقص و دست افشاني و مقدمه تحريك شهواني.
گروه هاي مطرب يهودي، دقيقاً كارشان همين بود كه با «ريتم»هاي تند، غرايز و شهوات را تحريك كنند. آن ها اگر اجازه مي یافتند، رقاصگان زن را با خود به مجالس مي بردند و اگر خانواده ها، ديگر اين خط قرمز را تحمل نمي كردند، مطرب ها پسربچه ها را لباس زنانه مي پوشاندند تا در عروسي ها نقش زنانه بازي كرده و برقصند. اين ها عموماً براي آن كه خود را گرم كنند و آماده ارائه برنامه هايشان شوند، مشروبات الكلي مصرف مي كردند و بساط ترياك هم داشتند لذا در پسله و پشت صحنه مطرب ها، يك جايي هم براي «مشروبخواري» و محفلي هم براي «آزادتر» بودن فراهم مي شد و وقتي به گوش روحانيون مي رسد، حكم تحريم اصل و ريشه را مي دادند كه: موسيقي مطرب حرام است. و براي اينكه بيشتر حساسيت به خرج داده و كاملتر دقت شود، حكم كلي تر مي شد كه: موسيقي حرام است. وقتي در خانواده اي پسر جواني آوازخوشي داشت و مي خواند، تا وقتي به تنهايي اشعار سعدي و حافظ را مي خواند، كسي ايرادي نمي گرفت. اما وقتي يك ترانه معروف را زمزمه مي كرد، گوش ها تيز مي شد و بزرگترها گره ملايمي بر ابرويشان مي افتاد. اگر اين جوان مستعد علاقه مند به موسيقي، به طرف ساز مي خواست برود، اعتراض بزرگترها با اين جمله خود را نشان مي داد: مي خواهي مطرب بشوي؟ و اين «مطرب شدن» يعني رقص و آواز و مشروب و محفل و با جهودها دمساز شدن و … و از دست رفتن دين و ايمان و اخلاق و شرف و ناموس و غيرت. اغلب هم آن جوان، اين عوالم را متوجه نمي شد و با تعجب، در مي ماند كه: من كجا مي خواهم ا ين كارها را بكنم؟ جدال دو نسل شروع مي شد و تقابل دين و دنيا و تضاد شادماني و غمزدگي… و چقدر به نفع دشمن.
اگر كار به اين حد مي رسيد معمولاً جوان با خيال استقلال و شكستن تقيدات و رهيدن از بندها به سمت انحراف و تباهي مي رفت. در محافل روشنفکری هم مدام از آزادی صحبت شده بود و می شود. و این دو چه خوب یکدیگر را همنوایی می کردند. به همين دليل داناترها و تجربه دارترها از قبل مقدمات و تمهيدات لازم را فراهم مي آوردند كه كار به اين جاها نكشد. در اين زمينه و در اجزا و ابعاد و مشتقات آن حرف و سخن بسيار است. اما به سراغ سخن خود مي رويم كه طبعاً يك سؤال براي خواننده اين سطور مطرح مي شود كه چرا نقش منفي اين جريان را فقط به يهودي ها نسبت و اختصاص مي داده ايم؟
1ـ ما در ايران اقليت هاي مسيحي و ارمني و زردشتي هم داريم؛ اما با آن ها اين مسائل را نداريم. اين در حالي است كه ارمني ها در ساخت و مصرف و فروش مشروبات الكلي دستي دارند و آن را نزد خود حلال و روا مي دانند.
روح الله خالقي به نقل از اروپاييان مي نويسد: «صنعت و حرفه موسيقي و رقص و آواز، هم در اين مملكت به طور انحصار در دست يهودي ها واقع گرديده، مشهور است كه ملل شرقي اشتغال بدين قبيل حِرَف و صنايع را براي خود پست و حقير دانسته و به طور انحصار آن را به ملل سائره واگذار كرده اند. ايراني ها هم، داراي همين نظريه هستند و از اشتغال به صنايع موسيقي و آواز و رقص عار دارند.»(2)
همچنين مي نويسد: «يك مجلس ميهماني در شيراز … دو نوازنده يهودي كه در شغل خود معروفيت و مهارت داشتند و يكي از آن ها موسوم به ارزاني بود، ساز مي زده و پسر رقاص ده ساله اي مي رقصيده…»(3)
2ـ يهودي ها، رقص و آواز را در مراسم ديني و با توجيه مذهبي مورد استفاده قرار مي دهند و بعضي از سازها را مشخصاً به عنوان ساز مقدس به كار مي گيرند.(4)
3ـ اين جريان مخصوص ايران شيعي نيست بلكه مثلاً در آمريكا هم خيرخواهان و وطن دوستان آمريكايي فريادشان از شيوه عمل يهودي ها ـ مشخصاً در زمينه موسيقي ـ بلند است. در اين زمينه به عنوان يك نمونه صريح مي توان به اشاره هنري فورد رجوع كرد(5) كه 90 سال قبل ابراز شده است. ايضاً با پيگيري نحوه عمل كافه ها، سالن ها، قمارخانه ها، كلوپ هاي شبانه و اسامي صاحبان آن ها و افراد مشهور دست اندركار آن ها اين حقيقت را به روشني مي توان دانست كه چه در ايران در زمان پهلوي و چه در اروپا و آمريكا و كشورهاي لائيك اين جريان در دست يهوديهاست.
