ای قدس، ای قداست زندانی
خورشید چشم های تو بارانی
لبخند از لب تو سفر کرده
آرامش از شب تو سفر کرده
نشنیده ام چو زنجره ها دیری است
غوغای کودکان تو را دیری است
روشن کنید شمع شقایق را
بی پرده بنگرید حقایق را
* * *
تاریخ را دوباره بخوانید
ای پیروان خالص موسی
ای عاشقان راه مسیحا
ای شیعیان پاک محمّد
تورات را که نامه موساست
انجلیل را که راه مسیحاست
وانگه نظر کنید به فرقان
این نامة رهایی انسان
این آخرین کتاب هدایت
* * *
تورات سامری زده را هرگز
انجیل واژگون شده را هرگز
تورات آسمانی موسی را
انجیل بی حضور یهودا را
* * *
ای مردم زمانه ببینید
اینان که می چرند در این صحرا
گوساله وار
باغات پرطراوت زیتون را
یا شخم می زنند به بی دردی
با خیشِ پوزه های خویش، گراز آسا
انجیرزارهای فلسطین را
این خیل بی مروت بی دین را
از دورها، از آن سر دنیا
درکسوت یهود کوچانده اند
جادوگران پیر سیاست
با چشم های بسته به این سامان
ای مردم زمانه نبندید
این دست های تهمت چرکین را
برگردن رسالت موسی
* * *
ای نسل انفجار کجایید
ای قطره ها به دامن رود آیید
از اسب های خسته فرود آیید
سیلی شوید و سخت برآشوبید
خیلی شوید و پا به زمین کوبید
این بچه خوک های هراسان را
این فضله های خاکی شیطان را
از خاک قدس پاک بشویید
جارویشان کنید
با شعله پاش داغ مسلسل ها
این لاشه های گند
این فضله های خاکی شیطان را
مدفون کنید در بحر بی تلاطم میّت
* * *
ای نسل انفجار به پاخیزید
این بچه خوک های هراسان را
این فضله های خاکی شیطان را
از خاک لاله فام فلسطین
وز شهر قبله گاه نخستین
از چارسوی مسجدالاقصی
از نقطة عروج پیمبر
در آن شب طلایی معراج
چون سیل بی هراس فرو شویید
تعقیب شان کنید به چالاکی
با شعله پاش داغ مسلسل ها
وانگاه لاشه وار
در بحر بی تلاطم میّت
مدفونشان کنید
قادر طهماسبی
ای قدس، ای قداست زندانی
خورشید چشم های تو بارانی
لبخند از لب تو سفر کرده
آرامش از شب تو سفر کرده
ثبت دیدگاه