حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

افزونه جلالی را نصب کنید. Sunday, 15 September , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1216 تعداد نوشته های امروز : 0×
طالبان از گذشته درس گرفته؛ اما نه در نحوه تعامل با مردم که در شیوه‌ی تفوق بر آنها
21 تیر 1400 - 17:50
شناسه : 8193
بازدید 223
1

/ آمریکا می‌خواهد هزینه‌های خودش در جنگ به رقبای این کشور تحمیل شود/ رویکرد رسانه‌های ایرانی به روح و روان طرفداران جمهوری اسلامی در افغانستان آسیب زد
آنچه که مقامات رسمی نظام اعلام کرده‌اند این است که طالبان وارد مذاکرات صلح بشوند و همانند دیگران در ساختار قدرت مشارکت داشته باشند و به عنوان بخشی از واقعیت در ساختار سیاسی افغانستان حضور داشته باشند. مردم افغانستان با این مطلب مشکلی ندارند.

ارسال توسط :
پ
پ

در گفت‌وگوی تفصیلی رجانیوز با کارشناس مسائل افغانستان مطرح شد:

عبدالرضا هادیزاده-رجانیوز: مساله افغانستان این روزها محل بحث بسیاری از محافل شده است. برخی معتقدند پیش‌روی‌های طالبان مساله نگران کننده‌ای نیست چرا که این گروه با طالبان چند‌ دهه‌ی قبل تفاوت دارد و از اشتباهات گذشته خود دست کشیده است. این دیدگاه که در بسیاری از رسانه‌ها مطرح شده اما مخالفینی دارد. رجانیوز برای احترام به مخاطبین و بررسی ابعاد گوناگون این مساله سعی داشت تا میزگردی با حضور موافقین و مخالفین این دیدگاه تشکیل دهد اما حامیان این نگرش تا زمان تنظیم این مصاحبه حاضر به گفت‌وگو در این خصوص نشدند. به همین دلیل به سراغ یکی از کارشناسان این حوزه رفتیم و سوالات مردم را از وی جویا شویم.

سیداحمد موسوی مبلغ مدیر خبرگزاری اطلس افغانستان و کارشناس مسائل شبه‌قاره در این گفت و گو، آخرین وضعیت افغانستان را برای مخاطبین شرح داده است. وی معتقد است طالبان تفاوت عمده‌ای نکرده و صرفا هوشمندتر عمل می‌کند. او می‌گوید مواضع برخی رسانه‌های ایران در خصوص طالبان روح و روان برادران و دلبستگان انقلاب اسلامی در افغانستان را آزرده و این مواضع نسبتی با رویکرد نظام جمهوری اسلامی ندارد؛ چرا که نظام به دنبال ایجاد صلح از طریق گفت‌وگو با گروه‌های مختلف افغانستانی است که مردم این کشور با چنین سیاستی مخالف نیستند.

برای اطلاع بیشتر در خصوص علت شروع درگیری، میزان پیش‌روی‌های طالبان، وضعیت مناطق شیعه نشین و آینده‌ی این کشور متن کامل این گفت‌وگو در اختیار مخاطبین قرار داده شده است:

*به عنوان سئوال اول در این مورد توضیح مختصری بدهید که چرا طالبان شهر به شهر پیش می‌رود و مناطق مختلف را تصرف می‌کند؟ آیا علت این اتفاق شکست مذاکرات است؟ چه اتفاقاتی رخ دادند که ما شاهد این تحولات هستیم؟
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ. مطلب اولی که نیاز است به آن اشاره می‌کنم این است که مذاکرات استانبول که امریکائی‌ها و ترک‌ها سرمایه‌گذاری سنگینی روی آن انجام داده بودند و گفته می‌شد که قرار است بن دوم باشد و ساختار حکومت افغانستان با مشارکت طالبان و دولت کنونی و گروه‌های جهادی تغییر کند، با عدم استقبال طالبان با شکست مواجه شد و گروه طالبان اعلام کردند که در مذاکرات استانبول حضور پیدا نخواهند کرد. اول گفتند بعد از ماه مبارک رمضان و بعد هم گفتند که ما در این مذاکرات حضور پیدا نخواهیم کرد و اگر هم حضور پیدا کنیم آدم‌هائی را می‌فرستیم که صلاحیت تصمیم‌گیری از سوی طالبان را نداشته باشند. در واقع این یک پاسخ منفی به مذاکرات صلح بود. در دوحه هم عملاً این تیم طالبان بودند که مذاکرات صلح را ترک کردند و حاضر به تداوم مذاکرات صلح نشدند.
این که طالبان مذاکرات صلح را ترک کردند شاید عوامل مختلفی داشته باشد. یکی از عوامل آن احتمالاً نتیجه سیاست‌هائی باشد بعد از شکست ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری و پیروزی بایدن اتخاذ شد که امریکائی‌ها عملاً افغانستان را از اولویت‌ سیاست‌گذاری‌های خودشان خارج کردند و در نتیجه طالبان امتیازهائی را که انتظار داشتند در رابطه با افغانستان بگیرند بدست نمی‌آوردید و در نتیجه تصمیم گرفتند مذاکرات را ترک کنند.

