حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

افزونه جلالی را نصب کنید. Saturday, 22 March , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1245 تعداد نوشته های امروز : 0×
07 تیر 1394 - 3:35
شناسه : 2944
بازدید 263
3

      قسمت سوم: چگونه می‌توان فراموش کرد؟ صاحبان اصلی فلسطین مردمی هستند که همواره در آن‌جا زیسته‌اند. چگونه می‌توان هویت فلسطین را تغییر داد؟ اشغال فلسطین واقعه‌ای مربوط به هزاره‌های دور نیست که کسی آن را به یاد نیاورد. همه به یاد دارند که این قوم پلید چگونه با حمایت سیاسی و تسلیحاتیِ […]

ارسال توسط :
پ
پ

 


 

 

قسمت سوم: چگونه می‌توان فراموش کرد؟

صاحبان اصلی فلسطین مردمی هستند که همواره در آن‌جا زیسته‌اند. چگونه می‌توان هویت فلسطین را تغییر داد؟ اشغال فلسطین واقعه‌ای مربوط به هزاره‌های دور نیست که کسی آن را به یاد نیاورد. همه به یاد دارند که این قوم پلید چگونه با حمایت سیاسی و تسلیحاتیِ امپریالیست‌های تجاوزگر، سرزمین فلسطین را از صاحبان اصلی آن غصب کرده‌اند. چگونه می‌توان فراموش کرد؟

(…) کنعانیان و فلسطینی‌ها ساکنان همیشگی این سرزمین بوده‌اند. از سال پانزدهم هجری قمری یا 636 میلادی نیز که سپاه اسلام به فرماندهی ابوعبیدۀ جراح بیت‌المقدس را فتح کردند، تا سال 1917 میلادی که شهر بیت‌المقدس به اشغال امپریالیسم انگلیس درآمد، تنها از سال 429 تا سال 520 هجری قمری که صلیبی‌ها با قتل‌عام مسلمانان بر این شهر حاکمیت یافتند- یعنی تنها 91 سال- بیت‌المقدس در اختیار مسلمانان نبوده است. و از آن پیش نیز در تمام طول تاریخ، جز در دوران سلطنت داوود و سلیمان، هرگز بیت‌المقدس هویت یهودی نداشته است. حقیقت را نباید در مدعیات واهی صهیونیست‌ها که هیچ محملی نیز ندارد جست و جو کرد. حقیقت آن است که حضور غاصبانۀ صهیونیست‌ها در قلب جهان اسلام نقاب توجیه شدۀ یک توطئۀ سیاسی است در جهت جلوگیری از تشکیل امت واحدۀ مسلمین در برابر جهان غرب.

هنرمندان فلسطینی اگرچه بیش‌تر درد غربت داشته‌اند، اما نشانه‌هایی از دستیابی به این خودآگاهی تاریخی در میان آنان جلوه کرده است. «ناجی‌العلی» کاریکاتوریست شهید فلسطینی که اکنون شهرت جهانی دارد نیز هشت ساله بود که بعد از اشغال روستای «شجره» در منطقۀ الجلیل توسط صهیونیست‌های تحت‌الحمایۀ انگلیس و قدرت‌های بزرگِ دیگر، ناچار شد که همراه با پدر و مادر و دیگر هموطنانش به لبنان کوچ کند. او هرگز فلسطین و وظیفۀ خود را در دفاع از فلسطین از یاد نبرد.

در آثار ناجی‌العلی این پسر فلسطینی که او را «حنظله» نامیده است همواره حضور دارد. حنظله به معنای میوۀ تلخ است؛ میوۀ تلخی که اجازه نمی‌دهد زیتون‌ها و انگورهای سرزمین غصب شدۀ فلسطین در کام غاصبانش شیرین باشد. حضور حنظله در کاریکاتورهای ناجی‌العلی یک حضور سمبُلیک است. حنظله مظهر کودک ستم‌دیدۀ فلسطینی است، شاهد همۀ مصایبی که بر ملت او می‌رود. حنظله شاید خودِ ناجی‌العلی باشد؛ پسری یک‌دنده و لجوج و پابرهنه، با شانه‌هایی آویزان و دست‌هایی گره خورده از پشت. حنظله در تمام کارهای ناجی‌العلی ثابت و استوار است، یعنی که فلسطین باید در برابر همۀ دگرگونی‌های سازشکارانۀ جهان عرب در قبال مسئله اشغال فلسطین ثابت و استوار بماند. وقتی که حنظله احساس می‌کند که آرمان‌های فلسطین به دفاع نیاز دارد، روی دیوارها شعار می‌نویسد، سنگ پرتاب می‌کند، پرچم پیروزی فلسطین را به دست می‌گیرد و گاه به آغوش مادر فلسطین پناه می‌برد. 

ناجی‌العلی وطن خود فلسطین را چون زنی زیبا و بی‌گناه، با چشمانی غمگین و نگاهی عمیق تصویر می‌کند. در بسیاری از تصاویر حنظله به آغوش او پناه برده است. در مقابل تصویر مادر فلسطین، چه بسا حکّام عرب با شکم‌هایی برآمده ایستاده‌اند، یا اسرائیل که به صورت موجودی زشت و بدکار با شکم و چهره‌ای پُرگوشت و دندان‌هایی نیش‌دار ترسیم می‌شود. 

