کاملاً با فکر حرکت میکنند!
* استكبار و استعمار جهانى، راجع به اسلام كارشناس و متفكر دارند كه مىنشینند بررسى مىكنند و دربارۀ ملت ها و اندیشهها و روحیات و مذاهب گوناگون، پروندههایى درست مىكنند و در مراكز تحقیقاتى و فرهنگى و جاسوسى و سیاسى خود، تمام آن پروندههاى آرشیو شده را دو مرتبه مطرح مىكنند و كارهاى تحقیقاتى جدید انجام مىدهند. این كه مىشنویم در اسرائیل، سمینارى تحت عنوان «شناخت اسلام و تشیع در ایران» برگزار مىشود، به همین معنا و در همین جهت است. در بسیارى از جاهاى دنیا، سمینارها و جلساتِ تحقیقاتىاى توسط دنیاى غرب و سرمایهدارى و استكبار تشكیل مىشود و تزهاى گوناگونى براى بازنگرى به اسلام مطرح مىگردد.
استكبار، همۀ وجودش را اندیشمندانه در جهت ادارۀ مطلوب خودش به كار مىگیرد و كاملًا با فكر حركت مىكند و جریانات جهانى را هدایت مىنماید تا محفوظ بماند؛ چون مىداند كه اگر فكر و پیشبینى و آیندهنگرى نكرد و اگر آمار نداشت، ضربه خواهد خورد. عالى ترین و ممتازترین دستگاههاى فكرى، در اختیار استكبار است. اینها، از پانزده یا بیست سال پیش، براى مسائل بلند مدت سرمایهدارى، فكر و طراحى مىكنند و نقشه مىریزند تا در آینده از آن جواب بگیرند.1
پرچمی افراشته برای طبقۀ محروم
* جهت حركت كلى ادیان الهى، به سمت رفع استضعاف و محرومیت است. این است كه اسلام و پرچمِ دین را از پرچمهاى فرهنگ ها و تمدن ها و ایدئولوژىها و مكاتب گوناگون، به كلى متمایز مىكند: «سعى براى طبقۀ محروم». امروز در دنیاى سرمایهدارى و كشورهایى كه زیر سلطۀ استكبار جهانى است، حركت به سمت رشد پولداران و سرمایهداران است؛ و آنچه به فكر آن نیستند، طبقات محروم است. اگر یكوقت كمكى هم به محرومین بشود، براى این است كه بتوانند از آنها به نفع پولداران و سرمایهداران استفاده كنند. مبناى اقتصاد امروز دنیاى سرمایهدارى و استكبار، بر این است. در طول زمان هم، همیشه سلاطین و قدرتمندان و مستكبران، بر همین روال حركت كردهاند. اما اسلام این را نمىگوید. اسلام مىخواهد محرومیت از روى زمین و بخصوص در جوامع اسلامى، برداشته شود. آن جا كه دین خدا حاكم است، باید محرومیت نباشد. انسان ها باید از مواهب الهى برخوردار شوند، تا بتوانند در یك محیط مناسب و مساعد، خود را به كمال برسانند. عدل در جامعه باید مستقر شود. این، شعار اسلام است و شعارى است كه دنبال آن، عمل است و شعارى است كه براى تودههاى مظلوم و محروم عالم، داراى جاذبه است.2
کلاه گذاشتن، سرِ بشریّت!
* شما خیال مىكنید اهداف و آرمانهاى جمهورىهاى لیبرال دمكراسى دنیا چیست؟ چه كسانى این اهداف را تعریف مىكنند؟ آیا متفكران و انساندوستان و دلسوختگان بشریتند كه مىنشینند اینها را ترسیم مىكنند؟ یا نه، مسلطین بر حكومت ها و قدرت هاى جهانىاند؛ كارتل ها، تراست ها، سرمایهدارها و امروز بیش از همه صهیونیستها؟ البته كاملًا متصور و ممكن است و امروز جلوى چشممان داریم مىبینیم كه اینها آرمانهاى واقعى را براى مردم تبیین نمىكنند. امروز تبلیغات جهانى دارد سر بشریت را كلاه مىگذارد.3
ضربهای عمیق و تبعاتِ آن!
