«وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَآئِماً ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ»
«از ميان اهل كتاب كسي است كه اگر او را امين شماري و قنطاري به او بسپاري آن را به تو بازميگرداند، و از ايشان كسي است كه اگر امينش بشماري و ديناري به او بسپاري، جز به تقاضا و مطالبه آن را بازنگرداند. زيرا ميگويد: راه اعتراض مردم (غيريهودي) بر ما بسته است و كسي ما را ملامت نكند.»
سوره آل عمران-آيه ی 75
اين آيه شريفه به اختلاف فاحشي كه اهل كتاب در حفظ امانتها و پيمانها داشتند اشاره ميكند و ميفهماند كه اهل كتاب در اين باب در دو طرف تضاد و دو نقطه ی مقابل قرار داشتند. همچنين بيان ميدارد كه اين صفت گرچه فينفسه يك خوي زشت و ناپسند نژادي است و زيانش براي همگان روشن ميباشد از صفت و خوي زشت ديگري كه در جماعت آنان (يهودي) هست و در نظرشان جنبه اعتقادي هم دارد سرچشمه گرفته است. آنان ميگويند {…} چون ما اهل كتابيم و ديگران امي و درسنخوانده هستند، بنابراين كساني كه از نژاد ما نيستند بر عهده ی ما كه اسرائيلي هستيم، حقوق لازمالرعايهاي نخواهند داشت {…}.
آنان {يهوديها} گمان ميكردند، چنان كه امروز هم به همان عقيده باقي ماندهاند؛ كرامت الهي اختصاص به ايشان دارد و روي اينكه خدا در نزد اسرائيل نبوت و كتاب و ملك قرار داده، سيادت و آقايي براي آنها ثابت است و بر ديگران حق تقدم دارند. از آن گمان نتيجه گرفته بودند، حقوقي كه در كتاب آسمانيشان تشريع شده (چون حرمت رباخواري و حرمت مال يتيم و حرمت تضييع حقوق مردم و مانند آن) حقوقي است كه در بين خود آنها تنها لازمالرعايه ميباشد نه آن كه نسبت به ديگران هم لازمالاجرا باشد.
مثلاً براي يك نفر اسرائيلي خوردن مال اسرائيلي ديگر و يا از بين بردن حقوق او حرام (است) امّا خوردن مال غيراسرائيلي يا از بين بردن حقوق آنها حرام نيست. آنان عقيده داشتند؛ يك نفر يهودي نسبت به ديگران هر حكمي كه خواهد ميتواند اجرا كند و آنچه درباره ی او اجرا كند جايز خواهد بود. روشن است اين رويه مؤدّي به آن ميباشد كه با غيراسرائيلي معامله يك حيوان كنند {مثل يك حيوان معامله كنند} و از هيچ عقوبتي واهمه و ترس نداشته باشند. بار اين مطلب گرچه در كتب آنان (كتبي كه آن را منسوب به وحي مينمايند، چون تورات و غيره) مذكور نيست، ليكن موضوعي است كه زبانهاي اخبار و علماي آنان شروع و ديگران هم از گفته آنها تقليد نمودند.
مرحوم علّامه سيّدمحمّدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج3؛ صص 445–446.
ثبت دیدگاه