إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَیَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ[۱]
مرحوم علّامه سیّد محمّد حسین طباطبائی، در تفسیر گرانسنگ المیزان، درباره آیة یاد شده تصریح کرده است: «این آیه مربوط به اهل کتاب و مخصوصاً «یهود» است. از دو کلمة «یقتلون» و «یکفرون» در آیه، استمرار و تداوم مستفاد میشود. […] کفر ورزیدن به آیات الهی، عبارت از کفری است که از روی ظلم و ستم، پس از بیان کافی و شافی باشد؛ هم چنین « قتل انبیا» که کشتن به غیر حق است. [یعنی یهود نه از روی نادانی بلکه با علم بر این که آنان پیامبر خدا هستند دست به قتل آنان می زدند] و کشتن کسانی که دعوت به عدالت و نهی از ظلم و ستم می کنند. تمام این ها عادت جاریه و سیرة مستمر این جماعت است. چنان چه تاریخ یهود شاهد روشنی بر این مطلب می باشد. آنان افراد زیاد وعده بسیاری از انبیای خود را کشتند و مردان نیکوکاری را که امر به معروف و نهی از منکر می کردند به قتل رساندند.»[۲]
مرحوم شیخ عباس قمی در منتهی الامال دربارة قاتل حضرت امیر علیه السلام نقل کرده اند که وقتی شمشیر بر فرق مبارک امام فرود آمد و تا موضع سجده را شکافت، حضرت فرمود: «سوگند به خدای کعبه که رستگار شدم» و صیحه شریفه اش بلند شد که «فرزند یهودیه ابن ملجم مرا کشت، او را بگیرید.»[۳]
با این حال جای تعجب است که بسیاری از تاریخ نگاران و سیره نویسان، از ابن ملجم صرفاً به عنوان عضو یک فرقه انحرافی (خوارج) یاد می کنند!
دربارۀ رحلت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) نیز روایت شده است که «زینب» بنت «حارث» همسر « سلّام بن مِشکَم» یهودی آن حضرت را مسموم کرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خود نیز در بستر بیماری خطاب به «اُمِّ بِشر» دختر «براء بن مَعرور» که به عیادت آن حضرت آمده بود، به صراحت به این موضوع اشاره فرمودند؛ زیرا پدر این دختر بر اثر همان سم، پیش از آن مسموم شده و وفات یافته بود.
در حادثه بسیار تلخ و اسفناک تهاجم به بیت مبارک حضرت زهرای اطهر( سلام الله علیها)، نام و نقش یک عامل و مهاجم اصلی از قلم بسیاری از مورخان اسلامی، سیره نویسان و پژوهشگران افتاده است؛ آن جانی کسی نبود جز «محمد بن مَسلمه» که همواره کینه شدیدی از امیرالمؤمنین به دل داشت. این یهودی مخفی از بیعت با حضرت امیر (علیه السلام) در آغاز خلافت آن حضرت امتناع ورزیده بود. حضرت امیر (علیه السلام) نیز درباره او فرموده بود که «گناه من نسبت به «محمد بن مَسلمه» آن است که برادرش مرحب یهودی را کشته ام». او در زمان تهاجم یادشده، مسؤول پی گیری اوضاع فرمانداران ولایات و مأمور اجرای عملیات و اقدامات امنیتی و سرّی بود.
قتل و شهادت مظلومانه مُحمّد بن ابی بکر نماینده و حاکم منصوب حضرت امیر در مصر به دست «معاویه بن خدیج» یهودی نمونه آشکار دیگری در تاریخ صدر اسلام است.
نقش مزورانه و مرموزانه کعب الاحبار یهودی در تبعید جناب ابوذر از اصحاب نزدیک پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیر (علیه السلام)، به بیابان خشک و بی آب و علف «رَبَذِه» در دوران خلیفه سوّم، که سبب وفات آن صحابی بزرگ شد، از دیگر دسایس یهودی دوران صدر اسلام است. درباره حادثه دشت کربلا و شهادت سیّد و سالار شهیدان و اهل بیت و اصحاب آن حضرت، نسبت به عهدشکنی، خیانت، بی صداقتی، دورنگی و فریب کاری مردم کوفه فراوان سخن گفته و قلم زده شده است؛ اما متأسفانه، کمتر مورخ یا پژوهشگری به این واقعیت تاریخی تصریح کرده است که در سال بیست هجری، یعنی چهل و یک سال قبل از عاشورای حسینی، چند هزار یهودی به دستور خلیفه دوّم به کوفه کوچانده و در آن سامان، اسکان داده شده بودند. این یهودی ها عمدتاً به ریخته گری، یعنی آهنگری، و ساخت و ساز شمشیر، سپر، زره و کلاهخود جنگی اشتغال داشتند.