* شما اگر تو خیابان به یكى یك تلنگر بزنید، حداكثر این است كه خشمگینانه نگاهى به شما بكند؛ رد مىشود مىرود. اگر یكمشت بزنید، برمىگردد دوتا به شما حرف درشت مىزند. اما اگر یك ضربۀ كارى بزنید، یقۀ شما را مىگیرد و رهایتان نمىكند. اینكه مىبینید یقۀ جمهورى اسلامى و نظام اسلامى را مىگیرند و رها نمىكنند، نشانۀ این است كه ضربهاى كه جمهورى اسلامى بر پیكر استكبار وارد كرده است، خیلى عمیق بوده. دشمن ما فلان گروهك منزوى با چهار تا آدم كوچك یا بزرگ نیست. دشمن ما فلان دولت منطقهاى عاجز و ناتوان نیست كه تو ملت خودش هم پایگاهى ندارد. دشمن ما دستگاه عظیم استكبار است كه مهمترین تصمیمگیرهایش سرمایهداران صهیونیست و كمپانىدارها و تراستدارها و كارتلدارهاى گردنكلفت دنیایند. این، در مقابل نظام اسلامى ایستاده است و البته از همۀ شیوهها هم استفاده مىكند. ضربه به او خورده است كه اینجور مىبینید از همۀ امكانات استفاده مىكند، از همۀ وسائل استفاده مىكند. حالا از ایجاد واگرائى نسبت به عقاید اسلامى، سوق دادن جوان به مواد مخدر، به فساد، به استفادهى از غفلت بعضى از دستگاهها، جوان ها را آسیبپذیر كردن، تا اختلافات مذهبى، تا اختلاف شیعه و سنى، تا فلان گروهك؛ و اگر دستش برسد در متن مسئولین بالا و نیمهبالاى جمهورى اسلامى هم نفوذ بكند، این كار را هم مىكند. همۀ تلاش را دارند مىكنند. با همۀ این تلاش ها مؤمنین ایستادهاند: «كالجبل الرّاسخ لا تحرّكه العواصف».4 این تندبادها نمىتواند جمهورى اسلامى را تكان بدهد.5
زنگ خطر!
اردوگاه «استكبار سرمایهدارى»، از سر برآوردن نیروى اسلامى، متوحش و بهشدت نگران است و آن را زنگ خطرى براى بهرهبردارى نامشروع خود از مظاهر حیاتى همۀ عالم، بلكه براى ادامۀ حیات خود مىداند. اگر كسانى تصور كنند كه امریكا كه خود مركز اصلى این اردوگاه پُرفتنه و فساد است، ممكن است با نظام اسلامى كه مظهر حیات مقتدرانۀ اسلام است، سر آشتى و مساعدت داشته باشد، بسى سادهلوحانه اندیشیدهاند.6
ایران دربرابر اَبَرطبقۀ جهانی چه باید بکند؟
* امروز جمهورى اسلامى و نظام اسلامى با یك جنگ عظیمى مواجه است، لیكن جنگ نرم. خوب، حالا در جنگ نرم، چه كسانى باید میدان بیایند؟ قدر مسلّم نخبگان فكرىاند. یعنى شما افسران جوانِ جبهۀ مقابلۀ با جنگ نرماید.
اینى كه چه كار باید بكنید، چه جورى باید عمل كنید، چه جورى باید تبیین كنید، اینها چیزهائى نیست كه من بیایم فهرست كنم، بگویم آقا این عمل را انجام بدهید، این عمل را انجام ندهید؛ اینها كارهائى است كه خود شماها باید در مجامع اصلیتان، فكرىتان، در اتاقهاى فكرتان بنشینید، راهكارها را پیدا كنید؛ لیكن هدف مشخص است: هدف، دفاع از نظام اسلامى و جمهورى اسلامى است در مقابلۀ با یك حركت همهجانبۀ متكى به زور و تزویر و پول و امكانات عظیم پیشرفتۀ علمىِ رسانهاى. باید با این جریان شیطانىِ خطرناك مقابله شود.