او از اوایل دهۀ هفتاد به عنوان کاریکاتوریست با روزنامۀ «السفیر» در لبنان شروع به همکاری کرد. در سال 1985 که در لندن به شهادت رسید، با روزنامۀ کویتی «القبس» همکاری می‌کرده است. ترور توسط یکی از افراد سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) در هنگام بازگشت او از یک سخنرانی صورت گرفت. گلوله‌ای در مغز او نشست و یک ماه بعد به دیگر شهدای فلسطینی پیوست. امیدواری او نیز به نسلی بود که اکنون کودکان و نوجوانانی بیش نیستند، نسلی که اکنون انتفاضه را واقعیت بخشیده است.

فلسطین همواره متعلق به مردمی بوده است که در آن ‌زیسته‌اند. چگونه می‌توان هویت فلسطین را تغییر داد؟ تاریخ و فرهنگ این امت نمی‌تواند پذیرای این وضع جدید باشد. مقابله‌ها روزبه روز شدیدتر خواهد بود و گرایش فلسطینیان برای بازگشت به وطن همیشگی‌شان بیش‌تر خواهد شد. هویت تاریخی و اجتماعی مردم فلسطین قابل انکار نیست، هرچند حاکمیت نیز روزی چند به دست دشمنان بیفتد.


قسمت چهارم: آوارگی

ویژگی‌های منحصر به فرد سرزمین فلسطین در طول هزاران سال آن را مطمح نظر قدرت‌های بزرگ قرار داده است. بعد از تجزیۀ دولت عثمانی و جدا شدن بلاد عربی سوریه، عراق و فلسطین و توافق فرانسه و انگلستان بر سر ادارۀ بین‌المللی فلسطین و انتشار کتاب «دولت یهود» نوشتۀ هرتسل در سال 1895، اولین کنگره حزب صهیونیسم در شهر بال سوئیس تشکیل شد. در دوم نوامبر 1917 «بالفور»، وزیر خارجۀ انگلیس، رسماً وعدۀ تشکیل یک دولت یهودی را در فلسطین به یهودیان اعلام کرد. در این وعده‌نامۀ رسمی که خطاب به لُرد روچیلد نوشته شده است صراحتاً ذکر شده بود که دولت شاهنشاهی انگلستان نظر لطف خاصی به تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین دارد. در سال 1907 کنگرۀ استعماری «بنرمن» که به وسیلۀ بریتانیا تشکیل شد به این نتیجه رسیده بود که خطری که اروپا را تهدید می‌کند در منطقۀ پهناوری بین طنجه و خلیج فارس واقع است. بهترین راه‌حلی که در این کنگره پیشنهاد شد آن بود که مردم این مناطق توسط ملتی بیگانه به دو نیم تقسیم شوند تا این ملت بیگانه در جهت فرسایش قدرت این مردم فعالیت کند و مانعی در سر راه مردم این منطقه ایجاد کند. ایجاد دولتی صهیونیستی در فلسطین ریشه در چنین تفکری دارد.

بعد از جنگ جهانی اول، در سال 1918، به موافقت و تحت نظارت دولت انگلستان دکتر «جیمز وایزمن» به همراه یک کارمند عالی‌رتبۀ انگلیسی وارد فلسطین شدند و خواستار شرکت یهودیان در ادارۀ فلسطین گردیدند. در این اثنا یهودیان در فلسطین به سازماندهی قوای نظامی پرداختند و برای خود به طور جداگانه دستگاه قضایی، ادارۀ اطلاعات و استخبارات تشکیل دادند و شبکۀ تروریستی «هاگانا» را تأسیس کردند. در سال 1937 به منظور مقابله با جنبش بزرگ مردم فلسطین که از 1936 به مدت سه سال ادامه داشت و در طیّ آن شیخ عزالدین قسّام و هزاران نفر از مبارزان مسلمان فلسطینی به شهادت رسیدند، افسران بریتانیایی به آموزش نیروهای شبکۀ تروریستی هاگانا و مسلح کردن یهودیان اقدام کردند.

در سال 1942 صهیونیست‌های آمریکایی در طرح «بالتیمور» که نسبت به وعدۀ بالفور بسیار روشن‌تر بود، خواستار عدم محدودیت در مهاجرت یهودیان به فلسطین، حاکمیت یک دولت یهودی بر فلسطین و تشکیل ارتش یهود گردیدند. با همکاری مشترک آمریکا و انگلستان طرح تقسیم فلسطین به سازمان ملل ارجاع گردید. در جلسۀ 27 آوریل 1947 «آندره گرومیکو»، نمایندۀ شوروی در سازمان ملل متحد، ضرورت استقرار حاکمیت صهیونیسم را در فلسطین مورد تأکید قرار داد. به علت نقش استالین در تشکیل اسرائیل وی را «پدرخواندۀ اسرائیل» خواندند. در سیزدهم می 1948 ترومن با وایزمن ملاقات کرد و موافقت رسمی خود را با اعلام تشکیل دولت اسرائیل به اطلاع او رساند. فردای آن روز، یعنی درست همان روزی که انگلستان از حقّ قیمومیت خویش بر فلسطین صرف‌نظر می‌کرد، شورای ملی یهود تأسیس دولت اسرائیل را به جهانیان اعلام کرد و دولت آمریکا اولین کشوری بود که در ژوئن 1948 آن را به رسمیت شناخت. پانزدهم می 1948 رسماً تشکیل دولت اسرائیل اعلام شد.

