مایکل کالینز پایپر (Michael Collins Piper) منتقد رسانهای و خبرنگارِ هفتهنامۀ مستقل آمریکن فری پرس (A.F.S.) واشنگتن است. او به عنوان منتقدی جدی در تمرکز و انباشت قدرت و ثروت در دست معدودی در طبقه حاکم و تسلط آنان بر سرنوشت مردم آمریکا (و جهان) شهرت یافته است.1
آنچه در پی میآید گزیدهای است از یکی از آثار او با عنوانِ «اورشلیم جدید: قدرت صهیونیستها در آمریکا». این اثر توسط اسماعیل اسفندیار به فارسی برگردانده شده است و «پژوهشگاه هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» هم آن را در سال 1387 در هزار نسخه منتشر کرده است.
پانوشتهایی که از سوی اینجانب به عنوانِ تلخیصگر کتاب آورده شده است با علامت لوزی(à) در انتهای آن، متمایز گردیده است؛ همچنین مسئولیت انتخاب تیترها نیز با نگارندۀ این سطرهاست.
به خاطر معلومات مفید و جالبِ موجود در این اثر به ارائۀ خلاصه ای از آن جهت مطالعۀ عموم خوانندگان گرامی، اقدام گردید. نکتۀ مهم اینکه نظریات پایپر در مورد موضوعاتی اساسی چون وقوع انقلاب اسلامی در ایران (بهعنوان مهمترین و مؤثرترین حرکت ضدصهیونیستی در جهان معاصر و در تقابل بنیادین با یهودیان سلطهجو) بایست به طور دقیق مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد تا معلوم شود، سمت و سوی پایپر در نقد عملکرد یهودیان در آمریکا چه اندازه صادقانه است؟
خوانندگان علاقهمند را به مطالعۀ کامل این کتاب دعوت می نماییم:
آمریکاییان و لزوم بررسی قدرت انباشتۀ یهود
حقیقت آن است که دو تراژدی بزرگ قرن جدید یعنی«جنایت تروریستی 11 سپتامبر»2 که منجر به مرگ 3000 آمریکایی3 شد و «تهاجم غیرضروری و فجیع آمریکا به عراق4» که باعث مرگ انسان های بی شمار شد و ده برابرِ کشتگان، مجروح و معلول به همراه داشت ـ هر دو نتیجۀ مستقیم سیاست آمریکا در خاورمیانه است. سیاستی که از سوی «لابی یهود» در واشنگتن دیکته می شود و فعالانه توسط انحصار رسانه ای آمریکا (که در عمل در اختیار ذینفعان و خانواده های یهودی حامی اسرائیل است) تقویت می شود.
چندبار دیگر چنین تراژدی هایی باید رخ بدهد؟ تنها به دلیل قدرت انباشته یهودیان آمریکا و استفاده کوته بینانه از آن، برای اینکه سیاست هایی به مقامهای انتخابی و انتصابی آمریکا تحمیل کنند که بیشترین تضاد با منافع آمریکا دارد. چقدر مردم بی گناه باید کشته شوند؟ تا کِی یک گروه ذینفعِ خاص بر سیاست خارجی آمریکا مسلط خواهد بود؟
این سؤالهای بسیار جدی به تنهایی نشانگر آن است که بررسی دقیق ثروت و قدرت انباشته نخبگان یهودی آمریکا در محدودهی یک بحث عمومی بسیار منطقی و پذیرفتنی است.5
آشنایی با یک خانواده سلطنتی ـ یهودی آمریکایی: برونفمن6
خانواده برونفمن که زمانی «روچیلدهای دنیای جدید7» خوانده می شدند، با اینکه به طور رسمی در کانادا مستقر هستند، بدون تردید «خانواده سلطنتی» یهودیان آمریکا محسوب میشوند، زیرا نفوذ این خاندان در سراسر ایالات متحده، از نیویورک تا هالیوود و بین آن دو، به خوبی تثبیت شده است. نوچههای خانواده برونفمن شخصیتهای مختلف قدرتمند و مشهوری چون ال کاپون8 تا سناتور جان مک کین (آریزونا)9 هستند.
