حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

افزونه جلالی را نصب کنید. Tuesday, 10 December , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1231 تعداد نوشته های امروز : 0×

تازه ترین مطالب

01 فروردین 1396 - 12:52
شناسه : 4740
بازدید 258
1

یهودیان به امور مالی روی آوردند. در یک محیط خصومت آمیز که تجاوز عامة مردم ممکن بود اموال غیر منقول ایشان را نابود کند و آز سلطانی این قبیل مایملک آنان را توقیف سازد، یهودیان به اجبار به این نتیجه رسیدند که پس اندازهایشان باید به صورتی درآید که بتوان به آسانی آن را حرکت […]

ارسال توسط :
پ
پ

یهودیان به امور مالی روی آوردند. در یک محیط خصومت آمیز که تجاوز عامة مردم ممکن بود اموال غیر منقول ایشان را نابود کند و آز سلطانی این قبیل مایملک آنان را توقیف سازد، یهودیان به اجبار به این نتیجه رسیدند که پس اندازهایشان باید به صورتی درآید که بتوان به آسانی آن را حرکت داد و تبدیل به پول کرد. در آغاز صرفاً به کار صرافی اکتفا کردند، بعداً از سایر مردم برای سرمایه گذاری در معاملات بازرگانی پول قبول می کردند، و سپس در ازای دادن وام ربح می گرفتند. اسفار خمسه و تلمود چنین عملی را در میان یهودیان مجازر ندانسته بود، لکن این نهی شامل معاملات بین یهودی و غیر یهودی نمی شد…

طبق قوانین اسلام و مسیحیت رباخواری حرام شمرده می شد، و به همین سبب وام دهندگان مسیحی قبل از قرن سیزدهم اندک بودند، وام خواهان مسلمان و مسیحی ـ از جمله روحانیون، کلیساها، و صومعه ها ـ تقاضای وام پیش یهودیان می بردند، چنان که آرون از یهودیان متمکن شهر لینکن، سرمایة لازم برای ساختمان نه صومعة فرقة سیسترسیان و دیر عظیم سنت آلبنز را تدارک دید…

«… در 1210 میلادی، جان لکلند پادشاه انگلیس، فرمان داد که کلیة یهودیان کشور، اعم از مرد و زن و بچه، را زندانی کنند؛ مبلغ 66,000 مارک از آنها به عنوان باج گرفتند. و آنهایی را که مظنون به پنهان داشتن رقم دقیق پس اندازشان بودند هر روز با کشیدن یک دندان شکنجه می دادند تا به اقرار آمدند. در سال 1230، هنری سوم، با این اتهام که یهودیان سکة رایج مملکت را تراشیده اند (و ظاهراً برخی به این عمل دست زده بودند)، یک سوم کلیة اموال منقول یهودیان انگلیسی را توقیف کرد. از آنجا که این عمل سودسرشاری عاید خزانة پادشاه کرد، در 1239 دوباره تکرار شد. دو سال بعد 20,000 مارک نقره از آنها به زور گرفتند، و در 1244 این رقم به 60,000 مارک افزایش یافت، که معادل بود با کلیه عواید سالانة پادشاه. هنگامی که هنری سوم 5,000مارک از ارل آوکورنوال وام گرفت، تمام یهودیان انگلستان را به عنوان وثیقه به وی واگذار کرد. از سال 1252 تا 1255 بر اثر تحمیل یک رشته عوارض و باج ها، یهودیان را چنان کارد به استخوان رسید که رخصت خواستند دسته جمعی انگلستان را ترک گویند لکن چنین اجازه ای به آنها داده نشد. در سال 1275، ادوارد اول وام دادن به قصد رباخواری را اکیداً ممنوع کرد، با این همه وام گرفتن کماکان ادامه یافت و چون این امر مستلزم خطر زیادتری بود، میزان ربح افزایش گرفت. ادوارد دستور داد تا کلیة یهودیان انگلیس را بازداشت و اموالشان را ضبط کنند. جمعی از وام دهندگان مسیحی نیز دستگیر و سه تن از آنها به دار آویخته شدند. از جماعت یهودی 280 نفر در لندن تکه تکه، چهار شقه، و به دارآویخته شدند؛ عدة دیگری در ولایات به قتل رسیدند؛ و اموال صدها نفر یهودی به نفع خزانة مملکتی ضبط شد.