تا سال 1948 یهود تنها صاحب 67/5 درصد از اراضی فلسطین بود. بر حسب طرح تقسیمی که سازمان ملل تصویب کرد، یهود مالک 47/56 درصد از اراضی فلسطین گشت. بعد از جنگ 1948 صهیونیست‌ها 78 درصد از اراضی را اشغال کردند و بعد از جنگ 1967 بر تمامی سرزمین فلسطین، بلندی‌های جولان و صحرای سینا دست یافتند. سیل مهاجرت یهودیان از سراسر دنیا به فلسطین شدت بیش‌تری یافت. در سال 1917، سال ورود بریتانیا به فلسطین، جمعیت یهودیان ساکن فلسطین 56 هزار نفر بود که تا سال 1948 به دوازده برابر، یعنی 650 هزار نفر افزایش یافت و بعد، از سال 1948 تا اواخر سال 1951 جمعیت یهودی‌ها از 650 هزار نفر به یک میلیون و چهارصد هزار نفر افزایش می‌یابد.

اسرائیل در زمین‌های اشغالی سال 1948، 285 روستا از مجموع 475 روستا را ویران ساخته و در فاصلۀ  سال‌های 1967 تا 1975 بیش از نوزده هزار خانه را در سرزمین‌های اشغالی سال 1967 تخریب کرده است. انجام این عملیات مقارن با سیاست تشویق یهودیان برای مهاجرت به اسرائیل بود و از آن‌جا که این مهاجرت‌ها مستلزم تأمین مسکن برای یهودیان بود، اسرائیل به احداث شهرک‌های یهودی‌نشین اقدام کرده است.

بر اساس آمار منتشر شده در سال 1980، بیش از یک میلیون و یکصد و چهل و هشت هزار نفر از آوارگان فلسطینی در اردن، 222 هزار نفر در سوریه، 358 هزار نفر در لبنان و 299 هزار نفر در کویت و مابقیِ جمعیتِ 447 هزار نفری فلسطینی‌ها در کشورهای دیگری چون عراق، لیبی، عربستان سعودی، امارات، قطر، بحرین، عمان، آمریکا و کشورهای اروپایی آواره هست. (…) اردوگاه‌های آوارگان وسعتی محدود دارند و زندگی همچنان ادامه می‌یابد. فرزندانی دیگر در آوارگی پا به دنیا می‌گذارند، در آوارگی رشد می‌کنند، در آوارگی ازدواج می‌کنند و باز هم فرزندانی دیگر در وسعت محدود اردوگاه‌ها پای به جهان می‌گذارند. وقتی زندگی همچنان ادامه می‌یابد و حتی در آوارگی نیز باید زیست، چه  می‌توان کرد؟ آوارگان به آوارگی خو نمی‌گیرند، اما انسان ناچار است که خود را با شرایط جدید تطبیق دهد. ظاهرشان انسان را می‌فریبد که نکند جنایات اشغالگران را از یاد برده‌اند، اما حقیقت این نیست؛ هر بار که کسی ازدواج می‌کند، هر بار که فرزندی تازه به دنیا می‌آید، و هر بار که کسی می‌میرد، غم کهنۀ آوارگی تازه می‌شود و خود را باز می‌نمایاند…

(…) این بار سخن از ازدواج نیست، سخن از مرگ است؛ مردگان نیز جایی برای دفن ندارند. وسعت اردوگاه محدود است و زندگی و مرگ همچنان ادامه می‌یابد. اما فلسطینیان در آوارگی نیز یک ملتند و هرگز اجازه نداده‌اند که طول مدت آوارگی بر هویت آنان به عنوان یک ملت مسلمان غباری از فراموشی بنشاند. خانم دکتر «باسمه عدنان ظاهر» یکی از فرزندان فلسطین است که اگرچه در آوارگی متولد شده، در آوارگی رشد کرده و در آوارگی تحصیل کرده است، خود را متعلق به ملت بزرگ فلسطین می‌داند… 

هرچه هست، اگرچه آوارگی ملت فلسطین به درازا کشیده است، اما اکنون همه دریافته‌اند که دیگر روزبه روز به پایان خویش نزدیک می‌شود. مبارزه‌ای بزرگ در پیش است و فلسطینیان در هر کجای کرۀ زمین که هستند، باید خود را برای این روز بزرگ و یک مبارزۀ بزرگ آماده کنند.

دوران خرد سیاسی به سر آمده است و راهی جز مبارزه وجود ندارد.

 

سیّدمرتضی آوینی

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.