شهرت این خانواده بیشتر ناشی از امپراتوری مشروب سیگرام آنهاست، امّا قدرت آنها خیلی بیشتر است و در بعضی موارد نمونه «اوجِ موفقیت یک یهودی» هستند. به واقع آنان نمایانگر تمام چیزهایی هستند که ـ به معنای کلاسیک ـ قدرت و نفوذ منفی یهودیان در آمریکا را نشان میدهد. با اینکه ثروتمندترین خانواده یهودی آمریکا نیستند، اما خانوادههایی بسیار بسیار ثروتمندتر بهشمار میآیند که نفوذ و شهرتشان کمتر رقیب دارد. همچنین ادگار برونفمن ـ بزرگِ خاندان ـ رئیس قدیمی کنگره جهانی یهود است و این عنوان قدرت زیادی در پی دارد.
پیتر نیومن (زندگینامهنویس خانواده برونفمن) سال 1978 در کتاب خاندان برونفمن، مجموع داراییهای شاخههای مختلف خاندان را حدود 7 میلیارد دلار تخمین زد.10 البته از آن زمان تا امروز برونفمنها ثروت خود را افزایش دادهاند و به همین ترتیب نفوذ بیشتری هم یافتهاند.
میگویند خانواده برونفمن، مهاجرانی بودند که ـ همچون بسیاری دیگر ـ با حمایت سازمانهای خیریه یهودی وابسته به خانواده اروپایی روچیلد (مؤسسه مالی عظیمی که صحنهگردان مخفی نسل های متعدد بوده است) به کانادا آمدند.
با این حال امپراتوری برونفمن که امروز میشناسیم، توسط سام برونفمن، تاجر جسور، سختکوش و باهوشی تأسیس شد که به همراه برادرانش با تولید مشروب، میلیونها دلار سود برد و با حمل آن به داخل ایالات متحده ـ که آن زمان ممنوع بود ـ خیلی بیشتر سود برد. این خانواده اولین روابط خود را با اتحادیه تبهکار آمریکایی برقرار کرد که ریاست مشترک آن را مِیِر لانسکی11 (یهودیِ متولد روسیه و مستقر در نیویورک) و شرکای ایتالیایی آنها چارلز لوچیانو «خوش شانس» و فرانک کاستلّو برعهده داشتند.
به ندرت شهری حاشیه ای در نواحی شمالی ایالات متحده ـ از مین تا ایالت واشنگتن ـ وجود داشت که دارایی های خانواده های کوچک محلیِ آن بخشی از شبکه قاچاق مشروب «برونفمن ـ لانسکی» نبود.
آلکاپون نوچۀ کوچک برونفمن ها
در شهرهای بزرگ، کسانی که می خواستند موفق شوند «باید» با شبکه برونفمن لانسکی «رابطه» برقرار میکردند. حقیقت این است که حتی ال کاپون، شاهزاده تبهکار ایتالیایی آمریکایی شیکاگو، نیز قدرتش مدیون ارتباط با برونفمن بود! این امر حقیقت به نسبت ناشناختهای است که تا حد زیادی پنهان شده است.
برخلاف تصورات رایج درباره «حاکمیت» کاپون در شیکاگو، با اینکه کاپون قدرتمند و ثروتمند بود، ولی هرگز لقبی بالاتر از «کاپو» یا «کاپیتان» ـ سردسته گروهی ده نفره ـ در مراتب سازماندهی رسمی «مافیا» (شبکه تبهکاری ایتالیایی ـ آمریکایی) نداشت.
نکته دیگری که بیشتر در افسانه «مافیا» فراموش می شود، این است که کاپون درواقع تنها زمانی اجازه یافت عضو رسمی مافیا شود که رؤسای ایتالیایی ـ آمریکایی باند تبهکاری شکاگو، قواعد عضوگیری مافیا را آسان کردند تا به تعداد مشخصی غیر سیسیلی، از جمله کاپون (که در ناپل ایتالیا متولد شده بود) اجازه عضویت دهند.
