لئو پينسكر (1891- 1821) Leon Pinsker
تئودر هرتزل نويسنده كتاب «دولت يهود»(1) و رهبر جنبش صهيونيسم از سال 1897 در صحبت با ولفستون از شخصيتهاي برجسته صهيونيست، گفته بود: «چنانچه من از كتاب خودمختار(2) پينسكر اطلاعي داشتم، هيچ وقت اظهار عقيدهاي نميكردم».(3)
درواقع اين بيان از هرتزل حاكي از جايگاه پينسكر بعنوان يكي از نظريهپردازان متقدم صهيونيسم است. اما پينسكر كه بود و چه انديشهاي داشت؟
دايرهالمعارف جودائيكا در مورد وي مينويسد: «رهبر جنبش عشاق صهيون، متولد توماسوف لهستان بود كه در مدرسه پدر خود كه نويسنده و دانشمند عبري در ادسا بود، درس خواند. او از اولين دانشجويان يهودي دانشگاه اودسا در رشته حقوق بود، ولي به زودي دريافت كه به سبب يهودي بودن قادر به وكالت نيست، از همين رو در دانشگاه مسكو شروع به خواندن پزشكي كرد و در سال 1849 به اودسا بازگشت. وي از موسسان اولين هفتهنامه يهودي(4) در روسيه بود».(5)
پينسكر تا 10 سال قبل از مرگش بر اين اعتقاد بود كه يهوديان در همنوايي با محيط و غيريهوديان ميتوانند بدون مشكل با ديگران زندگي كنند، ولي گويا واقعه پوگرومها(6) در روسيه در سالهاي 1881 و 1882 اعتقاد وي را به كلي تغيير ميدهد.
اگر تا پيش از اين وقايع، وي در نشريات منطبق شده با محيط يهوديان مطلب مينوشت، پس از آن دريافت كه هيچ راهي جز جداشدن از غيريهوديان وجود ندارد.
پوگرومها در روسيه در عين ابعاد و زواياي مشكوكش چنان بر پينسكر اثر گذاشت كه وي در يكي از اظهاراتش ميگويد: «ضديت با يهود و ترس از يهود بيماري دماغي علاجناپذيري است كه به همين صورت موروثي شده و به صورت بيماري طي هزاران سال به نسلهاي متعدد به ارث رسيده و درمانناپذير شده است.(7)
بدين ترتيب بياثر بودن اسيميليشن(8) يا تطبيق با غيريهوديان كه از ثمرات نوانديشي يا همان هاسكالا بود در نزد افرادي همچون پينسكر كه عملا آن را تجربه كرده بودند، هويدا شده، به طوري كه واقعه به اصطلاح يهودستيزانه ديگري نيز در اروپا، مقارن با همين ايام براي تئودر هرتزل منشا يك جريان فكري شد. وي نيز با رويت و مرور جريان دريفوس(9) در فرانسه، كتاب «دولت يهود» را نوشت و چند سال پس از آن كنگره بال سوئيس را راهاندازي كرد. درواقع هرتزل نيز با الهام از يهودستيزي، صهيونيسم را برگزيد. وي در جايي ميگويد: «مللي كه يهوديان در ميانشان زندگي ميكنند، بدون استثناء يا آشكارا ضديهودند يا در نهان».(10)
پينسكر با نوشتن كتاب «خودمختاري» ضرورت تشكيل يك سرزمين ملي براي يهوديان را بازگو ميكند و پس از آن با پيوستن به جنبش عشاق صهيون، عملا در اين مسير گام برميدارد. او از ضرورت تشكيل يك سازمان براي مهاجرت يهوديان به سرزمين فلسطين سخن به ميان ميآورد چراكه اعتقاد دارد يهودستيزي در ميان غيريهوديان رشد دارد و آنها به علت اين كه بيگانه و خارجي پنداشته ميشوند(11) نميتوانند در ميان غيريهوديان زندگي كنند. او حتي تا بدانجا پيش ميرود كه مهاجرت فردي را ديگر نميپذيرد و ميگويد: «قرنها براي زنده ماندن مبارزه كردهايم، اما نه بهعنوان يك ملت، بلكه بهعنوان فرد».(12)
او ريشه اين تنفر از يهوديان را آنچنان كه عدهاي خاخام يهودي، اعتقادي و مذهبي ميدانند، درست نميداند و ميگويد: «اگر دست برداشتن از «رسالت الهي» بتواند لقب منفور يهودي را از حافظه بشريت پاك كند، ما حاضريم آن را كنار بگذاريم.»(13)
بدين ترتيب دو واقعه مهم يهودستيزي در آستانه اولين كنگره، صهيونيسم در سال 1897، ضرورت تشكيل دولت يهود را مطرح ميكند.
