از توطئۀ اشغال تا حماسۀ انقلاب
قسمت اول: سرزمین مقدس
فلسطین منطقهای است عربی که از طرف غرب به دریای مدیترانه، از شمال به جمهوری لبنان، از شرق به رود اردن و کشور سوریه و از ناحیۀ جنوب به شبه جزیرۀ سینا محدود میشود. به دلیل تمدن دیرینهای که عربهای کنعانی از 2500 تا یک هزار سال قبل از میلاد مسیح در این سرزمین داشتهاند فلسطین را «ارض کنعان» نیز نامیدهاند. نام فلسطین مأخوذ از نام قوم «فلسطی» است که از قرن دوازدهم قبل از میلاد در قسمتهای ساحلی کنعان، از سوی مدیترانه در جنوب یافا تا حدود سرزمین مصر میزیستند.
«عکّا» یکی از قدیمیترین شهرهای فلسطینی است که بیش از چهار هزار سال قدمت تاریخی دارد. عکّا قلعهای است خاکستری و سربلند برفراز دریای مدیترانه که اگرچه در طول تاریخ بارها زیر چکمههای اشغالگران رفته است، ولی همچنان هویت عربی خویش را حفظ کرده است. «قنات کاپری» شاهدی است بر قدمت تاریخی عکّا و هویت آن. این کانال توسط سلیمان پاشا بنا شده است.
عکّا پایتخت تجاری فلسطین بوده است. فزونی کاروانسراهای کهن خود گویای هویت تجاری آن است، کاروانسراهایی که در قرن هفدهم نیز هنوز تاجران اروپایی را که برای خرید محصولات کشاورزی به فلسطین میآمدند به میهمانی میپذیرفتند.
کاروانسرای «جلجولیا» در دوران حکومت ممالیک تأسیس شد و در نزدیکی آن آرامگاه شمسالدین، یکی از فرماندهان سپاه صلاحالدین ایوبی، قرار دارد. ویرانههای کاروانسرای جلجولیا به تاریخ طولانی این سرزمین و پیوند ناگسستنی آن با اسلام شهادت میدهد.
مسجد «جزّار» بزرگترین و بهترین مسجد شهر عکّاست. «احمد پاشای جزّار» در سال 1781 میلادی این مسجد را بنا کرد تا نشانهای باشد بر عظمت تمدن اسلامی. احمد پاشا اولین دانشکدۀ فقه فلسطین را در این مسجد تأسیس کرد و آن را «احمدیه» نامید. علیرغم همۀ حوادثی که از آن پس بر فلسطین گذشت، این مسجد سالم و فعال باقی مانده و حتی خود را از آتش جنگهای ناپلئون نیز محفوظ داشته است.
در سالهای اخیر عربهای فلسطینی مسلمان ساکن عکّا برای مقابله با تطاول و تهاجم فرهنگهای بیگانه این مسجد را همچون نشانهای والا و گرانقدر از تاریخ دیرپای خود با هزینۀ خویش ترمیم کردند و روح و طراوت از دست رفته را به آن بازگرداندند.
عکّا شهر حصارها و قلعهها و باروهاست. این حصارها با دستهای عربهای مسلمان ساخته شده است تا عکّا را به دژی از دژهای تسخیرناپذیر شرق بدل سازد. اگر این حصارها نبودند عکّا چگونه میتوانست در برابر تهاجم بیگانگان بایستد؟ گویی ناپلئون از دو قرن پیش تاکنون بیرون از دروازههای شهر منتظر فتح این قلعههاست، اما عکّا از خروش دریا و مهاجمان نمیهراسد.
بر کرانۀ دریای مدیترانه، شهر حیفا، عروس کِرْنِل از همه زیباتر است. حیفا شهر «ظاهرالعُمَر» و «عزّالدین قسّام» رهبران ملی فلسطین است.
