امام خمینی قدّس سرّه در شروع نهضت عظیم خود، یکی از دلایل اصلی مبارزه با شاه را روابط او با صهیونیست ها و اسراََُِۀآـ«»:”؟><ءأإؤژيةً می دانستند و حضور مستشاران و کارشناسان آن ها را در ایران فاجعه می نامیدند. ما در آن ایّام عمق این فاجعه و شدّت خطر را درست درک نمی کردیم امّا امروز با حیرت نگاه میکنیم که حساسیّت و هوشیاری آن مرد الهی تا چه اندازه بود.
در دوم ذیحجه 1383ـ 26 فروردین 1343ـ که امام تازه از زندان شاه و بعد از 15 خرداد آزاد شده بودند در مسجد اعظم قم طیّ سخنرانی پرشوری، مطالب فوق العاده مهم و با ارزشی را اشاره کردند و در مورد اسرائیلی ها گفتند:
«این مملکت مترقّی!1این مملکت مترقّی (است) که الان نسبت به هر چیزش احتیاج دارد به خارج؟ از اسرائیل کارشناس می آورد. ای وای! به اسرائیل می فرستد که یاد بگیرند… من نمی دانم از یهودی ها می خواهند چه چیز یاد بگیرند؟ از آن ها تقلّب باید یاد بگیرند؛ از آن ها باید خدعه و فریب یاد بگیرند. چه چیز می خواهند یاد بگیرند؟ …»2
اکنون بعد از نیم قرن ابعاد این نگاه امام را در همه زمینه ها ـ نه فقط در ایران بلکه در سراسر دنیا و به طور مداوم ـ داریم مشاهده میکنیم. تعجّب است از کسانی که با این دایرة وسیع خدعه و نیرنگ و جنایات و فساد، باز هم سؤال میکنند که ما چرا اینقدر با اسرائیل دشمنی میکنیم.
عبدالوهّاب المسیری در کتاب دایرة المعارف3خود، یک فصل را به «خارق العادگی و جرم و جنایات یهودی» اختصاص داده است و در بیش از 25 صفحه دربارة حقّه بازی و فریب و جنایت و جاسوسی و مافیا و قتل و کشتار و فساد و فحشا، موارد متعدّدی را به طور مشخّص با اسم و نشانی افراد نشان می دهد که حیرت آور است؛ و معلوم می دارد که نژادپرستان اسرائیلی و یهودی، با احساس برتری و برگزیدگی تا کجاها حاضرند پیش بروند؛ دامنه گسترده و عمقی که هر روز ابعاد عجیبتری مییابد.
در زیر، مختصری از این نوشتار را انتخاب و نقل می کنیم:
«… در واقع، سخن گفتن از «نبوغ یهودی» (از جانب طرفداران آن ها) با ادّعای دشمنان آن ها دربارة «جنایات یهودی» یا «توانایی فوقالعاده یهود در ارتکاب جنایت، سرقت و فساد» تفاوت اساسی ندارد. اعتقاد به خارق العادگی یهود، کاملاً شبیه اعتقاد به جنایتکاری یهود است و هر دو از این تصوّر ناشی می شود که یک یهودی، در وهلة اول یهودی است و بعد یک آمریکایی یا روسی است و آنچه توانایی او را در خیر و شر به منصۀ ظهور می رساند، در واقع روحیّه و دیدگاه یهودی است …»4
المسیری سپس میکوشد تا نشان دهد که چیزی به نام خصوصیّت ذاتی یهودی وجود ندارد بلکه صهیونیست ها، یهود را نژاد برتر می دانند و ضدّیهودی ها، آن ها را پست و بد می دانند. اما نمونه ای که او خود ذکر می کند بهروشنی نشان می دهد که یهودی ها و صهیونیست ها بهواقع در مسیری غیر از دیگران می روند. و این البته بدان علت است که «فرهنگ و تربیت یهودی» از اوان کودکی به آن ها تلقین می کند که آن ها نمک آفرینش و برگزیدة خدا و تافته ای جدا بافته اند5 و این اعتقاد در آن ها عمیقاً رسوخ می کند که البتّه ربطی به ژن و کروموزوم و نژاد و فیزیولوژی ندارد. مسألة احساس برتری کاملاً وجود دارد امّا به دلیل فرهنگ و تربیت و نه نژاد و خون.
المسیری می نویسد:
«… ادبیات صهیونیستی با تأکید بر ویژه بودن یهود حداقل به طور نظری قبول دارد که این ویژه بودن ممکن است از طریق جرم و جنایت خود را نشان دهد. در اینجا باید خاطرنشان سازیم که صهیونیست ها معتقدند شخصیت یهودی در تبعیدگاه6به خاطر دور بودن از اصل و اساس خویش به یک شخصیت ویرانگر و جنایتکار تبدیل می شود. بر این اساس اندیشمندان صهیونیست، کشورهای جهان را از یهود برحذر می سازند.
