سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در سخنانی در مراسمی که این حزب به مناسبت هفتمین روز شهادت شهیدان سردار سپهبد قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس نایب رئیس سازمان بسیج مردمی عراق و همراهان آنها برگزار کرد، ضمن درود و سلام بر خاتم پیامبران حضرت محمد (ص) و خاندان پاک و مطهر ایشان و قرائت آیه مبارکه ”من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و مابدلوا تبدیلا“ از اهالی مناطق مختلف لبنان اعم از سحمر، النبطیه، الهرمل، بعلبک، صور و بنت جبیل به سبب شرکت در این مراسم قدردانی کرد و ایام فاطمیه را به مسلمانان جهان تسلیت گفت و بار دیگر به خانوادههای کسانی که در جنایت اخیر آمریکا در بغداد به شهادت رسیدند بخصوص خانواده شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید حاج ابو مهدی المهندس تبریک و تسلیت گفت و تاکید کرد: امروز درباره برخی مسائل مرتبط با این مراسم سخن خواهم گفت. موضوع اول سخنان من درباره دو شهید بخصوص حاج قاسم سلیمانی است به سبب ارتباطی که با لبنان و مقاومت لبنان داشت. روز یکشنبه گذشته فرصت کافی برای پرداختن به این مسئله نبود و دوست دارم بخشی از فرصت امروز را به این موضوع اختصاص دهم تا مردم به بخشی از ویژگیها و ارزش و عظمت این دو فرمانده بزرگ پی ببرند. پی ببریم تا قدردان باشیم. خداوند بزرگ از ما میخواهد همانگونه که از خالق تشکر میکنیم از مخلوق نیز تشکر کنیم. خداوند فرموده است ”ان اشکر لی و لوالدیک“. این موضوع از جمله امور واضح و مسلم در روایات ماست. انسان باید از کسانی که به او لطف کرده اند تشکر کند. انسان باید از پدر و مادر، استاد و کسانی که از وی دفاع میکنند و به او کمک میکنند قدردانی کند. صحبت درباره آنها در درجه اول برای تشکر از این شهدا به سبب کارهایی است که در لبنان، فلسطین، سوریه، یمن، عراق، افغانستان و در همه مناطق برای ما کرده اند. نعمتها با شکرگزاری حفظ میشود و ادامه مییابد. خداوند با شکرگزاری و قدردانی این خسارت را برای ما جبران میکند و مثل آن یا بهتر از آن را به ما میدهد، اما اگر قدرنشناس باشیم حتی از باب اخلاق و ایمان نیز نتایج دیگری خواهد داشت. الحمدلله در هفته یا ده روز گذشته شاهد بودیم در فلسطین و سوریه (مراسمهای زیادی برگزار شده است)، ساعاتی پیش در سوریه مراسم بزرگداشتی برگزار شد و مسئولان و فرماندهان سخنرانی کردند. در عراق، یمن، افغانستان و بسیاری از کشورها که به گونهای حضور مستقیم در آنها داشت (شهید سلیمانی) مراسم برگزار شد. بحرین، پاکستان، آفریقا، نیجریه، هند و دیگر کشورها از آن جمله است. اما منظور من بالاخص کسانی است که بخصوص با شهید حاج قاسم سلیمانی ارتباط کاری داشتند و به خوبی میدانند برای آنها چه کار کرد و چگونه به آنها کمک و از آنها حمایت کرد و چه رابطهای با آنها داشت تا مردم به کارهایی که کرده است پی ببرند، زیرا همه این کارها پنهانی انجام میشد. باید کارهایی را که کرده است به مردم خود بگویند و برای جهانیان تشریح کنند که این فرمانده شهید و در پس او جمهوری اسلامی ایران و رهبری این کشور برای آنها چه کرده اند، زیرا حاج قاسم نماینده خودش و خانواده اش نبود بلکه نماینده این انقلاب و این نظام مبارک و رهبری حکیم آن بود. وی بهترین نماینده و فرستاده و بهترین پرچمدار این انقلاب نزد ملتهای ما و جنبشهای مقاومت در منطقه بود. هر کس درباره کشورش، خودش صحبت میکند و من هم درباره لبنان صحبت میکنم و اندکی نیز درباره حاج ابو مهدی المهندس صحبت خواهم کرد. هدف ما از این سخنان کوتاه این است که نمونهای از یک فرمانده واقعی جهادی و اسلامی را که اسلام و مکتب امام خمینی ”ره“ و ارزشها و مفاهیم این انقلاب اسلامی آنها را تربیت کرده اند معرفی کنیم.