حیفا غمی وصفناپذیر دارد از آنچه که به چشم دیده است؛ دهها هزار فلسطینی را که از خانههای خویش بیرون رانده میشدند و به بندر آوارگان پناه میآوردند یا به صحراهای عربی تبعید میگشتند. آیا ویرانههای بازمانده از دشت «صلی» بار دیگر ساکنان خویش را بازخواهد یافت؟ این دشت پُر بود از مردمان خوب و نیکسرشت، مردمانی که یکدیگر را دوست میداشتند، روغن زیتون و ادویه و لیموی ترش را دوست میداشتند، قهوۀ ساده و آب پرتقال را دوست میداشتند. خورشید و دریا و آبهای نیلگون و ماهیهای طلایی را، مسجدها، کلیساها، حمامپاشا، بارگاه خضر پیامبر و میدان «حناتیر» را دوست میداشتند.
از مسجد «استقلال» هنوز صدای عزّالدین قسّام به گوش میرسد. او همواره مردم را به قیام در برابر استعمار انگلیس و محافظت از استقلال و فرهنگ و تاریخ فلسطین دعوت میکرد.
در ششم ژوئن سال 1981 رژیم اسرائیل نظامیان و بولدوزرهای خود را به گورستان «استقلال» گسیل داشت و آنها در مدتی کمتر از سه ساعت، سه هزار گور را تخریب کردند و زمینهایی را که استخوانهای نیاکان فلسطینیان در آن قرار داشت شخم زدند. روزنامۀ «کُل هایفَت» عبری، از این مسئله پرده برداشت که آنان قصد دارند به جای این گورستان یک مرکز تجاری ایجاد کنند. تپّههای خاک، آثار باقی مانده از مسجد کوچک یا «جامعالصغیر» است که توسط آنان به ویرانه تبدیل شده است. مسلمانان عرب ساکن حیفا در مقابل این اقدامات ایستادگی کردند و باقی ماندۀ بنای مسجد را ترمیم کردند.
آرامگاه شیخ عزّالدین قسّام در اینجاست، و در نزدیکی آن، زادگاه او که اکنون نامش به «تِل- حنان» تبدیل شده است. آرامگاه شهیدانی که در سال 1936 در دفاع از استقلال فلسطین به شهادت رسیدند نیز در اینجاست. عزّالدین قسّام در سینۀ همین خاک به شهادت رسید و در همین خاک بود که نیزۀ فلسطین به گِل نشست.
در سیزدهم جولای 1978 رژیم اسرائیل آرامگاه قسّام و بخش زیادی از این گورستان را نابود کرد تا اینجا را به یک پارک عمومی تبدیل کند. حتی استخوانهای قسّام نیز آنان را نگران میکند.
شهر یافا، سرزمین کشت پرتقال، اکنون اندوهگین است. یافا مرکز علم و فرهنگ و تمدن انسان فلسطینی است که پیش از اشغال فلسطین بیش از یکصد هزار فلسطینی در آن میزیستهاند. سراسر شهر موزهای است از آثار مقدس و اماکن تاریخی. میدان ساعت با فانوس دریایی و خیابانهای یافا، کتابی است از تاریخ دیرپای فلسیطن.
اما اکنون در یافا مساجد به رستورانها و باشگاههای شبانه و تئاتر تبدیل میشوند و هر اثر تاریخی که نشان از هویت فلسطین دارد تخریب میشود. مسجد «اَلسِّکسِک» به یک باشگاه بلغارستانی برای تفریحات شبانه تبدیل گشته است
یک روز زمینِ این روستا زیر چکمههای صهیونیستها به لرزه درآمد. آنها آمده بودند تا نام این روستا را از روی نقشۀ جغرافیایی محو کنند و این چنین کردند، و مردمان روستا به سایر تبعیدیان صحراهای عربی ملحق شدند.