به نظر می رسد نهاد صهیونیسم در حال حاضر بر اساس صادر کردن جرم و جنایت به سراسر جهان به حیات خویش ادامه میدهد. پلیس اسرائیل برای رهایی از جنایتکاران آنان را تشویق به مهاجرت از اسرائیل میکنند. یهودیان مجرم در سراسر جهان به ویژه در هلند و آلمان غربی اقامت دارند. آن ها بر بسیاری از اقدامات مجرمانه که مهم ترین آن ها فحشاست تسلّط دارند. کلمات عبری بسیاری در ادبیات جرم و جنایت در جهان وارد شده است؛ به ویژه در این میان می توان به زبان محرمانه پیشه کنندگان فساد و فحشا در اروپا اشاره کرد.گفته می شود زبان مردان و زنان بدکاره در آمستردام عبری یا شاید مخلوطی از عبری و هلندی است. اسرائیل همچنین مزدورانی به خارج می فرستند تا به باندهای قاچاق مواد مخدر در کلمبیا و محافظان بعضی از رؤسایجمهور کشورهای آمریکای لاتین آموزش دهند. لس آنجلس هم اکنون مرکز یک مافیای قدرتمند اسرائیلی است. اعضای این مافیا در تمام نقاط آمریکا حضور دارند. این باندها کار خود را با گرفتن باج از یهودیان فقیر… آغاز کردند و سپس وارد دنیای مواد مخدر و کلاهبرداری در معاملات تجاری شدند. کادر رهبری مافیای اسرائیل صد عضو دارد. مقامات امنیتی آمریکا هر ساله یک کنفرانس محلی برای بررسی فعالیّت مافیای اسرائیل تشکیل می دهند.
افراد مجرم بسیاری در میان اعضای گروههای یهودی یافت میشوند… بهتر است با ادوارد دیویس(1841–1816) شروع کنیم. او یک دزد یهودی استرالیایی است که در انگلستان متولد شد. در سال 1832 به اتهام دزدی محکوم شد و به مدت هفت سال به استرالیا تبعید گردید. در استرالیا در سال 1839 موفق شد که از زندان فرار کند و مجموعه ای از دزدان فراری تشکیل دهد که به مدت دو سال شهرهای کوچک و روستاها را غارت کردند و با راهزنی مسافران را لخت می کردند. همین امر در دل بسیاری ترس و وحشت انداخت. این گروه لقب «باند فرزند یهودی» به خود گرفتند. دیوید خود را رابین هود استرالیا می نامید؛ زیرا از اغنیا می دزدید و به فقرا می بخشید…»7
المسیری در ادامه می افزاید:
«بهتر است با دو تن از مجرمان بسیار شاخص در بین جوامع یهود یعنی ریچارد لویب (1936–1905) و فرونیتال لیوپولد (1975–1904) شروع کنیم. لویب و لیوپولد از فارغ التحصیلان دانشگاه و همچنین از فرزندان ثروتمند یهودی آمریکا بودند. آن ها در سال 1924 بدون دلیل نوجوان چهارده ساله ای را ربودند و به قتل رساندند. یکی از آن ها به نود و نه سال و دیگری به حبس مادام العمر محکوم شد. لویب در زندان کشته شد و لیوپولد مورد عفو قرار گرفت…
… زندگی این دو جنایتکار مرفه از محتوا تهی شده بود و آن ها برای یافتن محتوا متوسل به یک اقدام بسیار توجه برانگیز شدند. آن ها برای جلب توجه دیگران چاره را در رکاب جنایت بدون دلیل یافتند.8انجام جنایت بی مانند فی نفسه خود یک هدف به شمار می رفت. جنایت بدون هدف یا حب و بغض خاص جنایت کامل محسوب می شد. جنایتکار در چنین موردی کار خود را با دقت و بدون عیب و نقص پیش می برد، به طوری که امکان رو شدن دست وی به هیچ وجه وجود ندارد.9 به عبارت دیگر مورد یادشده در یک چارچوب کاملاً بسته صورت میگیرد. این امر بیانگر تمایل انسان معاصر به داشتن حاکمیت امپریالیستی کامل در هر چیزی است. انسان معاصر10 می خواهد بمیراند و زنده گرداند، بدون آنکه مجازات شود. این امر لذت بردن از یک کار بی لذت است و معنا دادن به یک کار بی معناست و بیهودگی خود هدف واقع می شود و صورت مجازی بر تمام قضایا سایه می افکند و در سایه همین صورت مجازی زندگی سراسر چیزی جز یک بازی و رقابت بیش نیست و در واقع سر بریدن کودکان بخشی از این بازی سرگرم کننده است.