در فواصل اضطراب آمیز این مصادره ها، بانکداران یهودی کارشان رونق به سزایی پیدا می کرد، و تمول بعضی از آنها بسیار علنی بود. این قبیل یهودیان ثروتمند نه فقط برای احداث کاخ ها و کلیساهای فخیم و صومعه ها وجوهی در اختیار دیگران قرار می دادند، بلکه برای خودشان نیز خانه های مجللی بر پا می کردند. خانه های یهودیان انگلیس در زمرة اولین خانه هایی بود که با سنگ ساخته شد…»9

مردم کشورهای اروپایی با دیدن انواع رفتارها و خلقیات یهودی ها، به شدّت از آنها متنفّر و منزجر بودند امّا دو مطلب آنان را بسیار می آزرد: یکی همین مسألة رباخواری که آنان را از هستی ساقط می کرد در حالی که باعث ثروتمند تر شدن یهودیها می گردید و دیگری اعتقاد به این موضوع که حضرت عیسی را یهودی ها به صلیب کشیدند و کشتند. علاوه بر آن هرگاه توانسته اند به آن حضرت و حضرت مریم، بدترین اهانت ها را هم کرده اند.

این دو مسأله اصلی و عمومی به علاوه موارد بسیار دیگر، موجب یک خشم مزمن و مخمّر و دائمی در دل مردم بود که به محض آن که امکان انفجار می یافت فاجعه های سخت می آفرید. مثلاً: «… در 1235، در شهر بادن، قتلی به دست شخص نامعلومی اتفاق افتاد که آن را به یهودیان نسبت دادند، و همین واقعه منجر به قتل عام یهود شد. در 1243 تمامی سکنة یهودی بلیتس واقع در نزدیکی برلین را، به اتهام آن که بعضی از آنها کلوچة متبرک عشای ربانی را آلوده ساخته اند، زنده زنده در آتش سوزانیدند. در 1283 اتهام قتل کودکان مسیحی در ماینتس مطرح شد و با وجود همة کوشش هایی که ورنر، اسقف اعظم آن ناحیه، در تکذیب این موضوع مبذول داشت، ده نفر یهودی به قتل رسیدند و خانه های عموم یهودیان تاراج شد. در سال 1285 شایعه ای همانند، مردم مونیخ را برانگیخت. صدو هشتاد نفر یهودی به کنیسه ای پناهنده شدند، اما جماعت، آن بنا را آتش زدند و همة 180 نفر را در آتش به قتل رساندند. یک سال بعد در اوبروزل چهل تن از یهودیان به اتهام گرفتن خون یک نفر مسیحی کشته شدند. در 1298 هر چه یهودی در روتینگن بود به اتهام بی حرمتی به یک کلوچة متبرک عشای ربانی به هلاکت رسیدند. ریند فلایش، که یک بارون پرهیزکار بود، جماعتی از مسیحیان را متشکل و مسلح ساخت و آنان را به قید قسم متعهد به قتل عموم یهودیان کرد. این گروه نسل یهودیان را در وورتسبورگ برانداختند و 698 نفر یهودی را در نورنبرگ به قتل رساندند. تعقیب و آزار یهودیان به دیگر نقاط سرایت کرد و در عرض شش ماه صدوچهل اجتماع مذهبی یهود به کلی نابود شد. یهودیان آلمان که بعد از این قبیل کشت و کشتارها بارها اجتماعات خود را از نو بنیاد نهاده بودند، دلسرد شدند. و در 1286 بسیاری از خانواده های یهودی، ماینتس، ورمس، شپاپر، و سایر شهرهای آلمان را ترک و به فلسطین کوچ کردند تا در بین مسلمانان زندگی کنند.