مسجد «علی بن عُلَین» بازمانده از آن روستاست، مسجدی که نُه قرن سابقه تاریخی دارد. علی بن عُلَین از فرمانروایان مسلمان بود که در برابر هجوم و اشغال انگلیسیها مقاومت کرد و در سال 1081 به شهادت رسید و از آن پس، این مکان زیارتگاه هزارها مسلمان شد که از سراسر کشور به زیارت آن میآمدند. حسن بیک، حاکم یافا، در سال 1916 این مسجد را بنا کرد. مساجد حافظ هویت اسلامی فلسطین هستند و لذا صهیونیستها سعی دارند که مساجد را تخریب کنند
ساکنان این ویرانهها اکنون کجا هستند؟ مردمانی که رانده شدهاند، اکنون به چه سرنوشتی دچار آمدهاند؟ چه کسی از آنچه در اردوگاههای صبرا و شتیلا گذشته است سخن خواهد گفت؟ در عینالحِلوه، البدّاوی، نهرُالبارِد و دیگر اردوگاههای فلسطین چه گذشته است؟
شهر «غزۀ هاشمیها» اکنون زیر آتش اشغالگران به سر میبرد، اما علیرغم این وضع غیرعادی، مردمان سعی دارند تا به زندگی عادی خویش ادامه دهند.
صیادان غزّه تنها با مشکلات صید پنجه در پنجه نیفکندهاند؛ نگهبانان اسرائیلی سواحل دریا مشکل بزرگتری هستند. فرزندان غزّه به افقهای نیلگون چشم دوختهاند و به انتظار بازگشت پدرانشان هستند. آیا آنان بازخواهند گشت.
روستای «المالحه» در نزدیکی دیر یاسین، شهر قتلعام. ناگهان در یک شبِ بیرحم، طوفانی بر سر آنان فرود آمد و آنان را نیز آواره ساخت و در سرزمین آنان شهرک مهاجرنشین یهودی «کفرشائول» ساخته شد. آنگاه از شمال آفریقا مهاجران دیگری آمدند و خانههای اعراب فلسطینی را تصاحب کردند و نام این دیار غصبی را «عِشخُنات مِناحَت» نامیدند.
«اریحا»، سرزمین چشمههای خشکناشدنی با مردمی تشنۀ آزادی، شهر پرتقالهای طلایی و موز و نخل.
ویرانههای کاخی که خلیفۀ اموی، هشام بن عبدالملک در سال 724 هجری قمری ساخته است. معماری این کاخ از مسجد جامع اموی در دمشق اقتباس شده است. اگرچه امویانْ غاصبِ خلافت بودهاند، اما معماری هنرمندانۀ این کاخْ متعلق به عصر و تمدنی است که انتساب به اسلام دارد و شاهدی است بر پیوندی تاریخی که میان سرزمین فلسطین و اسلام وجود دارد.
«بیتاللحم» محلّ تولد حضرت مسیح، مبشّر محبت و آزادی و رحمت است. وقتی در بیتاللحم صدای اذان و ناقوس کلیساها در هم میپیچند، اشغالگران به خشم میآیند. آنها یک بار دیگر قصد کردهاند که مسیح را مصلوب کنند، اگرچه این بار نیز فرشتگان او را به آسمان رفعت میدهند تا در انتظار مهدی بماند. بیتاللحم در انتظار مهدی است تا او را آزاد کند. آفتابی متولد شده و گلی شکوفا گشته است تا تسبیح خدا گوید.
«ناصرۀالجلیل» شهر یسوع ناصری است؛ مبشّر تولد او و شاهد دوران کودکی و جوانیاش. کلیسای «البشارت القدیمه»، مژدهای باستانی است و «رأسالنّبأ» جایی است که بشارت تولد مسیح بر مریم پاکدامن نازل شد. چگونه ممکن است که این گذشته انکار شود؟ فلسطین سرزمین پیامبران است و مجرایی از برکات همیشگی آسمانی در آن گشوده است.