همچنین باید خاطرنشان سازیم که آرنولد روتشتاین (1928–1882) از پیشتازان جنایت سازمانیافته در آمریکا در نیویورک از یک خانواده یهودی تاجر متوسط الحال به دنیا آمد. او در خردسالی به قمار و شرط بندی روی آورد و موفق شد که بزرگترین امپراتوری قمار را در آمریکا تأسیس کند. دامنه فعالیّت او به قاچاق مشروبات الکلی و مواد مخدر و باج خواهی کشیده شد. او با دادن رشوه به نیروهای پلیس، امنیت و سیاستمداران و سرمایهگذاری در بعضی از فعالیت های قانونی توانست از خود محافظت کند. روتشتاین نفوذ زیادی داشت و «امپراتور جهان جنایت» لقب گرفت. تعدادی از مجرمین مشهور آمریکا از جمله مایرلانسکی افتخار شاگردی او را داشتند… به قول روتشتاین دلار تنها یک قوم و دین را می شناسد و آن سود است. وی در اثر اختلاف نظر بر سر پرداخت بدهی های قمار در یکی از هتل های نیویورک ترور شد.
لویس بوکالتر مشهور به لیبکی (1944–1897) یکی از سردمداران جرم های سازمان یافته در آمریکا در نیویورک از یک خانواده مهاجر یهودی متولد شد. او در سن 18 سالگی به میدان جنایت پا نهاد و به باند جوانانی که در جیب زنی و دزدی از دست فروش ها تخصّص داشتند پیوست. بوکالتر به نام لیبکی شهرت یافت. این اسمی بود که مادرش بر وی نهاد و زبان یدیشی به معنی «لویس کوچولو» بود.
بوکالتر به اتهام سرقت سه سال را در زندان گذراند. پس از خارج شدن از زندان رهبری یک باند دویست نفره تبهکار متخصص در زمینه باج خواهی را برعهده گرفت. بوکالتر علاوه بر تخصّص به سازماندهی و هدایت امور نیز اعتقاد داشت. باند او از تمام شیوه های تروریستی برای تسلّط بر اتحادیه کارگری در بخش صنایع پوشاک و مواد غذایی در نیویورک بهره می جست و از صاحبان کارخانه ها به منظور حمایت از آنان در اعتصاب های کارگری باج میگرفتند.11بوکالتر با مایرلانسکی رابطه تنگاتنگی پیدا کرد. لانسکی یکی از رهبران تبهکار و از بنیانگذاران اتحادیه ملی جرم و جنایت محسوب می شود. این اتحادیه به منظور ایجاد هماهنگی و هدایت اقدامات تبهکارانه در سطح آمریکا تأسیس شد. بوکالتر ریاست واحد اجرایی اتحادیه را برعهده گرفت. مطبوعات آمریکا نام این اتحادیه را «شرکت سهامی آدمکشی» گذاشتند؛ زیرا با نظارت و سرپرستی بوکالتر صدها ترور و قتل انجام شد.
بوکالتر در سال 1933 به اتهام مخالفت با قانون «ضدانحصار» بازداشت و به زندان و پرداخت غرامت محکوم شد؛ ولی این حکم ملغی اعلام شد و با دادن تضمین و پرداخت وثیقه آزاد شد. وی بار دیگر در سال 1939 به جرم دست داشتن در کار مواد مخدر محاکمه و به 14 سال زندان محکوم گردید و طی همین مدت در سال 1941 به اتهام قتلی که در سال 1936 مرتکب شده بود محاکمه و به اعدام محکوم شد و حکم اعدام در سال 1944 در مورد او به اجرا درآمد.
در اینجا باید از بنیامین سگل (1947–1906) نیز یاد کنیم. دشمنان با توجه به کلمه باگز (Bugs) به معنای حشرات او را باگزی (Bugsy) می خواندند. سگل یکی از رهبران جنایت سازمان یافته در آمریکا بود. او در نیویورک به دنیا آمد و از چهارده سالگی به اقدامات تبهکارانه پرداخت و به همراهی مایرلانسکی باندی تشکیل داد که به اسم «باند باگزومایر» شناخته شد. این باند با گرفتن باج و رشوه به طور منظّم و سازمان یافته نظم و آرامش را در کاباره ها حفظ می کرد و با گرفتن پول از باندهای قاچاق مشروبات الکلی12دست به سرقت مسلحانه، آدم ربایی و قتل می زد. سگل در تعدادی از امور مربوط به قاچاق، تجاوز، سرقت و ترور شرکت کرد. به طوری که متهم به کشتن تعدادی از شرکای قدیمی خود شد. سگل همچنین با تعدادی از تبهکاران بزرگ آمریکا در تأسیس اتحادیه ملی جرم و جنایت مشارکت جست. سگل در دهه 30برای نظارت بر عملکرد اتحادیه به کالیفرنیا رفت و بر عملیات قمار و تجارت مواد مخدر نظارت کرد. دامنه فعالیتش به سینما نیز کشیده شد به طوری که عملیات باج خواهی متعددی انجام داد.