این یک مسئله است. مسئله دوم این است که شرایط دولت افغانستان به لحاظ شرایط نظامی شرایط مطلوبی نیست. با اینکه امریکائی‌ها تعهد کردند که با خروجشان از افغانستان، نیروهای امنیتی افغانستان را هم تأمین مالی و هم تأمین لجستیکی بکنند و هم از نظر آموزشی اینها را مورد حمایت قرار بدهند، ولی عملاً این اتفاق نیفتاده، برای اینکه امریکائی‌ها در افغانستان تجهیزات بسیار وسیعی داشتند که قرار دادن همین تجهیزات در اختیار افغانستان می‌توانست به افغانستان کمک کند، ولی امریکائی‌ها یا این تأسیسات را از افغانستان خارج و یا آنها را منهدم کردند و همین نشان می‌دهد که امریکائی‌ها در تعهدات خودشان در حمایت از دولت افغانستان پایبند نیستند.

دولت افغانستان علاوه بر اینکه از لحاظ مالی و تسهیلاتی کشور دچار مشکل است، متأسفانه به دلیل سیاست‌های غلطی که آقای اشرف غنی (Ashraf Ghani) در طول پنج سال گذشته مرتکب شده و نگاه تک‌قومی در افغانستان داشته متأسفانه از حمایت ملی هم برخوردار نیست و شخصیت‌های فراوانی که دارای نفوذ فوق‌العاده در مناطق مختلف افغانستان هستند، دست از حمایت از آقای غنی برداشته‌اند. این که آقای غنی حمایت ملی خودش را از دست داده، در واقع به ناامیدی مردم از پشتیبانی از حکومت هم دامن زده، بنابراین آقای غنی در یک استراتژی دفاعی جدید تصمیم گرفت شهرهائی را که کمتر مورد اهمیت هست را از نیروها و تسلیحات نظامی خارج کند آنها را به مناطقی که استراتژیک‌تر و بااهمیت‌تر هستند، ببرد. بنابراین در بسیاری از وُلُسوالی‌ها یا فرمانداری‌هائی که در یک ماه گذشته به دست طالبان افتاده‌اند، عملاً هیچ جنگی صورت نگرفته و دولت افغانستان قبل از اینکه طالبان بخواهند تهاجم خود را شروع کنند، عملاً آن مناطق را تخلیه کرده و بنای‌اش بر این بوده که از امکانات و نیروهای آنجا در جاهای مهم‌تری استفاده کند. این مسئله باعث شد که در بعضی از مناطق دیگری که مردم امیدی به حمایت از دولت مرکزی نداشتند، زمانی که طالبان به آن مناطق ورود و شروع به پیشروی‌های نظامی کردند، مردم آن مناطق هم ترجیح بدهند به جای درگیری با طالبان، فعلاً به‌نحوی با آنها کنار بیایند. این هم مسئله دیگری بود که کمک می‌کرد به اینکه طالبان پیشروی‌های خود را به صورت محیرالعقولی توسعه بدهند.

ترفند دیگری که طالبان استفاده کردند این بود که از روش تطمیع بزرگان منطقه‌ای و قومی استفاده کردند و ریش سفیدها را جلو انداختند و با استفاده از این ترفند بخشی از مناطق را مجاب کردند به اینکه بدون جنگ با طالبان، با آنها همکاری کنند و ورود نیروهای طالبان به آن مناطق با آرامش و مسالمت صورت بگیرد. در عین حال طالبان در مناطق مختلفی هم با موجی از مقاومت مواجه شدند، مثلاً در خنجان در نزدیک شهر پلخمری، در بلخاب(Balkhab) در استان سر پل که الان هم درگیری‌ها جریان دارند. ولسوالی پاتو و در ولایت دایکندی (Daykundi) در مرکز افغانستان و جاهای دیگری که گروه‌ها و هسته‌های مقاومت شکل گرفته و در مقابل طالبان ایستاده‌اند و هر جائی که نیروهای مردمی مسلح شده و آمادگی پیدا کرده‌اند که در مقابل طالبان بایستند، طالبان امکان پیشروی چندانی در آن مناطق نداشته‌اند و در جنگ‌هائی که در روزهای گذشته بین طالبان به عنوان نیروهای مهاجم و مردم به عنوان مدافع صورت گرفته، طالبان موفقیت چندانی به دست نیاورده‌اند.

