نگاهی به اختلاف افکنی صهیونیست ها در میان کشورها و ادیان
دو دلیل صهیونیست ها درباره دریفوس
يك نويسنده فرانسوي به نام ميشل وينوك كتابي حجيم نوشته است به نام «قرن روشنفكران»(2) كه درباره روشنفكران اروپا و مخصوصاً فرانسه در يك دوره صد ساله از ماجراي دريفوس تا سال 2000 است؛ با اين دسته بندي كه روشنفكران و هنرمندان و نويسندگان اروپا و فرانسه به دو دسته مخالفان دريفوس و موافقان او تقسيم مي شوند.
موافقان دريفوس، دلسوزان يهودي ها هستند و بسياريشان فراماسون اند كه با اعتقادات ديني رابطه اي ندارند و اخلاق مسيحي و سنّتي را دست و پا گير مي دانند و خانواده را چندان ضروري نمي شناسند و معتقدند انسان و جامعه بايد آزاد باشد خصوصاً از نظر جنسي و حتّي در هم جنس بازي؛ و مخالفان قضيّه دريفوس كساني اند كه با يهودي ها و ماسون ها مخالفند و معتقدند به اخلاق و خانواده و سلامت اجتماعي و… بايد بها داد و آن را گرامي و محترم داشت.
اگر عقل و منطق ايجاب مي كند كه در هر واقعه اي، انسان، منصفانه و بدون تعصّب بررسي كند كه حقيقت ماجرا چيست و حقّ را به حق دار بدهد امّا يهودي ها به دو دليل اصلي اين شيوه را رها كرده و مخالف آن عمل مي كنند: يكي اين كه آنها با اعتقاد به برتري قومي و برگزيدگي نژادي، يك تفاوت و شكاف پرنشدني بين خود و ديگران مي شناسند كه همين هم محور حقّ يابي آنهاست. آنها هميشه، حقّ را به خود مي دهند و ديگران را ناحق و ظالم و نادرست مي دانند. هر انديشه نژادپرستانه و خودخواهانه هم همين گونه است. رفتار امروز اسرائيل و طرفداران او را ملاحظه كنيد. در چشم آنها اسرائيل هميشه حقّ دارد حتّي اگر بدترين و رذيلانه ترين جنايات را انجام دهد و غيرمنطقي ترين و ابلهانه ترين ادّعاها را داشته باشد و ديگران – همه ديگران غيريهودي – هميشه در اشتباه و بطلان و نادرستي هستند؛ هر قدر هم انساني و درست و منطقي رفتار كنند و استدلال نمايند.
دليل دوم رفتار يهودي ها آن است كه آنها با همان اختلاف عميق نژادي و قومي و با مخلوط نشدن با ديگران در سراسر تاريخ در اقلّيت بوده اند و هميشه هم با ديگران دشمني داشته اند و لذا براي مقابله با دشمن پرشمار قدرتمند، يكي از بهترين راه هايشان ايجاد تفرقه و دودستگي و جنگ و درگيري بوده است.
داستان تحريك دو قبيله اوس و خزرج در زمان حضرت رسول صلّي الله عليه و آله و سلّم در مدينه را همه مي دانند كه يك يهودي چگونه از رابطه برادري آنان عصباني شد و جواني را فرستاد تا با يادآوري جنگ ها و درگيري ها و دامن زدن به عصبيّت هاي دو طرف آنان را تا مرز شمشير كشيدن و خونريزي كشاند كه به دست مبارك رسول الله غائله خاتمه يافت. اين واقعه 14 قرن پيش رخ داده و قبل از آن هم وقايع مشابه رخ مي داده و تا امروز هم اين داستان ادامه دارد. جنگ هاي صليبي، حمله مغول،(3) اختلافات شيعه و سني، اختلافات قومي ترك و فارس و عرب و عجم و كرد و لر و بلوچ و تركمن، دهاتي و شهري، بازاري و اداري، نظامي و شخصي، پير و جوان، قديمي و جديد كه همه اينها با صراحت و روشني در پروتكل هاي علماي صهيون نقل شده است كه: «ما يهودي ها، چنان اختلافات را در بين مردمان غيريهودي در طول قرون دامن زده ايم كه آنها هرگز نمي توانند با هم متحد شده و عليه ما اقدام كنند.» اين بيان صريح را مقايسه كنيد با دستور صريح اسلام براي وحدت و يكپارچگي و اعتصام به حبل الله و پرهيز از تفرقه و جدايي.
توطئه صهيونيستي – انگليسي – آمريكايي، مي خواهد جامعه ما چند پاره و چند دسته باشد و اين دسته ها، همه با هم مخالف باشند بدون هيچ منطق و استدلال؛ فقط با عصبيّت و خشونت. حتّي به صورت طرفدار دو تيم قرمز و آبي كه همه خوبي ها و ارزش ها را براي تيم خود و همه ضعف ها و حقارت ها را براي طرف مقابل بخواهد و اصلاً انصاف و حق طلبي نداشته باشد؛ در حالي كه دين و شرع و قرآن و منطق، ما را توصيه به انصاف و حق مداري مي كند و رعايت حق را مهمترين اصل مي داند. ما فقط يك دسته بندي را قبول داريم و آن حق و باطل است. همه چيز براي ما فقط با معيار حق و باطل قابل تقسيم است و حقّ و باطل هم در قرآن و دين و عقل كاملاً روشن است و ما هم هرگز نبايد خود را حقّ كامل و طرف مقابل مان را باطل كامل بدانيم. حضرت اميرالمؤمنين عليّ بن ابيطالب سلام الله عليه فرموده اند: «ببينيد چه مي گويند، نه اين كه چه كسي مي گويد. افراد را با حق بسنجيد نه حقّ را با افراد.»
اين ها معيار ما در همه زندگي و خصوصاً در فتنه هاست. يكي از خباثت هاي دشمن در فتنه اخير آن بود كه با تمام قوا و با همه زرنگي و فتنه انگيزي كوشيد تا ولايت و رهبري را به عنوان يك طرفِ درگيري جلوه دهد. در حالي كه براي ما ولايت و رهبري، ملاك تشخيص حق و باطل است. مردم ما درگيري طرف هاي درگير را با اين «ملاك» بررسي كردند و تصميم گرفتند و اصالت و ارزش هر طرف را به اندازه خلوص و اطاعت آن از ولايت فقيه و رهبري معظّم انقلاب مي سنجند؛ در حالي كه دشمن مي كوشيد – تا مثل همه سي سال بعد از انقلاب – ولايت و رهبري را يك طرف دعواي مردم جلوه دهد؛ كوششي كه از ابتداي پيروزي انقلاب با زرنگي و حقّه بازي شروع شد و هميشه هم ادامه داشت والحمدلله هوشياري مردم زنده دل و آگاه ما توطئه هاي دشمن را خنثي كرده و دشمن را ناكام گذارده است.
عبدالله راستگو
پاورقی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2 – قرن روشنفكران؛ ميشل وينوك؛ ترجمه دكتر مهدي سمسار؛ انتشارات نشر علم؛ سال 1379؛ 960 صفحه
3 – هم در جنگ هاي صليبي و هم در حمله مغول دست يهود كاملاً قابل فهم است تا ضربه سنگيني به عالم اسلام زده شود.
ثبت دیدگاه