شناخت حزب الله یعنی من و همه برادرانم از حاج قاسم سلیمانی از سال ۱۹۹۸ آغاز شد که فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را بر عهده گرفت و زمانی که مسئولیت را بر عهده گرفت رفت و آمد به لبنان را آغاز کرد و به قول معروف از همان ابتدا مشخص بود که چه خیر و برکتهایی در انتظار ماست. حتی منتظر نشد ما به ایران برویم تا او را بشناسیم و این مسئولیت را به ایشان تبریک بگوییم و درباره ساز و کار و شکل روابط به توافق برسیم بلکه او نزد ما آمد و به سرعت توانست به همراه فرماندهان جهادی و به طور کلی فرماندهان حزب الله و سطوح مختلف مجاهدان مقاومت در لبنان روابط محکم و متفاوتی برقرار کند که تا زمان شهادت وی ادامه داشت. صادقانه بگویم که او را یکی از خودمان میدانستیم. در ابتدا مشکل زبان وجود داشت، اما سریع زبان عربی را یاد گرفت. وی یکی از سرداران سپاه بود، فرمانده یکی از بخشهای سپاه بود، یکی از سرداران بزرگ ایران و نماینده یکی از نظامهای بزرگ منطقه بود، اما از همان لحظات اول در روابط با وی به هیچ وجه تشریفات و درجه نظامی و ستارههای روی دوش و تعارفات مطرح نبود. وی مثل برادران مجاهد عادی یکی از خود ما بود. حضور وی در میان ما حتی در میدان (نبرد) و خطوط مقدم و خاکریزها بسیار گسترده و همیشگی بود. ممکن است بعدا در فیلمها نمایش داده شود، اما صحنههایی از حضور وی در میادین (جنگ) و خاکریزها در عراق بیشتر است و بیشتر پخش شده است. روابط وی با برادران ما در مقاومت لبنان به حدی رسیده بود که آنها را دوست داشت و آنها نیز وی را دوست داشتند. با آنها انس گرفته بود و آنها نیز با وی انس گرفته بودند. عاشق آنها بود و آنها نیز عاشق وی بودند. واقعا از خوشحالی ما خوشحال و از ناراحتی ما ناراحت میشد. رابطه حاج قاسم با ما و مقاومت لبنان اینگونه بود. اینها صرفا نمونه است. به جای این که ما نزد وی برویم همیشه او نزد ما میآمد. پس از آن که حاج قاسم فرماندهی نیروی قدس را بر عهده گرفت دیگر نیاز نداشتیم هیئتی به ایران ارسال کنیم تا درخواست حمایت و کمک کنیم و اوضاع و مشکلات را تشریح کنیم. وی همیشه در فواصل نزدیک به هم، پیش ما میآمد و حامل همه دردها و رنجهای ما بود و کمبودها و خواستههای ما را در ایران پیگیری میکرد و آنها را حتی بیش از آنچه نیاز یا انتظار داشتیم برآورده میکرد. به همین سبب همیشه به ما کمک و به ما فکر میکرد و ما را تقویت میکرد. وی کمکهای فکری و مادی و معنوی در اختیار ما قرار میداد و همیشه در کنار ما بود، ولی کسی در لبنان اینها را احساس نمیکرد و کسی هم در لبنان درباره آنها سخن نمیگفت. آغاز کار از سال ۱۹۹۸ بود. اگر به یاد بیاورید سالهای ۱۹۹۸، ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ اوج فعالیتهای مقاومت در جنوب لبنان بود که با ورود حاج قاسم به نیروی قدس همزمان شده بود. یکی از علل اصلی تحول کمی و کیفی فعالیتهای مقاومت در سالهای ۱۹۹۸ و ۱۹۹۹ که به پیروزی سال ۲۰۰۰ منجر شد پیگیریها و حمایتهای حاج قاسم سلیمانی به عنوان نماینده ایران بود. به همین سبب حاج قاسم در آزادسازی لبنان در سال ۲۰۰۰ مشارکت داشت، ولی ما قبلا در این باره سخن نگفتیم و او هم ابدا در این باره حرفی نزد، ولی اکنون پس از شهادت وی وظیفه ماست که این حقیقت را اعلام کنیم.