آنها براى حملۀ به جمهورى اسلامى استدلال دارند. به نظر من استدلالشان از دیدگاه آنها استدلال تامى است. در یك نقطۀ بسیار حساس جهان از لحاظ جغرافیائى، یعنى این نقطۀ خاورمیانه، خلیج فارس، دریاى سرخ، شمال آفریقا، بخشى از مدیترانه- این حوزۀ عظیمى است دیگر- مجموعۀ امت اسلامى واقع شده. الآن شما ببینید از این پنجتا، شش تا گذرگاه آبىِ حساسِ حیاتى كه در دنیا وجود دارد، سهتایش توى این منطقه است: تنگۀ هرمز است، كانال سوئز است، باب المندب است. اینها گذرگاههاى مهمى است كه تجارت جهانى متوقف به اینهاست. شما نقشۀ جهان را بردارید جلوى رویتان نگاه كنید، خواهید دید كه این چند تا مركز چقدر براى ارتباط تجارى و ارتباط اقتصادى دنیا مهم است. بنابراین، این منطقه، منطقۀ حساسى است. حالا در این منطقۀ بسیار حساس، یك قدرتى دارد قد مىكشد و روز به روز خودش را بیشتر نشان مىدهد. این قدرت با همۀ خواستههاى استكبارى و دستگاههاى كمپانىها و شبكههاى عظیم اقتصادىِ مفسد فی الأرض مخالف است؛ با نظام سلطه مخالف است، با سلطهگرى مخالف است، با ظلم مخالف است؛ خوب، این خیلى براى دستگاه استكبار مهم است. دستگاه استكبار فقط ایالات متحدۀ آمریكا نیست، یا فلان رئیسجمهور و فلان دولت آمریكا یا فلان كشور اروپائى نیست؛ دستگاه استكبار یك شبكۀ عظیمترى است كه شامل اینهاست؛ شبكۀ صهیونیستى هست، شبكۀ تجار اساسىِ بینالمللى هست، مراكز پولىِ عظیم دنیا هست؛ اینها هستند كه مسائل سیاسى دنیا را دارند طراحى مىكنند؛ دولت ها را اینها مىآورند، اینها مىبرند. این مجموعه كه تویش دولت ایالات متحده هست، دولت هاى اروپائى هستند، خیلى از این نفتخوارهاى ثروتمند منطقۀ خودمان هستند، با یك چنین قدرتِ رو به رشدِ رو به اعتلاى در حال قدكشى بهشدت مخالفند؛ بنابراین هرچه بتوانند، در مقابلۀ او كار مىكنند. توى این سى سال هم بیكار نماندند، هرچه بگذرد هم باز بیكار نمىمانند؛ مگر آن وقتىكه شماها همت كنید؛ شما جوان ها كشور را از لحاظ علمى، از لحاظ اقتصادى، از لحاظ امنیتى به نقطهاى برسانید كه امكان آسیبپذیرىاش نزدیك به صفر باشد؛ آن وقت كنار مىكشند و توطئهها تمام خواهد شد.7
ثروت و ترسیم یک مسیر معتدل
* روایتى دیدم كه هركس هرچه دلش خواست بپوشد، هرچه دلش خواست بخورد و هر مركوبى كه دلش خواست سوار شود، این شخص پیش خداى متعال ملعون است. این شأن پولدارها و پولپرستهاست.8
* ثروتمند شدن از راه قانونى و مشروع، از نظر اسلام هیچ اشكالى ندارد. ما هیچوقت نگفتیم كه اگر كسى فعالیت قانونى و مشروع بكند و ثروتى به دست بیاورد، از نظر شرع نامطلوب است. هیچكس این را نگفته و نمىگوید؛ افرادى كه دین را مىشناسند و قرآن را مىشناسند.
دو چیز را با هم نباید مخلوط كرد. یكى، تولید ثروت است. كسى فعالیت كند به شكل صحیحى و ثروت تولید كند. یكى، نحوۀ تولید و نحوۀ استفاده است. بخش اول قضیه، چیز مطلوبى است؛ چون هر ثروتى كه در جامعه تولید مىشود، به معناى ثروتمند شدن مجموع جامعه است. بخش دوم كه بخش حساس است، این است كه چگونگى تولید مورد توجه قرار بگیرد؛ از راه هاى غیرقانونى، با استفادۀ از تقلبات و تخلفات نباشد؛ مصرف او، مصرف نامطلوبى از نظر شرع نباشد؛ بتواند مثل خونى در رگ هاى جامعه جریان پیدا كند؛ صرف در فساد نباشد. این آیۀ شریفه را ملاحظه كنید ـ سورۀ قصص، آیات مربوط به قارون ـ قارون یك نمونۀ كامل و یك ثروتمند نامطلوب از نظر اسلام و قرآن و شرع و همه است. از قول قوم قارون، (یا بزرگان و متدینین بنى اسرائیل، یا حضرت موسى) قرآن نقل مىكند؛ «قال له قومه» ـ این حرفها از آدمهاى عامى و معمولى نیست؛ بنابراین حرف هاى معتبرى است؛ علاوه بر این كه خودِ قرآن این حرفها را تقریر مىكند؛ یعنى بیان و اثبات مىكند ـ كه به او مىگویند: «و ابتغ فیما اتاك الله دار الآخرة»؛ آنچه كه خدا به تو داد، این را وسیلۀ به دست آوردنِ آخرت قرار بده. در روایات ما هم هست: «نعم العون الدّنیا على الآخرة»؛ از این ثروت براى آباد كردن آخرتت استفاده كن.
توصیۀ دوم: «و لا تنس نصیبك من الدّنیا»؛ سهم خودت را هم فراموش نكن. خود تو هم سهمى دارى، نصیبى دارى؛ آن را هم ما نمىگوییم كه استفاده نكن؛ خودت بهرهمند نشو از این ثروت؛ نه، بهرهمند هم بشو؛ مانعى ندارد.
سوم: «و أحسن كما أحسن الله إلیك»؛ خدا به تو این ثروت را داده؛ تو هم وسیلهاى بشو كه بتوانى این ثروت را به دست مردمى كه نیازمندند، برسانى. یعنى سهمى از این را به مردم بده.