مسجد «قُبّۀالصخره» گوهر تابناکی است که بر پیشانی شهر بیتالمقدس میدرخشد. این مسجد یک معجزۀ معماری است که بنای آن در سال 691 هجری قمری در زمان عبدالملک بن مروان، خلیفۀ اموی، به پایان رسیده است. صلیبیان که بیتالمقدس را فتح کردند، مسجد قُبّۀالصخره به کلیسا مبدل گشت و بار دیگر درسال 1164 که صلاحالدین ایوبی صلیبیان را شکست داد، حرمت و قداست مسجد را به آن بازگرداند.
مسجد قُبّۀالصخره فقط یک مکان جغرافیایی نیست و همه چیز آن حتی در هویت تاریخیاش نیز خلاصه نمیشود؛ نشانهای است از عالم قدس، رازی است که با جان و دل مسلمانان و اعماق روح آنان پیوند دارد. تاریخ حقیقی عالم تاریخ پیامبران است و هرچه پیش آید نسبت میان مردمان و این تاریخ بریده نخواهد شد. دین و دینداری اصلیترین مسئلۀ انسان است و به همین لحاظ انسان نمیتواند که اشیا و امکنه و وقایع تاریخ را بدون توجه به این مسئله معنا کند. انسان خود را فقط چون موجودی صاحب مختصات جغرافیایی و یا هویت تاریخی نمیبیند؛ او روح و موجودیت خویش را همواره در نسبت با دین معنا میکند. عادات و آداب و آیینهای تاریخی انسان نیز از همین جا منشأ میگیرند و بنابراین، هرگز نمیتوان هیچ مکان، زمان و یا شیئی را مجرد از موجودیت فرهنگی آن بررسی کرد. وقتی در دهم می 1982، اِلِن گودمن، سرباز اسرائیلیِ آمریکاییالاصل، 180 گلوله به چهارسوی این مسجد شلیک میکند و حاج محمد یمانی، نگهبان آن را به قتل میرساند، این واقعه را نمیتوان فارغ از معتقدات دینی بررسی کرد.
ما مسلمانان اشغال بیتالمقدس را همچون جراحتی در قلب خویش مییابیم که جز با فتح آن و بازگشت دیگر بارهاش به دامان اسلام التیام نمییابد.
در مسجد قُبّۀالصخره 56 پنجره وجود دارد که از چهل پنجرۀ آن نور آفتاب به داخل میتابد و بالای هر یک از پنجرههای دیگر آیهای از قرآن نوشته شده است. از همین صخرۀ مقدس است که پیامبر اسلام به آسمان معراج کرد.
مسجدالاقصی، اولین قبلۀ مسلمانان و سومین حرم مطهر در اسلام، در نزدیکی همین مسجد قُبّۀالصخره قرار دارد. در سال 715 هجری قمری در زمان ولید بن عبدالملک ساختمان آن به پایان رسیده است. از سال 1967 که این مکان مقدس به اسارت اسرائیلیان در آمده، بارها در معرض سوزاندن و تخریب قرار گرفته است. درسال 1967، بیست و یکم اوت، «دِنیس روهان» به این مسجد حمله کرد و آن را به آتش کشید و در اثر این واقعه قسمت جنوبی آن تخریب شد.
اسرائیلیان به حاکمیت چند روزۀ خویش بر فلسطین و این حرم مقدس غرّه نشوند؛ بیتالمقدس روزهای سختی را در پیش خواهد داشت و از پسِ آن به آرامشی طولانی دست خواهد یافت. تقدیر تاریخ در جنگی که میان مسلمانان با اشغالگران کنونی فلسطین روی خواهد داد معنا خواهد شد. بیتالمقدس معرج پیامبر اسلام و پارۀ قلب ماست. چگونه میتوانیم که آن را به دشمن واگذاریم و چشم از غیرت دینی خویش بپوشانیم؟
بیتالمقدس! آماده باش، سپاه محمد (ص) خواهد آمد.
