كابوس سلاطين پنهان
نسيم قدس: ريشه و منشا نگراني، هراس، پريشاني و سردرگمي حاكمان نظام جهاني كجاست؟
محمدتقی تقی پور: سير رويدادها و حوادث پيدرپي منطقه، در دو سه دههي اخير ازطريق رصدخانههاي مطالعاتي، سياسي و اطلاعاتي امپراتوري صهيونيسم كاملا رصد و ثبت شده و مورد بررسي و ارزيابي دقيق قرار گرفته است. آنها دقيقا به اين جمعبندي رسيدهاند كه آن چه نفوذ و سيطرهي صهيونيسم را در جهان امروز، از ايالات متحده آمريكا تا «اروپاي واحد» با تهديد و خطر روبهرو كرده، امواج بيداري و آگاهي ناشي از نهضت اسلامي مردم ايران است. امروز ديگر نه فقط شماري از متفكران، نخبگان، روشنفكران، فرهيختگان، استادان دانشگاهها و دانشپژوهان دنيا، بلكه عموم مردم، به ويژه در آمريكا و اروپا، خواستار آمريكا و اروپاي مستقل عاري از نفوذ و سلطهي يهود هستند.
برخلاف غوغاسالاري، هياهوي تبليغاتي و تحليلهاي انحرافي و فريبكارانهي گسترده و آشكار رسانههاي نظام سلطه، امروز، واقعيتهاي ديگري درپس پرده وجود دارد كه فقط نظام اقتصادي و پولي آمريكا يا موقعيت و موجوديت كارتلها، كانونها و بنيادهاي وابسته به امپراتوري صهيونيسم، از مراكز مالي، تجاري و بازار بورس لندن و نيويورك تا ثروتهاي انباشته شدهي افسانهاي سلاطين پول در خزانههاي بانكهاي سوئيس را تهديد نميكند. بلكه فراتر و مهمتر و بزرگتر از همه، با برنامهريزيها، بلوكبنديها و سمتگيريهاي عرصهي سياست جهاني در مسير تعقيب استراتژي «سلطنت جهاني» يك قوم و يك انديشهي واحد، كاملا در چالش و در تعارض است.
تئوريسازان، نظريهپردازان، سياستپيشگان و برنامهنويسان كهنهكار ماسوني و صهيوني بنيادها، مراكز و كانونهاي مخفي و نيمهمخفي اروپا و آمريكا، امروز بيش از همه از گسترش انديشهاي، هراسان و پريشان هستند كه در گفتمان نهضت اسلامي و بيداري مردم ايران آن را جستجو كرده و يافتهاند.
از نظر آنها، اين پديدهي فكري جديد، آمريكا و اروپاي آزاد و مستقل عاري از سلطهي صهيونيسم و سيطرهي سلاطين صهيوني پول را به مردم آن سامان نويد ميدهد.
بنابراين، چگونه ميتوان از اين واقعيت روشن غافل بود كه آنها حتي با تعليق فعاليتهاي تمامي مراكز و تاسيسات هستهاي ايران و بلكه توقف و تعطيلي مجموعهي فعاليتهاي مطالعاتي و پژوهشي در حوزههاي مختلف علمي و صنعتي ايرانيان، بازهم دست از سر مردم ايران برنخواهند داشت. زيرا موضوع و مسالهي اصلي، از ديد آنها چيز ديگري است. هم تجربه گواهي ميدهد و هم واقعيتهاي موجود اثبات ميكند كه آن تعداد از اشخاص و دولتهاي طرف مذاكره با مقامات ايراني، نه اختيار كافي براي مذاكره دارند و نه از استقلال و اقتدار لازم براي حل مسائل ادعايي مورد اختلاف برخوردارند.
ثبت دیدگاه