4ـ يهودي ها به دليل عدم اعتقاد به معاد ـ كه هم در تورات و تلمود صراحت دارد و هم در قرآن كريم گفته شده است ـ و نيز وابستگي و دلبستگي به حيات دنيايي، به شدت در پي لذت جويي و شهوت پرستي و خوشگذراني هستند(6) و در وادي موسيقي هم اين حال و هوا را اعمال مي كنند و براي ديگران هم آن را تبليغ و تشويق مي نمايند.
5ـ چند نمونه هم به عنوان موارد مشخّص قابل استناد نقل مي كنيم:
ـ «ريچارد واگنر از مشهورترين كساني بود كه … برخي ويژگي ها و نشانه هاي منفي و مخرب هنري را به موزيسين هاي يهودي نسبت مي داد. در مقاله «يهود در موسيقي (1850)،» واگنر به طور كلي به مندلسون و ديگر موسيقيدانان يهودي حمله كرد… ريچارد آيشنا و نازي در موسيقي و سكس آهنگسازان يهودي را عناصري ويرانگر دانست…»(7)
ـ «رقص در ميان يهوديان، از نظر ديني و اجتماعي از اهميت بسياري برخوردار بوده است … در جشن هاي مربوط به پيروزي هاي نظامي، ازدواج و برداشت محصول اجرا مي شد. در عهد عتيق، ريشه يازده فعل براي وصف رقص به كار مي رود…. رقص از عمده ترين مراسم (سه عيد) به شمار مي رود. عيد پسح، عيد هفته ها و عيد درو. رقص نيز همچون آواز، در ستايش و بزرگداشت آفريننده به كار مي رفت و داود مردمش را فرا مي خواند كه با دف و رقص، خداي خود را بستايند. بسياري از پيامبران بني اسرائيل با دف و رقص مردم را به خداپرستي دعوت مي كردند(8) و به رقص هايي دايره اي شكل مي پرداختند كه رفته رفته شتاب مي گرفت تا به حالت بي خود شدن و شادي فراگير و مفرط مي رسيد….»(9)
شمس الدّین رحمانی
پانوشت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2. سرگذشت موسيقي ايران؛ روح الله خالقي؛ 1333؛ ص 22.
3. همان؛ ص 28.
4. در تورات و ديگر منابع ديني يهودي ها، اسم سازهايي مثل سنتور و قانون و كرنا و ني و دف آمده است و در قرون اخير، ويلن در بين يهودي هاي اروپا، نقش رسمي و مذهبي دارد. در تورات تحريف شده موجود مكرر درباره شادماني و رقص و آواز و دف و چنگ ذكر شده اما كمتر از غم و اندوه سخني رفته است.
5. يهود بين الملل؛ هنري فورد؛ علي آرش؛ مؤسسه ضياءانديشه؛ چاپ اول؛ 1382، ص 191 به بعد.
6. دايرة المعارف يهود، يهوديت، صهيونيسم؛ 8 جلد؛ تأليف عبدالوهاب المسیري؛ ج 2؛ ص 326: بخش لذت.
7. المسيري؛ ج 3، ص 247، ستون دوم.
8. در تورات تحريف شده اولاً خدا، چهره اي انساني دارد با خشم و حسد و انتقام و … و ثانياً انبيا به زشت ترين شكل توصيف مي شوند و ثالثاً حضرت داود اساساً پيامبر نيست بلكه (نعوذ بالله) شاهي خونريز و شهوت پرست توصيف شده است.
9. همان؛ ص 249، ستون اول.
ثبت دیدگاه