قسمت دوم: داوود و جالوت(نهضت انتفاضه یا انقلاب سنگ)
«پس چون طالوت لشکر کشید سپاه خویش را گفت: خداوند شما را به نهر آبی آزمایش کند، هرآن که از آن بسیار بیاشامد بر آیین من نیست، و هر آن که هیچ نیاشامد و یا کف دستی بیش بر نگیرد هم آیین من خواهد بود. همۀ سپاه طالوت از آن نهر آشامیدند جز عدۀ قلیلی از آنان. پس چون با دشمن مواجه شدند گفتند: ما را تاب مقاومت در برابر جالوت و سپاه او نخواهد بود. آنان که به لقای خداوند امیدوار بودند گفتند: چه بسا گروهی اندک باذنالله بر گروهی کثیر پیروز شود و خداوند با صابران است. و چون به میدان مبارزه با جالوت و سپاه او برآمدند گفتند: خدایا به ما صبر عطا کن و ما را ثابت قدم دار و بر قوم کافران پیروز کن. پس باذنالله آنان را شکست دادند و داوود امیر آنها جالوت را به قتل رساند و خداوند به او پادشاهی و فرزانگی و علم عطا فرمود. و اگر نبود آن که خداوند بعضی از مردم را در برابر بعضی دیگر برمیانگیزد، زمین فاسد میگشت. ولکن خداوند بر اهل عالم از سر فضل و کرم، رحمت میآورد.»
داوود در برابر جالوت که سراپا مسلح بود جز فلاخنی نداشت و مبارزان فلسطینی نیز در برابر ارتش اسرائیل جز سنگ و فلاخن هیچ ندارند. اما بدون تردید، همان سان که داوود بر جالوت فائق آمد، ارتش اسرائیل نیز ناچار است که در برابر مبارزان فلسطینی سر تسلیم فرود آورد.
بیست و هفتم آذر ماه سال 1369، انقلاب سنگ سومین سالگرد آغاز خویش را پشت سر نهاد. سه سال قبل ]آذر ماه 1366[ در چنین روزی در یکی از خیابانهای تنگ اردوگاه «جبالیا» واقع در نوار اشغالی غزّه حادثهای عمدی رخ داد که میتوان آن را آغاز انتفاضه دانست: یک کامیون اسرائیلی با یک اتومبیل حامل چند نفر فلسطینی برخورد میکند و به شهادت سه تن از آنان میانجامد. تجمع مردم در محلّ حادثه تا آنجا بالا میگیرد که نیروهای اشغالگر برای پراکندن جمعیت، از شلیک گلوله و گاز اشکآور استفاده میکنند. رانندۀ کامیون میگریزد و در مقابلۀ میان تظاهرکنندگان و سربازان اسرائیلی یک فلسطینی دیگر به شهادت میرسد. روز بعد تظاهرات از سر گرفته میشود و دامنۀ آن به تمامیِ کرانۀ باختری و نوار غزّه گسترش مییابد. در برخوردهایی که روی میدهد، تعداد بیشتری از مردم مسلمان فلسطین به شهادت میرسند و خون آنان در رگهای قیام تزریق میشود. نام اردوگاه جبالیا همواره همچون خاستگاه قیام مردم مسلمان فلسطین در اذهان خواهد ماند.
اکنون نهضت انتفاضه، یا انقلاب سنگ، سراسر فلسطین اشغالی را فرا گرفته است. انقلاب اسلامی ایران نشان داد که آنچه مهم است اراده است و صبر، هرچند دستهای مبارزان نه با سلاح که با سنگ و فلاخن پُر شود. اگر محرومان جهان بخواهند در انتظار پُر شدن دستهایشان بمانند هیچ انقلابی شکل نخواهد گرفت.