کاپون در نهایت پاسخگوی رؤسای بزرگ تر و مخفی تر پشت صحنه بود که در «بک ایست» مستقر بودند؛ بخشی از گروهی «زبده» که اطراف مِیِرلانسکی (متولد روسیه) رئیس یهودی باندی تبهکار، مستقر در نیویورک، جمع شده بودند که عملیاتهای خود را به میامی و ـ سال ها بعد ـ برای مدت کوتاهی به اسرائیل منتقل کردند.
گروه لانسکی، شامل بنیامین «باگزی» سیگل شریک یهودی لانسکی و شرکای ایتالیایی وی کوستلو و لوچیانوی افسانهای بودند که از ابتدا کاپون (پسر عموی دور لوچیانو) را به شیکاگو فرستادند.
دنیس ایزنبرگ، اوری دن و ای لاندو، نویسندگان اسرائیلی زندگینامه مهم لانسکی «مِیِر لانسکی: غول باند» (انتشارات پدینگتون، 1979 که با همکاری لانسکی نوشته شد)، مسائلی را طرح کردند که زندگینامهنویسان کاپون نگفته بودند.
لانسکی به زندگی نامه نویسان اسرائیلی، میگوید: «باگزی سیگل، کاپون را زمان زندگی و کارش در بخش پایین دست شرقی میشناخت… او به قدری به کاپون نزدیک شد تا او را [زمانی که به اتهام قتل به دردسر افتاد] با یکی از عمههایش مخفی کند».
لانسکی و اطرافیانش برای اینکه کاپون جوان را از خطر اعمال قانون برهانند، او را به شیکاگو فرستادند تا به عنوان یک گردنکلفت در دسته جانی توریو برود؛ توریو نیویورکی سابق دیگری است که «به غرب رفته» و میخواست به جای کلوسیمو عموی خود «جیم بزرگ» (که گانگستری کهنهکار بود) رهبر مافیای ایتالیایی ـ آمریکایی شیکاگو شود.
توریو در اصل معتمد لانسکی در منطقه شیکاگو بود و کاپون به سرعت مدارج ترقی را گذراند و مرد اول توریو شد.
هنک مسیک مینویسد، موقعیت کاپون گروه لانسکی را غرق شادی کرد: «زیرا کاپون در واقع آدم آن ها بود. کاپون با اینکه در نهایت خودش در شیکاگو رئیس شد و باندها و عملیاتهای تبهکارانه گوناگونی را رهبری کرد، وفاداریش به دوستان نیویورکی چنان محکم بود که لانسکی و [لوچیانو] می دانستند که همیشه میتوانند به او اعتماد کنند.»
قابل توجه است که مقام بالاتر کاپون در شیکاگو، یعنی توریو، عامل شیکاگوییِ حفظ منافع امپراتوری مشروب برونفمن، مستقر در کانادا بود که مشروباتِ قانونی کانادا را برای مصرف غیرقانونی آمریکاییان ( در دوره ممنوعیت) از مرز عبور میداد. سام برونفمن و خانوادهاش از ابتدا همکاری نزدیکی با اتحادیه لانسکی داشتند. بنابراین، رابطه توریو کاپون این حلقه ارتباطی را تکمیل کرد. در این میان کلوسیمو (رهبر مسلط شیکاگو) برای نزدیک کردن خود به برونفمن یا لانسکی و سیگل (که آنها را «یهودی کثیف» میخواند) هیچ تلاشی نمیکرد.
کلوسیمو می گفت: نمی فهمم چرا لوچیانو این قدر با لانسکی سیگل صمیمی شده و «گاهی شک می کنم که شاید خون یهودی در رگ های او جاری باشد»؛ شکی که خواهیم دید با توجه به سرنوشت لوچیانو، بسیار بعید می نماید.
افزون براین کلوسیمو میگفت: «قاچاق مشروب آینده ندارد» و علاقه زیادی به مشروبات برونفمن نشان نمیداد. او به دنبال تمرکز بر مواد مخدر، فحشا و رباخواری بود. تحریم برونفمن از سوی او، منافع اتحادیه لانسکی را کاهش میداد.
