نگاهی به اختلاف افکنی صهیونیست ها در میان کشورها و ادیان
فتنه دریفوس ترکیب آشنا و غریبی است. از یک طرف کلمه فتنه در یک سال گذشته توسط مردم شناخته شده و معنای عمیق آن را درک کرده اند. اما دریفوس کلمه تقریبا نا آشنایی است که بد ندیدیم، آن را برای خوانندگان واشکافی کنیم.
«آلفرد دريفوس»- 1856 تا 1935- يك افسر ارتش فرانسه و تنها يهودي در ستاد ارتش بود. او در خانواده اي ثروتمند در استان آلزاس – بين فرانسه و آلمان – متولد شده و رشد يافته بود و نامش را مولهاوزن گذاشته بودند. امّا چون اين اسم آلماني بود نام دريفوس را براي خود برگزيد. دريفوس در سال 1894- در سن 38 سالگي – متهم شد كه با كمك فراماسون ها، اسناد سرّي و محرمانه نظامي فرانسه را به سرقت برده و به وابسته نظامي آلمان تحويل داده است. دستگاه قضائي فرانسه او را به اتّهام سنگين جاسوسي محاكمه و به حبس ابد محكوم كرد. درجه هاي نظامي اش را در انظار عمومي كندند و در جزيره شيطان در ساحل آفريقا – از مستعمرات فرانسه – زنداني شد.
اين حادثه با سوابقي كه مردم فرانسه از يهودي ها داشتند – در جاسوسي، در تقلّبات اقتصادي و بحرانهاي اجتماعي و… موجب اوج گرفتن احساسات ضديهودي و نفرت و انزجار بيشتر از يهودي ها در مردم شد.
دو سال بعد – 1896- اسناد ديگري درباره جاسوسي شخص ديگري به نام استرهازي پيدا شد و باز مسئله جاسوسي دريفوس و امكان تجديد محاكمه و دادرسي او مطرح شد.
يك نويسنده معروف يهودي به نام برنارلازار با نوشتن مقالاتي، از دريفوس دفاع كرد و او را در اين ماجرا بي گناه دانست. عدّه اي از نويسندگان فرانسوي با جواب دادن به لازار، طرف مقابل را گرفتند؛ به خصوص كه استرهازي هم بعد از محاكمه، به دليل فقدان دلایل كافي آزاد شد. اين بار يك نويسنده ديگر – اميل زولا – با كمك كلمانسو – سياستمدار فراماسون معروف – مقالاتي با عنوان «من متّهم مي كنم» نوشت و هر دو محاكمه دريفوس و استرهازي را مورد انتقاد شديد قرار داد؛ به حدّي كه خود تحت تعقيب قرار گرفت و به انگلستان گريخت.
مقالات له و عليه از دو طرف با شدّت ادامه يافت و جو عمومي و اجتماعي فرانسه را تا عمق خانواده ها به دو دسته مخالف و موافق تبديل كرد. در تابستان 1899 دادگاه تجديد نظر با توجه به حوادث جديد و به جهت فشارهاي وارده از سوي برخي افراد ذي نفوذِ ارتش بار ديگر برقرار شد امّا اين بار با وجود گناهكار شناخته شدن دريفوس مدّت زندان او به ده سال تقليل يافت و چندي بعد هم رئيس جمهور فرانسه او را مورد عفو قرار داد.
دوستان دريفوس از او خواستند كه بار ديگر براي اثبات بي گناهي خود دست به كار شود. خود دريفوس مي خواست كار را رها كرده و زندگيش را به آرامي بگذراند امّا دوستان يهودي اش نمي گذاردند و به هر حال داستان او تا چندين سال ادامه پيدا كرد و عاقبت هم دريفوس در سال 1903 بار ديگر و بر اثر فشار نيروهاي سكولار، محاكمه و تبرئه شد.»(1)
دو دستگی بعد از دریفوس
اين داستان دو نتيجه بسيار مهمّ و عجيب داشت: يكي اين كه موضوع دريفوس به صورت يك مسئله اجتماعي موجب اختلاف اساسي به مدّت ده سال در فرانسه و از آن به بعد گويي براي هميشه باعث اختلاف و درگيري فكري شد.
دوم اين كه در ميان اين غوغا و سر و صدا، موضوع صهيونيسم مطرح و به اوج خود رسيد.
عده اي عقيده دارند كه اين حادثه تأثير عميقي بر تئودور هرتزل گذاشت به حدّي كه به اين نتيجه رسيد كه هرگونه تلاش براي همانند كردن و آميختن يهودي ها با جامعه اروپا غيرممكن است؛ پس بايد يهودي ها دولت و كشوري از خود داشته باشند. جالب اين كه هرتزل ابتدا قانع شده بود كه دريفوس خائن است امّا بعدها نظرش عوض شد و هيچ كس علّت اين تغيير عقيده را نمي داند و منابع صهيونيستي هم در اين باره هيچ نمي گويند.
امّا در مورد نتيجه اولِ ماجراي دريفوس در فرانسه – كه اصل بحث ماست – اين كه اختلاف عمومي در جامعه فرانسه با تلاش بي وقفه مطبوعات تبديل شد به درگيري و دودستگي بين مردم كه از بحث و گفتگو و يافتن دليل وتحقيق و بررسي به صورت يك ماجراي اختلافي درآمد و هر طرف با هرچه كه طرف ديگر مي گفت مخالف بود. دليل هر يك از دو طرف، به جاي استدلال و پي جويي موضوع و يافتن سند و مدرك، تنها آن بود كه طرف مقابل هرچه مي گفت بايد با آن مخالفت كرد. اين وضع كه يك ماجراي قابل تحقيق و بررسي را تبديل به يك نفاق و نقار حادّ و شكاف غيرقابل پيوند كرد تا تمام قرن بعد ادامه يافت.
عبدالله راستگو
پانویس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 – عبدالوهاب المسيري در دايره المعارف يهود، يهوديت و صهيونيسم؛ ج 2؛ صفحات 404 تا 406 «ماجراي دريفوس» را توضيح داده كه خلاصه اش را نقل كرديم
ثبت دیدگاه