… یهودیان انگلستان، که از حق تملک اراضی و عضویت در اصناف محروم بودند، به سوداگری و تخصص در امور مالی گراییدند. برخی از طریق رباخواری توانگر و منفور همگان شدند. اعیان و ملاکان انگلیسی، با وجوهی که از یهودیان به وام گرفته بودند، خود را برای جنگ های صلیبی مجهز ساختند و، در عوض، درآمد املاک خویش را پیش آن ها به گرو گذاشتند. این امر بسیار مایة خشم دهقانان میسحی می شد، زیرا معتقد بودند که مشتی نزول خوار یهودی از دسترنج آنان فربه می شوند. در 1144، ویلیام ناریچی جوان را کشته یافتند. یهودیان متهم شدند که او را برای گرفتن خونش به قتل رسانده اند، و به همین سبب محلة آن ها تاراج و طعمة آتش شد…»10ویل دورانت نمی پرسد که چرا در همۀ این گرفتاری ها، مردم متوجّه یهودی ها می شدند؟ مگر اقلیّت های دیگر در آنجا نبود؟ آیا واقعاً مردمان اروپا در سال ها و قرون متمادی، اینقدر وحشی و خونخوار بودند؟ و یهودی ها با آن همه هوش و ظرافت و انسانیّت، مظلوم؟!

امّا با وجود موارد ذکر شده، داستان مارتین لوتر، از همه جالب تر و عجیب تر است.

مارتین لوتر، بنیانگذار پروتستانتیسم «تا سال 1537 استدلال می کرد که یهودیان را برای حفظ معتقدات دینی شان نباید سرزنش کرد زیرا مردان خرفت، ابله و سبکسر ما ـ پاپ ها، اسقفان، سوفسطسائیان و راهبان ـ با یهودیان چنان رفتار کرده اند که هر مسیحی ترجیح می داد به یهودیت بگرود. هرگاه خود من یهودی می بودم و این مردان سخیف را می دیدم که از مسیحیّت دم می زنند، آرزو می کردم که گراز شوم و مسیحی نباشم. از همۀ شما استدعا دارم که با یهودیان به مهربانی رفتار کنید و کتاب مقدّس را به آنان بیاموزید زیرا تنها در این صورت است که آن ها به ما روی خواهند آورد… ولی خودداری یهودیان ازگرایش به آیین پروتستان و اکراه لوتر از رباخواری، وی را نخست با صرّافان یهودی و سپس با همۀ یهودیان دشمن کرد. هنگامی که فردریک، یهودیان را از ساکس بیرون می راند- 1537– لوتر حاضر نشد برای آنان میانجیگری کند. در «گفتارهای سرمیز» لوتر، یهودیان و پاپ پرستان را «بیچارگان خدانشناس» خواند و آنان را به دوشلواری تشبیه کرد که از پارچه واحدی دوخته شده باشند. در سال های آخر عمر، دشمنی لوتر با نژاد سامی به اوج شدّت رسید و یهودیان را به نام قوم کلّه شق، بی ایمان، پرنخوت، تبهکار و منفور، به باد دشنام گرفت و پیشنهاد کرد که همۀ مدارس و کنیسه های آنان را طعمۀ حریق کنند (رونوشت): «آنان را با گوگرد و نفت، آتش زنید و هرگاه از دستشان برآید، آتش جهنم بر سرشان فرود آورید و این را برای تجلیل خداوند ما و مسیحیّت انجام دهید تا خدا بداند که ما به حقّ مسیحی هستیم. خانه های آنان را خرد و خراب کنید؛کتاب های دعا، تلمودها و حتّی کتاب مقدّسشان را ازآنان بگیرید. ربی های آنان را از رباخواری باز دارید و همۀ پول و ذخایر نقره و طلایشان را از آنان بازستانید و هرگاه این اقدامات کفاف نکرد آن ها را چون سگان درنده از خاک آلمان برانید…»11