میزان حضور و تأثیر این جماعت یهودی طی چهل و یک سال در فرهنگ، مرام، منش، سیاست و روحیات مردم آن سامان چقدر و چگونه بود؟ اساساً در زمان حادثه کربلا، این جماعت کجا بودند و در این رویداد بزرگ چقدر و چه نقش و دخالتی داشتند؟
شکنجه و شهادت حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام توسط «سندی بن شاهک» یهودی در زندان هارون الرشید خلیفه عباسی، یک نمونه برجسته و آشکار دیگر از ده ها مورد مشابه، در تاریخ اسلام و همه این ها از مصادیق بارز آیه ۲۱ آل عمران است.
سقوط پایگاه های صهیونیسم در ایران
سقوط سلطنت پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی موجب برچیده شدن پایگاههای صهیونیسم در این سرزمین از یک سو و تبدیل ایران اسلامی به کانون مرکزی حمایت از آرمان آزاد سازی سراسر فلسطین و حذف رژیم غاصب اسرائیل از صفحه روزگار گردید. رویداد بسیار بزرگ و جدیدی که سناریوی چندصد ساله صهیونیسم را با چالشی جدی روبرو ساخت. انقلاب اسلامی روح تازه ای بر کالبد فسردة فلسطینیان دمید. بیداری فلسطینیان آن هم با رویکرد کاملاً اسلامی، آن چنان سریع و توفنده بود که در انتفاضه اول معروف به «انقلاب سنگ»، زمین زیر پای اشغالگران صهیونیست به لرزه در آمد. انتفاضه دوّم موسوم به «انتفاضه مسجدالاقصی»، تزلزل ارکان و پایه های قدرت اشغالگران را به نمایش گذاشت و خیزش های بعدی نسل مقاومت اسلامی در اراضی اشغالی به وضوح آشکار ساخت که «اسرائیل» یک پدیدة جعلی و چون خانة عنکبوت شکننده و زودگذر است.
گفتمان انقلاب اسلامی نه فقط هیمنۀ اسرائیل غاصب بلکه راهبرد توسعه طلبانه قدیمی صهیونیسم را در منطقه به شکست کشانید. این تغییر موازنۀ قدرت، مسئله ای نبود که از دید رهبران و فرماندهان دولت صهیونی نهان باشد. حضرت امام خمینی (س) پرچمدار و معمار انقلاب اسلامی، در پی این رویداد بی نظیر تاریخی، در همان زمان طی پیامی به صراحت فرمود: «حماسۀ مردم فلسطین یک پدیدۀ تصادفی نیست؛ آیا دنیا تصوّر می کند که این حماسه را چه کسانی سروده اند و هم اکنون مردم فلسطین به چه آرمانی تکیه کرده اند که بی محابا و با دست خالی در برابر حملات وحشیانۀ صهیونیست ها مقاومت می کنند؟
آیا تنها آوای وطن گرایی است که از وجود آنان دنیایی از صلابت آفریده است؟ آیا از درخت سیاست بازان خودفروخته است که بر دامن فلسطینیان میوۀ استقامت و زیتون نور و امید می ریزد؟ اگر این چنین بود، اینها سالهاست در کنار فلسطینیان و به نام ملت فلسطین نان خورده اند! شکّی نیست که این آوای الله اکبر است، این همان فریاد ملّت ماست که در ایران شاه را و در بیت المقدس غاصبین را به نومیدی کشاند. ]…[ آری فلسطینی راه گم کردۀ خود را از راه برائت ما یافت و دیدیم که در این مبارزه چطور حصارهای آهنین فروریخت و چگونه خون بر شمشیر و ایمان بر کفر و فریاد بر گلوله پیروز شد و چطور خواب بنی اسرائیل در تصرّف از نیل تا فرات آشفته گشت، و دوباره کوکب دُرّیّۀ فلسطین از شجرۀ لاشرقیه و لاغربیۀ ما برافروخت.