*یکی از مسئولین طالبان گفته است این که برخی از شهرها به سادگی توسط طالبان تصرف شده‌اند، بدین معنی است که مردم از ما استقبال می‌کنند. این انگاره را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
طبیعی است که طالبان بخواهد اوضاع را به نفع خودش نشان بدهد، ولی آنچه که واقعیت میدانی است و تجربه زیستی ما در افغانستان و تماس‌های ما با نقاط مختلف نشان می‌دهد این است که واقعیت این نیست. شرایط امروز مردم افغانستان در مناطق مختلف با شرایط 25 سال پیش که طالبان وارد شدند، تفاوت‌هائی دارد. یکی از تفاوت‌ها این است که در آن سال‌ها مردم کاملاً مسلح بودند و در هر خانه‌ای اسلحه وجود داشت و مردم، خودشان حافظ مناطق خودشان بودند. دولت مرکزی در کار نبود و شرایط، شرایط جنگی و جهادی بود. احزاب بر مناطق مختلف حکومت می‌‌کردند، ولی مردم مسلح بودند و توان دفاع از خود، خانه و منطقه‌شان را داشتند. اما در طی 20 سال گذشته، مردم عادی کاملاً خلع سلاح شده‌اند و هیچ‌کسی سلاحی دراختیار ندارد و نیروهای طالبان تا بن دندان مسلح هستند.

مطلب دیگر این است که متأسفانه عملکرد ضعیف دولت آقای غنی در حمایت از نیروهای امنیتی و تجربه تلخی که مردم از این داشتند که در مناطقی که توسط نیروهای امنیتی مقاومت علیه طالبان صورت گرفت، اما نیروهای هوائی به موقع به کمک آنها نیامدند و تجهیزات و امکانات به موقع به دست آنها نرسید و پس از چند روز محاصره به طرز فجیعی توسط نیروهای طالبان به شهادت رسیدند، عملاً مردم را از حمایت دولت مرکزی کابل هم ناامید کرده است و از سوی دیگر فرصت کافی برای اینکه مردم بتوانند تجهیزات دفاعی کافی برای خود تدارک ببینند وجود نداشته است. یعنی اوج حرکت طالبان ناگهان شروع شده و با نیروهای فراوان و تجهیزات بسیار زیادی به منطقه ورود کرده‌اند و در نتیجه مردم آمادگی دفاعی نداشته‌اند. بنابراین چاره‌ای جز اینکه بخواهند تسلیم شوند ندارند، والا نحوه برخورد طالبان با مردم همان نحوه برخورد 25 سال پیش است. اعلامیه‌هائی که دیروز در مناطق تازه تصرف شده‌ای مثل فرمانداری‌های مختلف استان تخار(Takhar) یا بدخشان یا جاهای دیگر منتشر شده و دراختیار مردم قرار گرفته، نشان می‌دهد که عملکرد و نوع برخورد طالبان با دهه 70 هیچ تفاوتی نکرده و می‌خواهند دوباره با همان روش حکومت کنند. بنابراین مردم از طالبان استقبال نمی‌کنند، ولی در شرایطی که امکانات دفاعی نداشته باشند، ناچارند تسلیم بشوند تا شرایط مناسب‌تری برای دفاع برایشان مهیا شود.

*آقای ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان، چند روز قبل گفت که ما پخته‌تر و باتجربه‌تر شده‌ایم و در 25 سال گذشته که شما هم اشاره کردید، اشتباهاتی را انجام دادیم اما دیگر به دنبال این نیستیم که اشتباهات گذشته را تکرار کنیم. مثلاً در مورد آزادی‌ها، حقوق زنان و… ارزیابی شما از این حرف چیست؟
طالبان از نظر مبانی فکری همان طالبان 25 سال پیش است. آنچه که من در مورد اطلاعیه‌های طالبان مبنی بر روش کارشان در بین مردم گفتم، در واقع اشاره به همین مطلب است. اطلاعیه‌هائی که صادر شده حاکی از آن است که زن‌ها بدون محارم خود اجازه ندارند از خانه‌هایشان بیرون بیایند، حق رفتن به مدرسه ندارند و مسائلی از این دست و در این روزها مدارس را تعطیل کرده‌اند. طالبان از این نظر با گذشته تفاوتی نکرده است. طالبان در طول مذاکراتشان با امریکائی‌ها و افغانستان هم مدام به یک مسئله کلی اشاره می‌کردند که ما خواهان ایجاد حکومت اسلامی در افغانستان هستیم، اما از ساختار و شکل حکومت و از فرمت آن هیچ وقت سخنی به میان نیاورده‌ایم و هر وقت هم که در این باره از آنها سئوال شده، طفره رفته‌اند و پاسخ روشنی نداده‌اند.

بله، طالبان هوشیارتر و درس‌هائی گرفته، اما این درس‌ها در نحوه تعامل آنها با مردم و نحوه حکومتداری آنها تأثیری نداشته است، بلکه در نحوه تفوق آنها بر مردم تأثیر گذاشته است. الان آنها روش‌هائی را در پیش گرفته‌اند و قبل از اینکه وارد منطقه‌ای بشوند، اعلام می‌کنند که ما با اقلیت‌ها و مخالفین و… کاری نداریم و به دنبال مشارکت عمومی هستیم، ولی زمانی که بر مناطق مختلف مسلط شده‌اند، عملاً همان جور عمل کرده‌اند که 25 سال پیش عمل می‌کردند. بنابراین آنچه که فعلاً از زبان آقای مجاهد و آقای نعیم و بقیه رهبران طالبان شنیده می‌شود، عملاً تاکتیکی برای تسلط بر مناطق است و در عمل، هنوز تفاوتی در رویکرد طالبان نمی‌بینیم.

