با توجه به این واقعیت، آیا این ادعایی موجه نخواهد بود که آمریکا صرف موجودیت خود را مدیون یهودیان است؟…آنچه آمریکایی میخوانیم، چیزی نیست جز عصارهی روحیهی یهودی.
گروهی از مردان و زنان مصمم – فرض کنید حدود بیست خانوار – پا به مناطق ناشناخته گذاشتند تا زندگی جدید خود را آغاز کنند. نوزده خانوار صاحب خیش و داس و ادوات کشاورزی بودند و آمادگی داشتند تا درختان را قطع کنند و زمین را برای کشت آماده سازند و از راه کشاورزی روزگار بگذرانند. خانوادهی بیستم مغازهای باز کرد تا آندسته از مایحتاج همراهان خود را که از راه کشاورزی قابل حصول نبود، در اختیار ایشان قرار دهد و مسلماً خانه به خانه دور میگشت تا نیازهای آنها را برآورد. دیری نگذشت که این خانوادهی بیستم سر و سامان دادن به توزیع کالاهایی را که نوزده خانوار دیگر از راه کشاورزی به دست میآوردند، پیشهی اصلی خود قرار داد. از سوی دیگر، به احتمال زیاد همین خانوادهی بیستم بود که پول نقد لازم را در اختیار داشت و در صورت لزوم، به خانوادههای نیازمند پول قرض میداد. در بسیاری از موارد، جنب مغازهی خانوادهی بیستم، نوعی مؤسسهی وامدهی کشاورزی و احتمالاً دفتری هم برای خرید و فروش زمین وجود داشت. بنابراین، کشاورز ساکن آمریکای شمالی، از خلال فعالیتهای این خانوادهی بیستم، با نظام پولی و اعتباری جهان قدیم ارتباط برقرار میکرد. پس کل فرآیند تولید، معاوضه و نظایر آن، از همان ابتدای کار در امتداد مسیر امروزی آن بود. روشهای اقتصاد رایج در شهر، به ناگهان حتی در دوردست ترین روستاها هم راه پیدا کرد. به همین دلیل، میتوان مدعی شد که اقتصاد آمریکا، از همان اوان کار، سرشار از عناصر سرمایهداری بود و چه کسی مسئول و موجد آن بود؟ خانوادهی بیستم حاضر در روستا. آیا هیچ لزومی دارد اضافه کنیم که این خانوادهی بیستم همیشه خانوادهای یهودی بود که به جمعی از مهاجران میپیوست یا به نحوی آنها را در محلهای سکونت ایشان پیدا میکرد و به آنها ملحق میشد؟!
خلاصهی تصویری ذهنی که من از توسعهی اقتصادی در سر دارم، چنین شکل و شمایلی دارد. …(البته) فقط من نیستم که چنین عقیدهای دارم. پاردل ، فرماندار کالیفرنیا، در سال 1905 چنین ابراز عقیده کرده است:
«یهودیان سردمداران امور تجاری در هزاران جامعهی پر رونق بودهاند.»
اجازه بدهید به چند مورد از نمونههایی که به آنها برخوردهام اشاره کنم. در سال 1785 ایبرهم موردخای در آلاباما ساکن شد. «او سه کیلومتر غرب لاین کریک مرکزی تجاری تأسیس کرد، معاملات گستردهای با سرخپوستان انجام داد و به مبادلهی کالا با آنها پرداخت.» همین اتفاق در شهر آلبانی مرکز ایالت نیویورک هم اتفاق افتاد. «از سال 1661 که آلبانی یک شهر کوچک تجاری بود، یک بازرگان یهودی به نام عاسر لوی به یک مالک بزرگ املاک بدل شد.» عین همین ماجرا در شیکاگو رخ داد. اولین خانهی آجری آنجا توسط یک یهودی به نام بندیکت شوبرت ساخته شد، که اولین خیاط شیکاگو بود و در عین حال، یهودی دیگری به نام فیلیپ نیوبرگ، اولین کسی بود که تجارت تنباکو را در این شهر آغاز کرد. در ایالت کنتاکی، تاریخ اقامت اولین یهودیان به سال 1816 باز میگردد. در آن سال بانک آمریکا شعبهای در شهر لکزینگتن این ایالت افتتاح کرد و آقای سولومون یهودی را که در سال 1808 به این شهر پا نهاده بود، به عنوان متصدی دریافت و پرداخت پول استخدام کرد. در اسناد هست که در ایالتهای مریلند، میشیگان، اوهایو و پنسیلوانیا، بازرگانان یهودی از جمله اولین ساکنان یهودی بودند، هر چند در مورد فعالیتهای تجاری آنها اطلاعات موثقی در دست نیست.
اما از سوی دیگر، دربارهی یهودیان ساکن تکزاس که در آنجا از جمله پیشگامان سرمایهداری بودند، اطلاعات فراوانی موجود است. به عنوان مثال، این که جیکوب دو کوردوا «یکی از ثروتمندترین زمینداران ایالت تکزاس تا سال 1856 بود.» بنگاه معاملات ملکی کوردوا به زودی نه تنها در تکزاس، بلکه حتی در نیویورک، فیلادلفیا و بالتیمور هم که مالکان بزرگ اراضی تکزاس عموماً در آنجاها زندگی میکردند، بسیار مشهور شد. در کنار آن موریس کوپور در سال 1863 رئیس بانک ملی تکزاس شد. هنری کاسترو یک کارگزار امور مهاجرت بود «که در سالهای 46-1843 بیش از پنج هزار مهاجر را به تکزاس آورد. او آنها را که بیش ترشان آلمانی بودند با بیست و هفت کشتی به آمریکا آورد. او یک سال تمام مواد غذایی آنها را تأمین کرد، گاو در اختیارشان گذاشت، ابزار و ادوات کشاورزی، تخم گیاهان مختلف و مواد دارویی به آنها داد و خلاصه آن که تمام نیازهای اولیهی این مهاجران را تأمین کرد.»
گاه اعضای یک خانواده در چند ایالت پخش میشدند و به این ترتیب میتوانستند کسب کار خود را با موفقیت بیشتری پیش ببرند. شاید بهترین نمونه در تاریخ، مورد خانواده سلیگمن است. آنها هشت برادر بودند (فرزندان دیوید سلیگمن اهل بایرزدورف در ایالت باواریای آلمان) که کسب و کاری راه انداختند که اکنون در مراکز مهم تجاری آمریکا شعبه دارد. داستان آنها با ورود جوزف سلیگمن به آمریکا در سال 1837 آغاز میشود. سپس در سال 1839 دو تن از برادرانش به او میپیوندند و برادر سوم هم دو سال بعد به آمریکا مهاجرت میکند. این چهار تن در لانکاستر به کار تجارت لباس پرداختند و کمی بعد به شهر سلمادر ایالت آلاباما کوچیدند. آنها سپس سه شعبه در سه شهر مختلف تأسیس کردند. در سال 1848 دو برادر دیگر هم به آنها ملحق شدند و این شش برادر به ایالتهای شمالی مهاجرت کردند. به سال 1850 بود که جوزف سلیگمن در سن فرانسیسکو و در اولین ساختمان آجری این شهر، مغازهای افتتاح کرد. هفت سال بعد، آنها یک بانک هم به تجارت لباس و پارچه خود اضافه کردند و در سال 1862 بنگاه تجارتی برادران سلیگمن در نیویورک، سن فرانسیسکو، لندن، پاریس و فرانکفورت فعالیت میکرد.
ثبت دیدگاه