اسراري از حكومت مخفي
نسيم قدس: اساسا سران و روساي شناخته شده و رسمي ايالات متحده و اروپا، در عرصهي سياستگذاريها و تصميمگيريهايي از اين دست، در جهان كنوني چه جايگاهي دارند؟
تقي پور: در دوران كنوني سيطرهي بلامنازع اشخاص و كانونهاي صهيوني و نيز عوامل و عناصر آنها، بر اركان قدرت سياسي و اقتصادي جهان غرب نهتنها كاهش پيدا نكرده بلكه پيچيده و اسرارآميز شده است.
پيچيده و اسرارآميز به اين معنا كه سيطره و قدرت بنيادها، تشكلها و كانونهاي صهيونيستي و عوامل و عناصر پنهان و نيمهپنهان آنها بر اركان حكومت در دنياي غرب، چه در عرصهي اقتصاد و سياست و چه در عرصهي فرهنگ، علم و هنر، صرفا در آن جا نيست كه ازطريق سازمان ملل، شوراي امنيت، بانك جهاني، صندوق بينالمللي پول، سازمان عفو بينالملل، كاخهاي سفيد، اليزه، باكينگهام، پنتاگون، ناتو و… نمود و جلوه پيدا ميكند. بلكه اين نفوذ و حضور اسرارآميز به صورت «حكومت در حكومت» يا «دولت پنهان» در داخل حكومتها و دولتهاي آمريكا و اروپا و حتي سازمانهاي بينالمللي بروز، نمود و واقعيت پيدا كرده است.
براساس تحقيقات و اسناد به دست آمده از اين كانونها و دولتهاي قدرتمند پنهان، به عنوان نمونه با قاطعيت، جرات و صراحت تمام ميتوان ادعا و اعتراف كرد: سياستها و تصميماتي كه امروز در برخي مناطق و اماكن گمنام جهان، از قصر «لاگسنبورگ» در وين تا «كاخ فرهنگستان بروكسل» و از «تالار محرمانه سبز رنگ فيكسينگ لندن» تا سازمان «پاگواش» در كانادا و از مقر «كميسيون سهجانبه» در ساختمان «بنياد كارنگي» در جوار سازمان ملل و تا شعبههاي آن در «توكيو» و «پاريس»، در مسير استراتژي «سلطنت جهاني يهود» اتخاذ ميشود، به مراتب مهمتر، اساسيتر، كاربرديتر و نافذتر از تصميمات رهبران و روساي رسمي و شناخته شدهي جهان در آمريكا، اروپا و سازمانهاي معروف بينالمللي است.
ندانستن، كتمان، انكار يا عدم پذيرش اين واقعيتها در اصل مساله تغييري به وجود نميآورد.
بنابراين، اين واقعيت را نبايد كتمان كرد و ناديده گرفت كه كليد نتايج گفت و گو، مذاكره و مصالحه با طرفهاي اروپايي و آمريكايي درباره موضوع ايران، در دست هيچ يك از مقامات رسمي اروپا و آمريكا و در مقر دولتهاي متبوع آنها نيست. امثال «بوش»، «بلر»، «گوردون بران»، «ساركوزي»، «مركل»، «سولانا» و كاركنان كوچكي چون «كاندوليزا رايس»، پادوها و كارگروههاي اجرايي همان بنيادها و كانونهاي پنهان و نيمهپنهان امپراتوري قدرت هستند كه فاقد هرگونه اختيار و استقلال لازم براي تصميمگيري دربارهي ايران و مسائل هستهاي اين كشور هستند. بنابراين آمريكا و اتحاديهي اروپا مجري احكام و دستورات صادرشده و تابع سياستهاي از پيش تعيين شدهي همان امپراتوري پنهان هستند.
به راستي! اساسا اين واقعيتهاي تلخ، تكاندهنده و اسرارآميز دنياي معاصر در انديشه و ديدگاههاي مسئولان و مقامات ايراني طرف گفت و گو با طرفهاي اروپايي و آمريكايي، از چه جايگاهي برخوردار است و چه ميزان در تحليلها و تصميمگيريهاي آنان نقش و تاثير دارد؟
ثبت دیدگاه