*از برخی از شهرها تصاویری درباره اعمال خشونت توسط طالبان علیه مردم منتشر شده است. نظری وجود دارد مبنی بر اینکه اینها عناصر تندروئی هستند که به حرف رهبری مرکزی طالبان گوش نمی‌دهند و رهبران طالبان خواهان این نوع رفتارها نیستند و این افراد مستثنی هستند، وگرنه طالبان در کل خواهان چنین رفتارهائی نیستند.
در اینکه طالبان یک گروه متمرکز نیست و نیروهای خودسر در بین طالبان زیادند که از رهبران خودشان که در کویته پاکستان یا دوحه قطر حضور دارند دستور نمی‌گیرند، ما هم تردیدی نداریم، ولی این چه تأثیر و تفاوتی به حال مردم دارد. اگر قرار باشد نیروهای طالبان از رهبران خودشان دستور نگیرند و خشونت‌هائی را مرتکب بشوند و کارهائی را انجام بدهند که نتیجه آن تضییع حقوق مردم و ضربه زدن به آنها باشد، برای مردم چه فرقی می‌کند که اینها به نام طالبان این کار را بکنند یا به نام کس دیگری. واقعیت این است که نیروهای کف میدان طالبان تغییری نکرده‌اند و همان آشفته‌بازاری را که در دهه 70 وجود داشت، می‌خواهند بار دیگر بر مردم تحمیل کنند. وقتی چنین باشد، رهبری طالبان در دوحه چه بخواهد چه نخواهد که تغییر روش بدهد، عملاً در زندگی مردم افغانستان تأثیری نخواهد داشت. بنابراین، باز هم تسلیم شدن به طالبان و توجه کردن به تعهداتی که طالبان روی کاغذ به مردم و جامعه جهانی می‌دهند، عملاً بی‌فایده است چون گروه‌های خودسر در بین طالبان یکی دو تا نیستند، بلکه نیروهای متعددی هستند که تحت پرچم طالبان در حال جنگیدن هستند، اما عملاً از رهبران طالبان دستور نمی‌گیرند. حالا آمدیم و حکومت هم دراختیار طالبان قرار گرفت، چه تضمینی وجود دارد که این گروه‌های خودسر، مدام دست به جنایت نزنند و طالبان هم توان جلوگیری از آنها را نداشته باشد؟ این یک سئوال اساسی است که آقای مجاهد باید به افکارعمومی پاسخ بدهد.

*آیا بین طالبان و گروه‌هائی مثل القاعده و داعش ارتباطی وجود دارد؟
بعید می‌دانم که با داعش ارتباطی داشته باشند، چون اینها بر سر منافع با هم اختلافات بنیادین دارند. داعش افغانستان را ولایت خراسان و بخشی از خلافت خودش می‌داند، اما طالبان خواهان یک حکومت مستقل هستند و حاضر نیستند زیر پرچم داعش کار کنند. اما با القاعده قطعاً ارتباط دارد. القاعده در لایه‌های مختلف طالبان از قدیم کار کرده و نفوذ زیادی دارد و هنوز در میان طالبان نیروهای جنگی دارد. بد نیست که به نقش پاکستان اشاره کنم. پاکستان کماکان تدبیرگر امور طالبان است. رهبران کارکشته نظامی پاکستان در بین نیروهای طالبان حضور دارند و همین روزها طراحی‌های عملیات‌های جنگی آنها را انجام می‌دهند و این افسران برجسته ارتش پاکستان و آی.اس.آی (ISI) پاکستان هستند که حلقه ارتباطی القاعده و طالبان را کماکان حفظ کرده‌اند و بعید می‌دانم که طالبان از القاعده بریده باشد.

طالبان مدعی است که بیش از 80 درصد خاک افغانستان در تصرف اوست، از نظر شما چه میزان از خاک افغانستان توسط طالبان تصرف شده است؟
ما باید افغانستان را به سه بخش تقسیم کنیم. بخشی که تماماً دراختیار طالبان است که حدود 30 درصد خاک افغانستان است. بخشی که تماماً دراختیار دولت افغانستان است که حدود 25 درصد خاک افغانستان است و بقیه مناطقی است که هم نیروهای طالبان و هم نیروهای دولتی در آنجا حضور دارند و نمی‌شود گفت که آیا دراختیار طالبان است یا دولت. دولت مدعی است که دراختیار ماست و طالبان مدعی است که دراختیار ماست. ولی قدر متیّقن این است که بیش از 400 ولسوالی که شما در ایران به آن می‌گوئید فرمانداری، حدود 100 تا 110 دراختیار طالبان است، ولی هیچ مرکز استانی دراختیار طالبان نیست. طالبان در اطراف مراکز استان‌ها هستند، ولی هیچ مرکز استانی را دراختیار ندارند. از نظر حد و حدود جغرافیائی شاید منصفانه این باشد که احتمالاً کمتر از 60 درصد خاک افغانستان باید دراختیار طالبان باشد.