وقتی سرچشمۀ قیام در ایمان به خدا باشد، مساجد به کانونهایی برای تجمع مبارزان تبدیل خواهند شد و همه چیز از آنجا آغاز خواهد گشت. نیازی به تأویل و تفسیر بیشتر وجود ندارد و در آیات مربوط به جهاد همۀ احکام مبارزه موجود است. آنچه هست این است که مسلمانان از خواب تاریخی خویش بیدار گشتهاند و سعی در جبران این غفلت تاریخی دارند. باب جهاد، دروازۀ استقلال و عزت اسلام است.
«شیخ سید بَرَکه» پیش از اخراج از فلسطین، از ائمۀ جماعات مساجد مناطق اشغالی بوده است و اکنون از رهبران جهاد اسلامی است. او صراحتاً میگوید که اصلاً تصور انقلاب فلسطین بدون در نظر گرفتن نقش مساجد به هیچ وجه ممکن نیست. مساجد حافظ انتفاضه و کانونهای اصلی استمرار آن هستند.
چند حادثۀ دیگر نیز در شکلگیری قیام و هویت بخشیدن به آن مؤثر بودند: چند نفر از اعضای جهاد اسلامی که توانسته بودند از زندانهای اسرائیل بگریزند، پس از انجام چند ترور موفق، توسط صهیونیستها به شهادت رسیدند.
عملیات موفق «کایت» نیز از وقایعی است که تاریخ انتفاضه، یعنی این مرحلۀ جدید از قیام فلسطینیها را رقم زدهاند. چند نفر از جوانان فلسطین به کمک چند کایت خود را از لبنان به شمال فلسطین اشغالی رساندند و با حمله به یکی از پادگانهای دشمن عدهای از آنها را به قتل رساندند. اگرچه عملیات کایت حماسهای است که هرگز از یادها نمیرود، اما حادثۀ اردوگاه جبالیا و ادامۀ تظاهرات نشان داد که جمعبندی و تحلیلهای سیاسی نسبت به وضعیت بحرانی کرانۀ باختری و نوار غزّه که آن را «اراضی اشغالی سال 1967» مینامند، کاملاً اشتباه بوده است.
انتفاضه یک قیام خانوادگی است و در ثبات و استمرار آن، زنان و مادران همانقدر نقش دارند که مردان و جوانان فلسطینی.
همۀ قرائن و شواهد حکایت از آن دارند که ملت فلسطین، همانطور که قصۀ مثالی داوود و جالوت به آن اشاره دارد، راه مبارزه را یافتهاند و علیرغم آن که این شیوۀ مبارزه در برابر سلاحهای پیچیدۀ اسرائیلیان چندان شکوهمند جلوه نمیکند، اما اگر آنها صبر ورزند، بر جالوت که این بار در صورت اسرائیل غاصب به جنگ طالوت و داوود که مظاهر تمثیلی فلسطین و فلسطینیان هستند آمده است، غلبه خواهند کرد.
مسلماً فلسطینیان، امروز نیز در برابر آزمایشی همچون آزمایش طالوت قرار دارند. اما چه بسا که گروهی قلیل، اما با ایمان، باذنالله بر سپاهی کثیر غلبه کنند؛ همانسان که قرآن وعده داده است.
سیّدمرتضی آوینی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نوشتار حاضر سه سال پس از آغاز انتفاضۀ اول فلسطینیان که در دسامبر 1987 م/ آذر 1366 ش، آغاز و شعلهور شد، از سوی سید شهیدان اهل قلم به نگارش درآمده و پیش از این، متن کامل آن با عنوان «انقلاب سنگ» در مجموعۀ وزین «نسیم حیات»، نشر ساقی، 1384، چاپ و منتشر شده بود.
نسیم حیات گفتار متن برنامههای تلویزیونی را دربرمیگیرد که شهید سیدمرتضی آوینی پس از رحلت حضرت امام خمینی، در فاصله سالهای 1368 تا 1371 ساخته و یا صرفاً متن آنها را نوشته بود.
2. بقره/ 251-249.
ثبت دیدگاه