و امروز همان گونه که فعّالیّت های وسیعی در سراسر جهان برای به سازش کشیدن ما با کفر و شرک در جریان است، برای خاموش کردن شعله های خشم ملّت مسلمان فلسطین نیز به همان شکل ادامه دارد و این تنها یک نمونه از پیشرفت انقلاب است.»[۴] بر این اساس، همه تحرکات تهاجمی و توسعه طلبانه رژیم صهیونیستی، پس از این رویدادها را باید از زاویه سردرگمی، استیصال و انفعال سیاست گذاران و برنامه ریزان صهیونی در عرصه منطقه ای و جهانی ارزیابی و بررسی و تحلیل کرد.
پروژۀ اسرائیلی دولت عراق و شام
بی تردید پدیده ای به نام داعش یا همان «دولت اسرائیلی عراق و شام»، بخشی از پروژه قدیمی سازمان جهانی صهیونیسم در مسیر تعقیب استراتژی «اسرائیل بزرگ» به پهنة «نیل تا فرات» بود. کانون ها و رهبران صهیونی که ده ها سال بر روی این پروژه کار و سرمایه گذاری کرده بودند، پس از مشاهده امواج بیداری اسلامی در کشورهای مسلمان، عملیّات خزنده و انحرافی خود را آغازیدند.
آن ها از طریق آماده سازی گروه های تکفیری از قبیل داعش، سعی کردند اوّلاً مسیر حرکت نهضت جهانی اسلام را در کشورهای اسلامی منحرف کرده و به بیراهه بکشانند؛ ثانیاً از این طریق موجبات نجات و عدم سقوط حکام، امیران و تاج داران دست نشانده و وابسته به خود را فراهم سازند و نیز زیر ساخت های جهان اسلام را نابود کنند؛ ثالثاً و مهّم تر از همه، به خیال خود، بدون آن که جامعه یهودی- صهیونی هزینه آن چنانی بپردازد، استراتژی ایجاد اسرائیل بزرگ را در سرزمین هایی به وسعت عراق و شام، این بار تحت پوشش جریان های سلفیِ به ظاهر مسلمان، تحقق ببخشند.
شکست داعش، یعنی پروژه دولت اسرائیلی عراق و شام، ضربة بسیار سخت و سنگینی بود که صهیونیسم جهانی، ایران اسلامی را عامل اصلی آن می دید. این چندمین شکست طرح های توطئه آمیز و خطرناک صهیونیسم در منطقه بود که بیش از پیش موجب بغض و خشم برنامه ریزان و سیاست گذاران کهنه کار صهیونیستی گردید.
خصم در کمینِ سردار
چه کسانی بیش از همة دشمنان از سردار بزرگ جبهه جهانی مقاومت، شهید حاج قاسم سلیمانی وحشت و به همان میزان با او خصومت داشتند؟
پس از شهادت سردار عزیز سپهبد سلیمانی و شهید ابو مهدی المهندس جانشین فرماندهی حشدالشعبی عراق توسط تروریست های سفاک آمریکایی، رسانه ها و کانون های اطلاعاتی و امنیتی صهیونیستی اعتراف کردند که طی سال های گذشته، همواره در تعقیب حاج قاسم سلیمانی بودند و تمامی رفت و آمدهای او را به طور دقیق تحت رصد و کنترل داشته اند.
در گزارش یک پایگاه های اطلاعاتی و امنیتی اسرائیلی در این باره چنین آمده است:
«طی چند سال اخیر وبلاگ اینتلیجنس تایمز، تحرکات و فعالیت های فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران را به طور کامل پی گیری می کرد و تمرکز خاصی روی فعالیت ها و سفرهای وی به عراق و سوریه داشت. این پایگاه توانسته بود همانند سازمان های اطلاعاتی، اطلاعات مصور ذی قیمت و پرونده قابل توجهی از رفت و آمدش در سفرهای مختلف به عراق و سوریه جمع آوری کند.»[۵]
ادامه دارد…
محمدتقی تقی پور
پینوشت ها
[۱] – قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه ۲۱.
[۲] – علامه سید محمّد حسین طباطبائی، تفسیر المیزان، جلد سوّم.
[۳] – مرحوم شیخ عباس قمی، منتهی الامال.
[۴] – صحیفۀ امام، جلد ۲۰، پیام مورخ ۲۹/۴/۱۳۶۷ حضرت امام خمینی (س).
[۵] – پایگاه اسرائیلی اطلاعاتی و امنیتی « اینتلیجنس تایمز» ۱۸ ژانویه ۲۰۲۰/ ۲۸ دی ۱۳۹۸.
ثبت دیدگاه