*ولی به لحاظ اهمیت راهبردی چون مراکز استان‌ها در دستشان نیست، دست پائین را دارند.
بله، ولی ایرادی که هست این است که بخش عمده‌ای از شاهراه‌های مواصلاتی و راه‌های زمینی در اختیار طالبان است و این امکان برای طالبان وجود دارد که بتوانند پست هایی راه بیندازند و مسیرها را سد کنند. مسیرهای زمینی در بخش‌هائی دراختیار طالبان و در بخش‌هائی دراختیار دولت است و بر فاصله هیچ دو شهری طالبان یا دولت تماماً مسلط نیستند. از آنجا که بخش عمده‌ای از راه‌های زمینی در تصرف طالبان است، از این جهت نقطه قوتی برای او محسوب می‌شود.

*در حال حاضر آیا طالبان به دنبال این است که با تصرف شهرهای مختلف، در مذاکرات از امتیازات بالاتری برخوردار باشد و در حکومت آتی احتمالاً سهم بیشتری داشته باشد یا به دنبال تسلط کامل بر افغانستان است؟
به نطر من در شرایط فعلی مسئله حکومت طالبان منتفی است. نه جامعه جهانی این را می‌پذیرد، نه طالبان امید دارد که بتواند حکومت را به صورت مطلب به دست بیاورد. به مسئله افغانستان باید از یک زاویه فراخ‌تر و بلندتری نگاه کنیم. متأسفانه نیروهائی که در افغانستان درگیر جنگ هستند، اعم از دولت افغانستان، بخش زیادی از گروه‌های جهادی و طالبان، کنشگرانی نیستند که توان مدیریت و طراحی اتفاقات درونی افغانستان را داشته باشند، بلکه آنچه که در افغانستان اتفاق می‌افتد، از بیرون از افغانستان در واقع به اینها تحمیل می‌شود. وگرنه، نه طالبان این توانائی را دارند که مستقلاً تصمیم بگیرند و نه دولت افغانستان این توانائی را دارد که مستقلاً برای آینده افغانستان برنامه‌ریزی کند. بنابراین تصور من این است که در حال حاضر برای طالبان طراحی نشده که حکومت را در افغانستان در دست بگیرند. نحوه عملکرد طالبان هم همین را نشان می‌دهد. طالبان به هر جا که وارد می‌شوند، قبل از همه تأسیسات زیرساختی و ساختمان‌های دولتی و امکاناتی از این دست را از بین می‌برند. گروهی که قصد حکومت کردن داشته باشد، می‌داند که اگر شش ماه یا یک‌سال دیگر به حکومت برسد، به این زیرساخت‌ها نیاز پیدا خواهد کرد و در حالی که منطقه هم دراختیار آنهاست، هیچ وقت آنها را نابود نمی‌کند. بنابراین مشخص است که طالبان فعلاً برنامه‌ای برای حکومت کردن ندارند. دولت افغانستان هم کاملاً خونسرد دارد کار خودش را انجام می‌دهد. مقامات به صورت روتین به سفرهای خارجی می‌روند و عزل و نصب‌ها در وزارتخانه‌ها کاملاً به صورت عادی انجام می‌شوند. در کابل تصور نمی‌کنید که در یک کشور جنگ‌زده حضور دارید و فکر می‌کنید شرایط کاملاً عادی است و مقامات افغانستان دارند کاملاً یک شرایط عادی را طی می‌کنند و هیچ نشانه‌ای از سقوط دولت یا نگرانی آنها از این بابت دیده نمی‌شود.

تصور خود من این است که امریکائی‌ها به دولت افغانستان این اطمینان را داده‌اند که مانع سقوط آنها در برابر طالبان خواهند شد و از طرفی برنامه طالبان هم این است که دامنه جنگ را توسعه بدهند.

من همین جا می‌خواهم از فرصت استفاده و نکته مهمی را بیان کنم و آن هم این است که تصور غلطی در بین مردم و حتی اصحاب رسانه در ایران وجود دارد و آن هم این است که طالبان را یک گروه ضدامریکائی می‌پندارند. بله، طالبان ظاهراً پرچمدار مبارزه با امریکا هستند، ولی طالبانی که از 2001 تا 2005 حتی یک نشانه کوچک از آنها در افغانستان نمی‌دیدید، چگونه از سال 2005 دوباره سر برآوردند و رشد کردند؟ مستندات فراوانی وجود دارند که علاوه بر اینکه نشان می‌دهند امریکا ایجادکننده طالبان در افغانستان بوده، همچنین نشان می‌دهند که از 2005 امریکائی‌ها بودند که احیای طالبان را شروع و از آنها حمایت کردند. هر جائی که رهبران طالبان در چنگال نیروهای امنیتی افغانستان گیر افتادند، آسمان افغانستان دراختیار امریکائی‌ها بود و هلیکوپترها و هواپیماهای ناشناس برای اینها تجهیزات آوردند و یا آنها را به مناطق امنی منتقل کردند.