نیاز به گفتن نیست که در زمان مناسب، لانسکی (با استفاده از توریو و کاپون) علیه کلوسیمو دست به کار شد و او توسط گانگستر یهودی نیویورکی که برای این کار فرستاده شده بود، به قتل رسید. روی بزرگترین تاج گل در مراسم خاکسپاری پر زرق و برق کلوسیمو، نوشته شده بود: «از طرف بچه یهودی های سوگوار نیویورک». به زودی مشروبات برونفمن به سمت شیکاگو جریان یافت و توریو نوچه لانسکی و مرد دست راستش کاپون، به چهرههای «مافیایی» محبوب رسانه ها تبدیل شدند.
وقتی به نیروهای پشت سرِ بدنامترین گانگستر ایتالیایی آمریکایی قرن بیستم می نگریم، ریشه های او را در پیوند عمیق با اردوگاه برونفمن (و صهیونیسم) مییابیم که این امر به خودی خود اهمیت دارد.12
بهطور کلی یهودیان (و نه ایتالیایی ها) آنچه بعدها مافیا نامیده شد را خلق کردند. در دهۀ 1920 ایتالیایی ها به تدریج در صنعت جرایم سازمان یافته نیویورک جایگزین یهودیان شدند… یهودیان در تجارت قمار نیز شهرت داشتند و در دهۀ 1940 لاس و گاس را آباد کردند.13
محمّد طیّب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اورشلیم جدید: قدرت صهیونیستها در آمریکا؛ مایکل کالینز؛ اسماعیل اسفندیار؛ پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات؛ تهران؛ 1387؛ ص 19.
2. یازده سپتامبر یک جنایت ساماندادهشده علیه بشریت است. اگر از این جنایت با صفت «تروریستی» نام میبریم، بیتردید عوامل چنین تروری را صهیونیستها و نظام سلطه جهانی میدانیم.à
3. معلومات دقیقی از این موضوع تاکنون ارائه نگردیده است. مشهور است که یهودیان جزء گروه کشتگان نبودهاند، در حالی که بهعکس به خاطر حضور بسیاری از یهودیان در برجهای دوقلو، آمار کشتگان ایشان علیالقاعده باید بسیار میبود!à
4. و همچنین دیگر تهاجمات غیرضروری و سبعانۀ آمریکا به افغانستان و دیگر نقاط عالَم!à
5. اورشلیم جدید: قدرت صهیونیستها در آمریکا؛ صص 23 و 24.
6. Bronfman.
7. روچیلدها با شبکۀ عظیم و مسلط رباخواری و بانکداریشان در واقع خاندان سلطنتی ـ یهودی دنیای قدیم ـ یعنی همۀ آسیا و آفریقا و اروپا ـ محسوب میشدند. à
8. گانگستر مشهور آمریکایی. à
9. سیاستمدار مشهور آمریکایی. à
10. ما ایرانیان معمولاً تصور دقیقی از ثروتهایی از این دست نداریم. بنابراین یک توضیح مختصر لازم است: اگر کسی بجز درآمد ماهیانه، مالک یک آپارتمان نسبتاً نوساز شصت متری در محلات مرکزی پایتخت باشد، میگوییم از یک تمکن مالی «نسبتاً متوسط» برخوردار است. اگر چنین کسی دو آپارتمان چنینی داشته باشد، قدرت اقتصادی او بالاتر از متوسط است و اگر دارای مثلاً ده دستگاه آپارتمان از این نوع باشد، حتماً مرفه است. حال تصور کنید خانوادهای هزار واحد آپارتمانی در اختیار داشته باشد، که بیتردید سرمایۀ بسیار چشمگیری است. نکته اینجاست که با دارایی خانوادهی برونفمن، میتوان بیش از هشتاد هزار واحد آپارتمانی در تهرانِ امروز خرید! à
11. Meyer Lansky.
12. اورشلیم جدید: قدرت صهیونیستها در آمریکا؛ صص 69 و 70 و 71 و 72 و 73.
13. همان؛ صص 155 و 156.
ثبت دیدگاه