«خانم سلمي الخضراء الجيوسي» متولد 1928 عكا از ديگر زنان شاعر فلسطيني است.
وي اديب و منتقد و مترجم و شاعر است. تحصيلاتش را در رشته زبان و ادبيات عرب و زبان و ادبيات انگليسي را در دانشگاه آمريكايي بيروت گذراند. درجه دكتراي خود را از دانشگاه لندن در رشته زبان و ادبيات عرب گرفت. نقش خانم الجيوسي را در ترجمه آثار ادبيات عرب به زبان انگليسي و معرفي ادبيات عرب به جهانبان را نمي توان انكار كرد.
او در شعري با عنوان شهيد چنين مي گويد:
مي دانم، آنان براي ماندن وطن
جان خود را فدا كرده اند
اين وطن،
سرزمين كشته ها و دشت خون است
مي دانم
آزادي سرخ
بهاي دل انگيز غوطه ور
در آن
دره هاست
بهاي آن
جان است
غم اعماق دلم را مي شناسم
و او نمي داند…
مي گريم
با هر چشمي كه روشنايي
حيات را از دست داده است
با هر جاني كه از ميان لب ها بيرون رفته است
اي رود رود بخشنده
و اي خرمي خاك
مرا به ياد آر
اي سرزمين مرواريدها
و زمردّها!
اي سر چشمه فيروزه روان در آب هاي نهرها!
جايي كه مرواريدهاي ماه ها در شبي سرد
مي افتند، مرا به ياد آر.
شاعره روزنامه نگار
«سهام داود» متولد فلسطين وي سردبير فصلنامه قله هاي ادبي است. در كتاب «اين گونه آواز مي خوانم»، سروده است:
… در كف دستانم
خوشه هاي آزاديست
در كف دستانم بوي ياسمين است
كه هرگز پژمرده نمي شود.
شاعره ای از شهر ناصره
«اسمي طوبي» (1983-1905) نويسنده و شاعر ديگر فلسطيني است. او در شهر ناصره به دنيا آمد. پدرش شاعر بود.
يا بلادي (اي سرزمين من) از جمله اشعار اسمي طوبي است:
من همانم كه ظلم صراحتم را
ويران ساخت
و با قلبم جنگيد
و زخم هايم را
خونين كرد.
عزم در كنارم، غرش كرد
چون غرش بادها
]…[
اي اشك ها ، من اشك هايم را ،
پاك كرده ام
چرا كه قسم ياد كرده ام
بعد از امروز
اشكي نريزم
اي زخم ها
من زخم هايم را
پانسمان كرده ام
سوگند ياد كرده ام
بر فراز چوبه دار
صليبم را
به دوش بكشم
من سوگند ياد كرده ام
كه خميده نشوم
پاي صليبم
…
اي سرزمين من
آزادي را
مهر سرخي است
مطمئن باش
ما عزم كرده ايم
كه براي سرنوشت
قوي باشيم
عقاب باشيم براي پرواز
نه پرنده لاغر
و فداي تو
فداي خاكت اي پاك ترين زمين
ما آن قدر پيش رفته ايم
كه از ناممكن
تخطي كرده ايم.
مژده پاکسرشت
ثبت دیدگاه