اینکه ما طالبان را پرچمدار مبارزه با امریکا و یک گروه ضدامریکائی بدانیم، از اساس غلط است. بنابراین تصور من این است که دولت افغانستان تصور می‌کند که حکومتش باقی خواهد ماند. ممکن است طالبان بخش‌های زیادی از افغانستان را بگیرند، ولی تا کابل را نگیرند، حکومت افغانستان حکومت رسمی خواهد بود. طالبان هم می‌دانند که نمی‌توانند کابل را تصرف کنند، بنابراین تلاش امریکائی‌ها این است که طالبان را وادار کنند که برای توسعه‌ی جغرافیا به نیمه شمالی افغانستان بروند. نیمه شمالی حیاط خلوت کشورهای همسایه افغانستان به شمار می‌آیند. کشورهائی مثل چین، روسیه، هند و ایران و امریکا عملاً به دنبال این است که شرایطی در افغانستان به وجود بیاید که طالبان به جای اینکه در افغانستان دشمن امریکا باشند، دشمن رقبای امریکا در افغانستان باشند و هزینه و بار جنگ از دوش امریکا در افغانستان به این رقبای امریکا تحمیل شود. بنابراین نگاه من این است که جنگی که طالبان به راه انداخته‌اند برای این نیست که بخواهند از دولت امتیازگیری کنند، بلکه فقط به منظور کشیدن دامنه جنگ به کشورهای آسیای میانه است تا در آنجا تحریک منافع این چهار کشوری که عرض کردم صورت بگیرد تا آنها در مقابل طالبان وارد جنگی همانند جنگی شوند که امریکا در طی 20 سال گذشته در آن درگیر بوده و این کشورها در این باتلاق گیر بیفتند.

*به مواضع رسانه‌های ایران در طی چند روز گذشته اشاره کردید. این مواضع چقدر در خود جامعه افغانستان بازتاب داشته و اگر دیده یا شنیده شده، نظر مردم افغانستان در مورد این مواضع چیست؟
من در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های افغانستان رصد زیادی کرده‌ام که ببینم نظر این رسانه‌ها در مورد موضع‌گیری‌های اخیر روزنامه کیهان، خبرگزاری تسنیم و برنامه جهان‌آرای شبکه افق و همچنین در توئیت‌های آقای رائفی‌پور صورت گرفتند، چه بوده و واکنش مردم افغانستان را بررسی کردم. می‌توانم بگویم که 99 درصد واکنش‌هائی که صورت گرفته‌ بودند، عملاً این اظهارات را خنده‌دار و غیرکارشناسی و خارج از واقعیت‌‌ها می‌دانستند که حق هم همین است. اولاً طالبان با طالبان 20 سال گذشته هیچ تغییری نکرده‌اند و ثانیاً پرچمدار مبارزه با امریکا نیستند. رسانه‌های ایرانی چند پیش‌فرض غلط دارند که من آنها را برایتان بیان می‌کنم. یکی از پیش‌فرض‌های غلط این است که طالبان پرچمدار مبارزه با امریکا هستند. پیش‌فرض غلط دوم این است که تصور می‌کنند همه پشتون‌های(Pashtun) افغانستان طالب هستند، در حالی که این‌ طور نیست و بخش زیادی از پشتون‌های افغانستان مخالف طالبان هستند. مثلاً فرمانده پلیس قندهار، ژنرال عبدالرزاق که چند سال پیش به دست طالبان ترور شد، از پرچمداران مبارزه با طالبان بود. حاجی ظاهر قدیر جلال آباد از پرچمداران مبارزه با طالبان است. حضرت علی باز هم در جلال‌آباد از پرچمداران مبارزه با طالبان است. اینها همه پشتون و با طالبان از یک نژاد هستند. بخش زیادی از پشتون‌های افغانستان اساساً طالبان را قبول ندارند.

پیش‌فرض سوم این است که تصور می‌کنند طرف دعوای طالبان در افغانستان شیعیان هستند، در حالی که شیعیان بخش کوچکی از مخالفان طالبان هستند. شخصیت‌های بزرگی مثل استاد عطا محمد نور، مثل اسماعیل‌خان در هرات، مثل مارشال عبدالرشید دوستم(Abdul Rashid Dostum) و آدم‌های نام‌آوری که هرکدام وزنه سنگینی در افغانستان به حساب می‌آیند، همه از برادران حنفی مذهب هستند که در مقابل طالبان ایستاده‌اند و هیچ‌کدامشان شیعه‌مذهب نیستند. بنابراین این پیش‌فرض که طالبان در افغانستان طرف دعوای شیعیان هستند، پیش‌فرض غلطی است.

