سقوط قلعه های یهود، سران و رهبران این قوم را به شدّت نگران و مضطرب ساخته بود. نگرانی آن ها علاوه بر نفس شکست بیش از همه برای آن بود که احساس می کردند باید از سراسر جزیره العرب چشم پوشی کنند و از آن سرزمین بیرون بروند و از دست رفتن نفوذی که یهود در مناطق مزبور برای خود کسب کرده بودند، برای رؤسا و سرکردگان قبایل مختلف یهود بسیار سخت و ناگوار بود. از این رو درصدد برآمدند تا به هر وسیله و امکانی از حضور و موجودیت خود حراست و علیه سپاه اسلام مبارزه کنند. این مسأله موجب آن شده بود تا فتح دژهای یهود خیبر توسط مسلمانان به کندی پیش رود. سقوط آخرین سنگرها و قلعه های یهود، بیش از بیست روز طول می کشید.
به نقل تاریخ نویسان مسلمان، جنگ خیبر عاقبت به دست علی بن ابی طالب خاتمه یافت. نوشته اند وقتی غائله جنگ خیبر به درازا کشید و به خصوص زمانی که برخی فرماندهان جنگ در سپاه مسلمانان، ناتوانی خود را آشکار ساختند، پیامبر افتخار فرماندهی جنگ خیبر را نصیب حضرت علی (ع) نمود و پرچم جنگ را به دست او سپرد و او را با دعای خیر بدرقه فرمود. مرحب پهلوان یهود که در میان سپر و سلاح و کلاهخود غرق شده بود به میدان آمد و رجز می خواند و مبارز می طلبید که:
«خیبریان می دانند که من مرحب هستم و اسلحه و ابزار جنگی ام بران و کارساز. آن گاه که جنگ ها شعله ور شوند، من پهلوانی مجرب و کارآزموده هستم.»
علی (ع) سردار بزرگ سپاه اسلام آماده ی مبارزه با مرحب یهودی شد. علی (ع) به میدان رفت و رو در روی مرحب در پاسخ به رجزخوانی او فرمود:
«من کسی هستم که مادرم مرا حیدر نامیده، چون شیر بیشه ای هستم که خشم قهرش سخت است و با این شمشیر شما را همچون سندره (پیمانه بزرگ) می سنجم.»
این حادثه در زمانی روی می داد که دو قلعه مهم و مستحکم یهود همچنان مقاومت می کرد. سرسختی مدافعان این دو قلعه را دچار غرور و نخوت کرده بود. اما وقتی علی (ع) با دو ضربت شمشیر، جنگاور معروف یهود، مرحب را به خاک انداخت، شماری از یهودی ها فورا از میدان معرکه گریختند و در داخل دژهای خود پناه گرفتند. ترس و وحشت سراپای رهبران یهود خیبر را فرا گرفته بود. آنها درهای آهنین قلعه ها را محکم بسته بودند. روایت شده است که علی (ع) به نزدیک قلعه ای رفت و با دشمنان اسلام به نبرد مشغول شد.
در اثر ضربت یک یهودی سپر از دست مبارک علی (ع) به زمین افتاد. آن حضرت دری از قلعه را برداشت و به جای سپر از آن استفاده کرد. تا موقعی که فتح و ظفر به انجام رسید آن در چون سپر در دست علی (ع) بود. راوی می گوید: پس از ختم کارزار من و هفت مرد دیگر هر چه خواستیم آن در را از جای بلند کنیم نتوانستیم.
ثبت دیدگاه