چهارم: «و لا تبغ الفساد فی الأرض»؛ فساد ایجاد نكن. آفت ثروت كه باید از آن جلوگیرى كرد، ایجاد فساد است. مترف نشو. به او نمىگویند ثروت جمع نكن، یا از این ثروتى كه دارى، براى ازدیاد آن استفاده نكن؛ یا آن را به كار تولید و سازندگى و تجارت نزن؛ مىگویند سوءاستفاده نكن؛ از این ثروتت استفادۀ خوب بكن، كه بهترین استفاده این است كه آخرتت را با این آباد كنى. نصیب خودت را هم داشته باش؛ سهم خودت را هم داشته باش. منطق اسلام این است.9
* در نظام هاى سرمایهدارى، اساس، رشد اقتصادى و شكوفایى اقتصادى و ازدیاد و تولید ثروت است. هركه بیشتر و بهتر تولید ثروت كند، او مقدّم است. آن جا مسئله این نیست كه تبعیض یا فاصله پیش آید. فاصله در درآمدها و نداشتن رفاهِ جمع كثیرى از مردم، نگرانى نظام سرمایهدارى نیست. در نظام سرمایهدارى، حتى تدابیرى كه ثروت را تقسیم كند، از نظر نظام سرمایهدارى، تدابیر منفى و مردودى است. نظام سرمایهدارى مىگوید: «معنى ندارد كه ما بگوییم ثروت جمع كنید تا آن را از شما بگیریم تقسیم كنیم! این معنى ندارد. این كه شكوفایى نخواهد شد!» نظام اسلامى اینگونه نیست. نظام اسلامى معتقد به یك جامعۀ ثروتمند است، نه یك جامعۀ فقیر و عقبمانده. معتقد به رشد اقتصادى است؛ ولى رشد اقتصادى براى عدالت اجتماعى و براى رفاه عمومى، مسألۀ اوّل نیست. آنچه در درجۀ اوّل است، این است كه فقیر در جامعه نباشد؛ محروم نباشد؛ تبعیض در استفاده از امكانات عمومى نباشد. هركس براى خودش امكاناتى فراهم كرد، متعلّق به خود اوست. اما آنچه كه عمومى است مثل فرصت ها و امكانات متعلّق به همۀ كشور است و باید در اینها تبعیضى وجود نداشته باشد. معنى ندارد كه یك نفر پاى خود را بگذارد روى دوش مأمورین دولتى و با ترفند و خداى ناكرده با اعمال روش هاى غلط، امتیاز بگیرد، رشدى افسانهاى بكند و بعد بگوید: «آقا، من ثروت را خودم به دست آوردهام.» در نظام اسلامى، چنین چیزى را نداریم. ثروتى كه بر پایۀ صحیحى نیست، از اصل نامشروع است.
ما با نظام سوسیالیستى هم، به همین اندازه فاصله داریم. نظام سوسیالیستى، فرصت را از مردم مىگیرد؛ ابتكار و میدان را مىگیرد؛ كار و تولید و ثروت و ابزار تولید و منابع عمدۀ سرمایه و تولید را در دولت متمركز، و به آن متعلّق مىكند. این، غلط اندر غلط است. در اسلام، چنین چیزى نداریم. نه آن را داریم، نه این را. هم آن غلط است، هم این.10
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سخنرانى در دیدار با مجمع نمایندگان طلّاب و فضلاى حوزۀ علمیۀ قم؛ هفتم آذرماه 1368.
2. بیانات در جمع مردم چهارمحال و بختیارى، در استادیوم ورزشى شهركرد؛ پانزدهم مهرماه 1371.
3. بیانات در دیدار جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاههاى استان همدان؛ هفدهم تیرماه 1383.
4. چونان کوه استواری که تندبادهای سخت، نمیتواند آن را کمترین حرکتی بدهد.
5. بیانات در دیدار روحانیون و طلاب تشیع و تسنن كردستان؛ بیستوسوم اردیبهشت 1388.
6. پیام به مناسبت روز ملى مبارزه با استكبار جهانى؛ سیزدهم آبانماه 1369.
7. بیانات در دیدار دانشجویان و نخبگان علمى؛ چهارم شهریور 1388.
8. دیدار با روحانیون؛ هفدهم آبانماه 1385.
9. بیانات در دیدار مسئولان اقتصادى و دستاندركاران اجراى اصل 44 قانون اساسى؛ سیام بهمنماه 1385.
10. بیانات در مراسم تنفیذ حكم دورۀ دوم ریاست جمهورى آقاى «هاشمى رفسنجانى»؛ دوازدهم مردادماه 1372.
ثبت دیدگاه