پیش‌فرض غلط دیگری که در رسانه‌های ایرانی وجود دارد این است که تصور می‌کنند طالبان حکومت آینده افغانستان را دراختیار خواهند داشت. شرایط میدانی این را نشان نمی‌دهد. چیزی که ما داریم می‌بینیم این است که طالبان امکان و ظرفیت لازم برای حکومت کردن در افغانستان را ندارند و افکارعمومی هم آمادگی پذیرش حکومت طالبان را ندارد. بنابراین اگر ما از الان با طالبان وارد مذاکره و معامله بشویم، با این تصور که طالبان می‌توانند در افغانستان حکومت ایجاد کنند، پیش‌فرض غلطی است.

پیش‌فرض غلط دیگر رسانه‌های ایران هم این است که تصور می‌کنند طالبان تغییر کرده‌اند، در حالی که این ‌طور نیست و طالبان نه به لحاظ رفتاری و نه به لحاظ مبنائی با 25 سال پیش ‌تغییری نکرده‌اند. با این پیش‌فرض‌های غلط، رسانه‌های ایران وارد قضایای افغانستان می‌شوند و مطالبی را بیان می‌کنند که به‌شدت با واکنش منفی بدنه مردم افغانستان روبه‌رو می‌شود و اصلاحی هم صورت نمی‌گیرد و عده‌ای تصور می‌کنند که شاید رویکرد نظام در رابطه با طالبان تغییر کرده و بناست که با طالبان تعاملی صورت بگیرد و در این تعامل خون شهدای کشته شده اعم از افغانستانی و ایرانی توسط طالبان، همه در حال پایمال شدن و نادیده گرفتن هست و این رویکرد متأسفانه به روح و روان طرفداران جمهوری اسلامی در داخل افغانستان آسیب بدی می‌زند.

*فکر می‌کنم این برداشت از سیاست نظام برداشت درستی هم نیست
نخیر، سیاست نظام قطعاً این نیست. سیاست نظام این است که طالبان را یک واقعیت در افغانستان می‌داند، ولی بعید می‌دانم که نظام به امارت طالبانی در افغانستان راضی باشد و قرار باشد که طالبان را به عنوان تمام قدرت در افغانستان بشناسد. آنچه که مقامات رسمی نظام اعلام کرده‌اند این است که طالبان وارد مذاکرات صلح بشوند و همانند دیگران در ساختار قدرت مشارکت داشته باشند و به عنوان بخشی از واقعیت‌های افغانستان در ساختار سیاسی افغانستان حضور داشته باشند. مردم افغانستان با این مطلب مشکلی ندارند.

*آیا خبری از شهرهای شیعه‌نشین افغانستان دارید که آیا توسط طالبان تصرف شده‌اند یا خیر؟
مناطق شیعه‌نشین افغانستان عمدتاً در استان‌های مرکزی متمرکز هستند. تا جائی که من می‌دانم در 24 ساعت گذشته و یک هفته گذشته گروه طالبان به ولسوالی پاتو در ایالت دایکندی حملاتی داشته‌اند. در ابتدا چون نیروهای مردمی آمادگی نداشتند، آنها پیشروی‌هائی کردند، ولی با جمع و جور شدن نیروهای دفاع مردمی، طالبان به عقب رانده شدند. در همین مدت کوتاهی که طالبان در منطقه حضور داشتند، به تخریب اموال عمومی و آتش زدن گندمزارها و کشتزارها و خانه‌های مردم دست زدند و متأسفانه شرایط بدی را برای مردم ایجاد کردند. غیر از این در 24 ساعت گذشته به دو منطقه دیگر هم حمله کردند. یکی در ولسوالی جاغوری در استان غزنی در مرکز افغانستان و یکی هم ولسوالی بلخاب در شمال افغانستان در استان سر پل. تا جائی که من می‌دانم از دیشب تا اکنون حلقه‌ها و کمربندهای دفاعی مردمی ـ و نه دولتی ـ در مناطق مختلف شکل گرفته و طالبان در حملاتی که از دیروز در این مناطق شروع کردند، پیشروی نداشته‌اند، بلکه مناطقی را هم از دست داده‌اند و جنگ هم فعلاً در بخش‌هائی از جاغوری و در واقع در مناطق مرزی جاغوری با فرمانداری‌های همجوار و همچنین در بلخاب هم جریان دارد و به نظر نمی‌رسد که طالبان توان پیشروی در این مناطق را داشته باشد.