سگل به همراه بسیاری از دوستانش ستارگان سینما از جمله جین هارسو، کلارک گیبل و کاری گرانت زندگی مرفهی داشت. سگل در دوران جنگ جهانی دوم زمینه مناسبی برای قمار قانونی در نوادا یافت. او با گرفتن وام از اتحادیه تبهکاری هتل بزرگ فلامنگو در لس آنجلس را ساخت. او سعی کرد تمامی سود حاصل از این کار را شخصاً تصاحب کند، بدون آن که اتحادیه را شریک گرداند. فلسفه او در زندگی نظریه داروین بود که همواره میگفت: «تنها وظیفه ما کشتن یک دیگر است». همین قانون در مورد خود وی نیز به اجرا درآمد و اتحادیه تبهکاران در ژوییه 1947 شخصی را مأمور کرد تا با کلت چندین گلوله در سرش خالی کند.
فلاتر شارون از تبهکاران بزرگ فرانسه بود. او با استفاده از قانون مراجعت و پناه بردن به اسرائیل از پرداخت مالیات در فرانسه گریخت.
او برای جلب حمایت پارلمان اسرائیل خود را برای عضویت در کِنِست نامزد ساخت. او دو بار به طور آشکارا و علنی با خریدن آراء در انتخابات پیروز شد. هزینه تبلیغات انتخاباتی او را یکی از رهبران جنایات سازمان یافته پرداخت کرد. پس از گریختن یعقوب الله کوهن رهبر جنایات سازمان یافته در اسرائیل (که یک یهودی ایرانی الاصل بود) به برزیل، نام فلاتر شارون به عنوان جانشین وی مطرح شد. این امر از نفوذ ایده های جنایت کارانه در میان شهروندان صهیونیست حکایت می کرد. فلاتر شارون در امر قاچاق اسلحه در آفریقای جنوبی با ازر وایزمن (سیاستمدار معروف اسرائیلی) شریک بود. …» 13
شمسالدّین رحمانی
پاورقی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. دستگاه تبلیغاتی شاه مدام از ترقّی حاصل از انقلاب سفید حرف می زد و روحانیت را مرتجع می نامید.
2. صحیفۀ امام؛ چاپ پنجم؛ 1389؛ ج1؛ ص305.
3. دایرةالمعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم؛ عبدالوهّاب المسیری؛ ترجمه فارسی 8 جلدی؛ چاپ اوّل؛ سال 1382؛ ج2؛ ص41 به بعد تا 68.
4. همان؛ ص41.
5. رجوع شود به مجلّه نسیم قدس؛ مقاله «علم بهتر است یا ثروت برای پول» به شمارة مهر و آبان 1388؛ ص26.
6. یعنی در خارج فلسطین. آن ها فلسطین را وطن خود و ارض موعودشان می نامند و خارج از فلسطین را تبعیدگاه خود می دانند.
7. به اغلب احتمال اغنیای غارت شده، غیریهودی و فقرای نصیب برده، یهودی بوده اند؛ والّا نام گروهشان را «باند فرزند یهودی» نمیگذاردند.
8. «بدون دلیل» نیست؛ روحیه نژادپرستانه و سلطهجو است. در انتفاضۀالاقصی، سربازان اسرائیلی 700 نوجوان فلسطینی را «بدون دلیل» با تفنگ های دوربین دار هدف گرفته و کشتند؛ در حالیکه کمترین تأثر روحی نداشتند.
9. این معنا را دقیقاً و مکرراً در فیلم های جنایی محصول صهیونیست ها به عنوان سرگرمی، به فراوانی تولید می کنند.
10. در واقع انسانِ معاصرِ صهیونیستِ سلطه جوی نژادپرست.
11. صنایع پوشاک و مواد غذایی تقریباً در انحصار کامل یهودی ها در سراسر آمریکا بوده است و باند جنایتکاران با هماهنگی صاحبان این صنایع کارگران را استثمار می کردند.
12. مافیای مشروبات الکلی و قمارخانه و کاباره ها و فاحشه خانه ها نیز از مایملک یهودی ها بوده است؛ که خود المسیری هم به آن ها اشاره می کند.
13. همان؛ صفحات 51 تا 53.
ثبت دیدگاه