بسياري از مورخان بر اين اعتقادند كه واقعه پوگرومها در روسيه و دريفوس در فرانسه آنچنان كه صهيونيستها آن را بزرگ كردند و بدين ترتيب مورد بهرهبرداري قرار گرفت، اهميت و اصالت نداشت و چه بسا همچون اساطيري از تاريخ يهودستيزي براي مهاجرتي جديد، با تلاش دستگاه پنهان صهيونيسم، برنامهريزي شد.
هماكنون اين مهاجرت به سمت خاورميانه بعنوان يكي از مهمترين مناطق جهان به سبب استراتژيكي و غني بودن ذخاير زيرزميني و از اين طريق تسلط بر جهان است و وقايعي همچون هولوكاست نيز در همين زمينه قابل بررسي است تا اين پندار در ذهن جهانيان نقش بندد كه؛ «تا زماني كه يهودي در هيچ جا وطني نداشته باشد و از حقوق شهروندي برخوردار نباشد، در هر جا و هر زمان مطرود و منفور است».(14)
پينوشتها
1- Der yudenstaat (yewish state)
2- Autoemancipation (1882)
البته آباابان در كتاب «قوم من» نيز از جزوهاي به نام «يك نصيحت به برادران يهودي روسي» ياد كرده است.
3- ابان، آبا «قوم من، تاريخ بنياسرائيل»، ترجمه نعمتالله شكيب اصفهاني، ناشر كتابفروشي يهودا بروخيم و پسران، 1358، ص450
4- Razvet اين نشريه هفتگي به معناي سپيدهدم است.
5- “Encyclopaedia yudica”, VOL 13, P.545
6- Pogroms به وقايع و سلسله عملياتي ميگويند كه عليه مناطق يهودينشين در برخي قسمتهاي روسيه با هدف ايجاد رعب و وحشت، سازماندهي شد. اين وقايع منجر به مهاجرتهاي وسيع يهوديان از روسيه به سمت اروپا و آمريكا شد. و فضاي مناسبي براي زندگي بهتر يهوديان در ديگر مناطق فراهم كرد. در واقع از همين زمان هم مهاجرت به سرزمين فلسطين به صورت غيرقانوني و گسترده صورت گرفت.
7- «پژوهه صهيونيت»، مجموعه مقالات، نشر مركز مطالعات فلسطين، 1381، ص 134
8- اسيميليشن (assimilation) يا همگونسازي بهعنوان فرايند اجتماعي، از مشكلات جامعه يهودي براي مراودت و زندگي با غيريهوديان است كه همواره از آن به يك بحران ياد ميشود و عدهاي معتقدند كه مخالفت يهوديان براي همزيستي با ديگران آنها را از ساير جوامع جدا كرده و حس ناخوشايندي را نيز ايجاد ميكند. از مهمترين علل رغبت نداشتن يهوديان به همزيستي با ديگران آن است كه خود را قوم برگزيده ميپندارند.
9- Dry Fus Affiar
10- ابان، پيشين، ص 133
11- Opcit, yudiaca, vol 13. p564
12- المسيري، عبدالوهاب، «دايرهالمعارف، يهود، يهوديت و صهيونيسم» ترجمه موسسه مطالعات و پژوهشهاي تاريخ خاورميانه، نشر دبيرخانه كنفرانس بينالمللي حمايت از انتفاضه فلسطين، 1383، جلد ششم، ص246
13- همان، ص 247
14- همان، 246

لئو پينسكر (1891- 1821) Leon Pinsker تئودر هرتزل نويسنده كتاب «دولت يهود»(1) و رهبر جنبش صهيونيسم از سال 1897 در صحبت با ولفستون از شخصيتهاي برجسته صهيونيست، گفته بود: «چنانچه من از كتاب خودمختار(2) پينسكر اطلاعي داشتم، هيچ وقت اظهار عقيدهاي نميكردم».(3) درواقع اين بيان از هرتزل حاكي از جايگاه پينسكر بعنوان يكي از نظريهپردازان […]
ثبت دیدگاه