*آیا برداشت من از حرف‌های شما درست است که طالبان قصدی برای تصرف شهرهای بزرگی مثل کابل را ندارد و دولت غنی هم این را می‌داند. پس ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که طالبان دست به چنین کاری بزند.
در اینجا دو نظر مطرح است. یک نظر این است که طالبان منتظرند که خروج نیروهای امریکائی از افغانستان در سپتامبر آینده تکمیل شود و بعد تهاجم‌های گسترده‌ای را آغاز کنند و نگاه دوم این است که طالبان اساساً به این سمت نخواهند رفت، بلکه تلاش خواهند کرد که استان‌های شمالی را که خاستگاه بومی هم نیست و از قیام‌های مردمی در آنجا نگرانی دارند، اول مسلط بشوند. بعد هم نگاهشان به آسیای میانه است، یعنی جریان‌های همفکرشان مثل حزب‌التحریر، نهضت اسلامی تاجیکستان یا احزاب تندروی افراطی‌ای که در ازبکستان هستند، در واقع به آنها وصل شوند و بتوانند به آنها کمک کنند و آنها تلاش و فعالیت خودشان را در آسیای میانه آغاز کنند و توسعه بدهند. هرکدام از این اهداف که مدنظر باشند، نشان می‌دهند که طالبان به شهرهای بزرگ ورود نخواهند کرد. البته شهرهای بزرگ که می‌گویم، ما در افغانستان 4، 5 شهر اصلی مثل هرات، قندهار، مزارشریف و کابل را داریم. ممکن است در بعضی از مناطق دورافتاده مثل قندوز(Kunduz)، تخار، مرکز استان را هم بتوانند تصرف کنند، ولی اینها عملاً تأثیری در وضعیت حکومت که در معرض سقوط قرار بگیرد نخواهد داشت.

*پس احتمالاً طالبان با این راهبردی که شما می‌فرمائید و سقوط نکردن شهرهای بزرگ، نهایتاً مجبور می‌شود که در قدرت شریک شود، نه اینکه تبدیل به قدرت بلامنازع بشود.
من هم بعید می‌دانم که این اتفاق بیفتد. متأسفانه سناریوئی که امریکائی‌ها برای افغانستان طراحی کردند، توسعه جنگ است. آنچه که شما می‌فرمائید یعنی اینکه طالبان از جنگ خسته می‌شوند، چون نمی‌توانند باعث سقوط دولت بشوند. دولت افغانستان هم خسته می‌شود، چون امکان از بین بردن طالبان را ندارد، در نتیجه می‌نشینند و با هم تفاهم می‌کنند، ولی متأسفانه این‌گونه نیست. هم طالبان، هم دولت افغانستان گوششان به خارج از مرزهاست و مدیریتشان از خارج از مرزها صورت می‌گیرد و در نتیجه افقی برای اینکه اینها بتوانند با هم توافق کنند و کنار بیایند دیده نمی‌شود. انتظار ما این است که فراز جدیدی از جنگ‌های خانمانسوز بین دولت افغانستان و نیروهای مقاومت مردمی از یک طرف و طالبان از طرف دیگر شکل بگیرد و متأسفانه آغاز بحران جدیدی را در افغانستان شاهد باشیم.

*این یعنی احتمال ورود افغانستان به یک جنگ داخلی وحشتناک مثل سوریه.
بله، متأسفانه قابل پیش‌بینی هست که چنین شرایطی برای افغانستان اتفاق بیفتد.

*مردم افغانستان هم بر سر یک دوراهی قرار دارند. یعنی از یک طرف طالبان را می‌بینند و خاطراتی که از امارت طالبان دارند و از طرف دیگر نظم امریکائی و حضور نیروهای امریکائی و دست‌نشانده‌های آنها در افغانستان را دارند. این دوراهی را چگونه باید حل کرد؟
متأسفانه مردم افغانستان به‌شدت در این وضعیت گیر کرده‌اند. از یک‌ طرف ترجیحشان این است که به جای امارت طالبان همین حکمت فاسد ناکارآمد نیم‌بند را بپذیرند و از طرفی هم این حکومت با سیاست‌های غلطی که به ویژه در حوزه سیاست‌های تک‌قومی‌ای در افغانستان دارد و کنار گذاشتن بقیه اقوام در ساختار حکومت، منافع آنها را تأمین نمی‌کند و به آنها خدمات نمی‌دهد و ظلم مضاعفی بر مردم می‌کنند.

مردم واقعاً درمانده‌اند که در این میان چه باید بکنند. مطلوب مردم این است که نظام با کلیت خودش باقی بماند، ولی آقای غنی به عنوان یک شخصیت ناکارآمد که تیم فاسدی در اطراف او قدرت را دراختیار گرفته‌اند و منابع مالی و فرصت‌های کاری را به هدر می‌دهند و از بین می‌برند تغییر کند و آدم مفیدی که نگاه مثبتی به همه اقوام و اقلیت‌ها در افغانستان داشته باشد، با حفظ کلیت نظام سر کار بیاید.

*اگر نکته دیگری دارید بفرمائید.
نه، تقریباً همه گفتنی‌ ها گفته شد و چیز خاصی باقی نمانده. امیدوارم که شما هم موفق و مؤید باشید.

*از فرصتی که دراختیار ما قرار دادید سپاسگزاریم.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.