ویل دورانت در بخش «یهودیان؛ 1300 تا 1564» 12 باز هم به نظرات لوتر نسبت به یهودی ها برگشته و می گوید: لوتر یهودیان را سخت مورد حمله قرار داده و می نویسد: … رنج و سرگردانی متمادی ایشان نتیجۀ قهر خداوندی است؛ خود را به زور وارد سرزمین مسیحیان کرده اند؛ ایشان با رباخواری بی شرمانه به نعمت و دولت رسیده اند؛ تلمود، خدعه و دزدی و کشتن مسیحیان را از کارهای صواب شمرده است؛ و یهودیان چشم ها و چاه ها را به سم آلوده می ساخته و کودکان مسیحی را می کشته اند تا خونشان را در مراسم دینی خود مصرف کنند… به آلمانی ها نصیحت می کند که خانه های یهودیان را بسوزانند، کنیسه ها و مدارسشان را ببندند، اموالشان را غصب کنند، مردان و زنانشان را به بیگاری بکشند،…»13

«… رقابت های اقتصادی نیز در پس این خصومت های دینی پنهان بودند. در زمانی که به پیروی از احکام پاپ، رباخواری درمسیحیان حرام شمرده می شد، یهودیان تقریباً انحصار وام دادن و بهره گرفتن را در سراسر عالم مسیحیّت در دست داشتند. بعدها که بانکداران مسیحی این تحریم دینی را نادیده انگاشتند… نقطۀ اصطکاک و تضادّ تازه ای میان مسیحیان و یهودیان به وجود آمد. هم مسیحیان و هم یهودیان با بهرۀ گران پول وام می دادند و این خود انعکاسی بود از تزلزل اقتصادی آن زمان… وام دهندگان یهودی از رقبای خود بیشتر در معرض خطر بودند و غالباً با اشکال یا به تصادف مساعد، می توانستند بستانکاری خود را وصول کنند… در شمال آلپ تقریباً کلیۀ طبقات، به جز بازرگانان، هنوز بهره گرفتن را رباخواری می دانستند و بانکداران یهودی را به ارتکاب این گناه محکوم می کردند،…»14

بعضی از کلمات حضرت رسول صلی الله علیه و آله دربارۀ ربا

اِذا ظَهَرَ الزِّنا وَ الرِّبا فی قَریَةٍ اَحَلّوُا بِاَنفُسِهِم عَذابَ اللهِ.

هنگامی که ناپاکدامنی و رباخواری در میان مردم شهری پدیدار گردد، آنان عذاب خدا را بر خود رواداشته اند.

اَربَعٌ حَقٌ عَلَی اللهِ تَعالی اَن لا یُدخِلُهُم الجَنَّةَ وَ لا یُذیقَهُم نَعیمُها: مُدمِنُ خَمرٍ وَ آکِلُ الرِّبا وَ آکِلُ مالِ الیَتیمِ بِغَیرِ حَقٍّ وَالعاقٌ لِوالدَیهِ.

چهارتن هستند که بر خدا بایسته است که آنان را به بهشت در نیاورد و از نعمتهایش بر آنان نچشاند: میگسار، رباخوار، کسی که مال یتیم را به ناروا بخورد، و ستمکار در مورد پدر و مادر.

اَهوَنُ الرّبِا کَالّذی یَنکِحُ اُمَّهُ وَ اِنَّ اَربَی الرّبا استِطالَةُ المَرءِ فی عِرضِ اَخیهِ.

آسان ترین رباخوارگی بسان آن است که کسی با ماردش ازدواج کند و بدترین ربا آن است که انسان در مورد آبروی برادر دینییش زبان درازی کند.

اَلآخِذُ وَالمُعطِیُ سَواءٌ فیِ الرّبا.

در گناه رباخواری، دهنده و گیرندة ربا برابرند.

عبدالله راستگو

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

9. همان؛ ص 482

10. همان؛ صفحات 500 و 501.

11. ویل دورانت؛ ج 6؛ ص 500.

12. همان؛ فصل سی و دوم؛ صفحات 850 تا 884

13. همان؛ ص 859

14. همان؛ صفحات 860 و 861

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.