بنی اسرائیل در بیت المقدس
يادكرد ديگر بيت المقدس كه در آيات متعددى مورد اشاره قرار گرفته، در ارتباط با داستان بنى اسرائيل و سكونت آنان در سرزمين فلسطين است. بنى اسرائيل كه در مصر با آزار و شكنجه هاى سخت فرعونيان به ستوه آمده بودند، همواره آرزوى بازگشت به فلسطين را داشتند؛ سرزمينى كه نياكان آن ها يعنى يعقوب و فرزندانش، پيش از مهاجرت به مصر آن جا ساكن بودند. موسى با فراخوان بنى اسرائيل به صبر و پايدارى و يارى جستن از خدا در برابر شكنجه هاى فرعونيان، آنان را به بازگشت به سرزمين فلسطين و بيت المقدس و زندگى در آن اميدوار مى ساخت: «قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ…». (اعراف/ 7، 128) بنى اسرائيل در پى خروج از مصر و ورود به فلسطين، در شهر بيت المقدس با قومى معروف به عمالقه روبهرو شدند. موسى عليه السلام از آنان خواست كه وارد سرزمين مقدس شده، با عمالقه بجنگند و در غير اين صورت دچار خسران و زيان خواهند شد: «يا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرين». (مائده/ 5، 21) مشهور مفسران شيعه27 و سنى28به تبع مفسران نخستينى چون ابن عباس، ابن زيد، سدّى و أبى على29 سرزمين مقدس ياد شده را شهر بيت المقدس دانسته اند. برخى نيز دمشق، فلسطين و سرزمين طور و بخشى از اردن را گفته اند كه چندان با تعبير «ارض مقدس» سازگار نيست.30
مفسران، قداست اين شهر را ناشى از حضور، زندگى و دفن انبياء و مؤمنان در آن دانسته اند. برخى نيز عارى بودن آن از شرك و كفر و گناه را سبب تقدسش ذكر كرده اند31 كه با پيشينه تاريخى اين شهر، حضور مشركان و كافران و فساد بنى اسرائيل در آن چندان سازگار نيست.
بنى اسرائيل به بهانه نيرومندى و جنگاورى عمالقه و هراس از آنان، فرمان ورود به شهر و هشدارهاى موسى را ناديده گرفته، از موسى خواستند كه با خداى خود به جنگ آن ها رفته، شهر را تسخير كنند تا آن ها وارد آن گردند. (مائده/ 5، 22-/ 24) در پى اين نافرمانى، بنى اسرائيل دچار كيفر الهى شده، به مدت 40 سال از ورود به بيتالمقدس محروم و در «وادى تيه» سرگردان شدند: «قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعينَ سَنَةً يَتيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقين». (مائده/ 5، 26) پس از 40 سال آنان به فرماندهى يوشع بن نون موفق به فتح بيت المقدس گشتند. مفسران آيه 58 بقره/ 2 را اشاره به اين ورود تاريخى بنى اسرائيل مى دانند: «وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَ سَنَزيدُ الْمُحْسِنينَ». بر اساس ديدگاه مشهور مفسران شيعه32 و سنى33 مراد از «القَريَة» شهر بيت المقدس است و بنى اسرائيل فرمان يافتند كه براى طلب آمرزش نسبت به گناهان و نافرماني هاى پيشين خويش، متواضعانه و خاشعانه از درى موسوم به «باب حطّه» نيز رد شده، جمله اى را جهت استغفار بر زبان جارى سازند.
در مقابل، شمارى ديگر از مفسران مانند ابن زيد، مراد از «القريه» را شهر اريحا گفته اند.34 اين شهر در وادى اردن به فاصله 8 مايلى از شمال غربى محل اتصال رودخانه اردن با درياى مرده قرار دارد. اريحا نخستين شهر سرزمين موعود بود كه پس از پايان40 سال آوارگى بنى اسرائيل و به فرماندهى يوشع، تسخير و تخريب شد و هنگام تقسيم آن سرزمين ميان قبايل دوازدهگانه، به قبيله بنيامين تعلق گرفت. در زمان حكومت اخاب دوباره بازسازى و بعدها به دست سپاه بخت نصر بار ديگر ويران شد. به احتمال زياد تسخير اريحا پيش از شهرهاى ديگر، زمينه طرح ديدگاه دوم مبنى بر تطبيق «القريه» بر آن بوده باشد.
در شمار ديگرى از آيات هم پس از اشاره به نابودى فرعونيان، خوش فرجامى بنىاسرائيل و سكونت آن ها در سرزمين پُرخير و بركت به عنوان پاداش بردبارى و تحمّل آن ها در برابر آزار و شكنجه هاى فرعونيان، يادشده است: «وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتي بارَكْنا فيها وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى عَلى بَني إِسْرائيلَ بِما صَبَرُوا…». (اعراف/ 7، 137) بركت مورد اشاره در اين آيه و نيز شمار ديگرى از آيات: (انبياء/ 21، 71، 81؛اسراء/ 17، 1؛سبأ/ 34، 18) كه به سرزمين فلسطين و بيت المقدس نسبت داده شده است از سوى بيشتر مفسران به معناى حاصلخيزى، خوش آب و هوا بودن آن سرزمين و فراوانى درختان و ميوه هاى آن گرفته شده است، چنان كه عبارت «مُبَوَّاصدق» كه مراد از آن را نيز بيت المقدس گفته اند، به معناى مسكنى پسنديده و رضايت بخش گرفته شده است؛ جايى كه در آن جا همه نيازمندي هاى زندگى براى بنى اسرائيل فراهم بود: «وَ لَقَدْ بَوَّأْنا بَني إِسْرائيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَ رَزَقْناهُم…». (يونس/ 10، 93) البته با توجه به حضور شمارى از پيامبران الهى و رفت و آمد فرشتگان به اين سرزمين مى توان بركت يادشده را اعم از مادى و معنوى دانست. در برخى منابع نيز تنها به بُعد معنوى اشاره شده است35، چنان كه كعبه نيز به رغم وجود آب و هواى گرم و سوزان مكه و خشكوبى آب و علف بودن زمينهاى اطراف آن، مبارك خوانده شده است. (آلعمران/ 3، 96)
پاورقی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
27. مجمعالبيان، ج 1، ص 225؛ كنزالدقائق، ج 1، ص 253؛ غريب القرآن، ص 308.
28. احكام القرآن، ج 2، ص 561؛ زادالمسير، ج 2، ص 323؛ تفسير ابن كثير، ج 1، ص 101.
29. ر. ك: التبيان، ج 3، ص 483؛ مجمع البيان، ج 3، ص 307؛ تفسير ابن كثير، ج 1، ص 101.
30. ر. ك: التبيان، ج 3، ص 483؛ جوامع الجامع، ج 1، ص 331؛ احكام القرآن، ج 2، ص 561.
31. ر. ك: التبيان، ج 3، ص 483؛ معانى القرآن، ج 2، ص 288؛ احكامالقرآن، ج 2، ص 561.
32. مجمع البيان، ج 1، ص 247؛ الصافى، ج 2، ص 245؛ فتح القدير، ج 1، ص 89.
33. جامع البيان، مج 1، ج 1، ص 426؛ تفسير قرطبى، ج 1، ص 278؛ غريبالقرآن، ص 59.
34. جامع البيان، مج 1، ج 1، ص 426؛ التبيان، ج 1، ص 261.
35. ر. ك: مجمع البيان، ج 5، ص 199؛ غريب القرآن، ص 308؛ تفسير ابن كثير، ج 2، ص 447.
ثبت دیدگاه