پس از سال ۲۰۰۰ ممکن بود برخی بگویند اسرائیل که از جنوب لبنان عقب نشینی کرد و آینده مزارع شبعا و تپههای کفرشوبا هم که معلوم نیست و دغدغههای مقاومت لبنان برطرف شده است و حاج قاسم به سراغ اولویتهای دیگر خواهد رفت، اما او هم مثل ما در این فکر بود که پس از آزادسازی جنوب لبنان، این کشور هنوز با خطرات و تهدیدات و طمع ورزیها و حتی انتقامجوییهای اسرائیل روبروست، زیرا اندیشمندان و فرماندهان و مسئولان بزرگ اسرائیل اعلام کردند پیروزی مقاومت در سال ۲۰۰۰ پیروزی راهبردی است و پیامدهای خطرناکی برای رژیم صهیونیستی دارد که پیامدهای آن را به سرعت در داخل فلسطین و آغاز انتفاضه الاقصی دیدیم. به همین سبب باید توانمندیهای مقاومت افزایش مییافت تا از مقاومتی که عملیات فرسایشی در نوار مرزی اشغالی لبنان انجام میدهد به مقاومتی با توانمندیهای بالا برای جلوگیری از تجاوزات اسرائیل به لبنان تبدیل شود و دست اسرائیل را از لبنان کوتاه کند. به همین سبب وارد مرحله تازهای از روابط شدیم و تحولات کیفی و کمی امکانات آغاز شد. اینجا بود که توانمندیهای موشکی اعم از سطح به سطح یا سطح به دریا و… که قبلا هم در مناسبتهای مختلف از آن سخن گفتیم وارد شد. حاج قاسم همیشه در این مسیر با ما همراه بود. در اینجا اعتراف کنم حتی زمانی که ما خسته میشدیم یا به استراحت نیاز داشتیم حاج قاسم به ما میگفت: فرصت زیادی ندارید. این اسرائیل است.
سال ۲۰۰۶ که تجاوز به لبنان آغاز شد حاج قاسم تهران بود، به شام (سوریه) آمد و با ما تماس گرفت و گفت: میخواهم به بیروت بیایم، گفتیم حاجی چگونه میخواهی به بیروت بیایی. راهها و پلها بمباران میشود و اصلا امکان ندارد. گفت: من این چیزها را نمیفهمم، طاقت نمیآورم در تهران یا دمشق بمانم. باید پیش شما بیایم. برادران را فرستادیم تا حاج قاسم را به حومه جنوبی نزد ما بیاورند. در طول جنگ نزد ما بود. اکنون سال ۲۰۲۰ است. آیا کسی آمد بگوید حاج قاسم به دستاوردها و کارهای خود و اینکه در طول جنگ ژوئیه ۲۰۰۶ با ما بود افتخار کرده است؟ به هیچ وجه. نه او حرفی زد و نه ما حرفی زدیم، مگر چند ماه پیش که این مسئله در مناسبتی مطرح شد.
خوب، او یا زیر بمباران ماند. او یا به شام (سوریه) میرفت یا به تهران و دائم در حال فرستادن امکانات یا اموال (پول) یا سلاح یا کمک برای ما بود. او در تماس با فرماندهان و با برادران و مسئولان سوری و رهبری ایران بود. او نمیتوانست ما را تنها گذارد و این را تحمل نمیکرد. او در اتاق عملیات با ما بود. حتی من با او مجادله کردم که به من گفتند سید: من یا با شما زنده میمانم یا با شما میمیرم. او در تمام دوران جنگ و سختیها و دشواریهای جنگ همراه ما بود تا اینکه روز چهاردهم اوت و زمان آتش بس فرارسید و جنگ پایان یافت. چند روز بعد که مشخص شده بود جنگ متوقف شده است میان ما و او و دیگر برادران بحث و بررسیهایی صورت گرفت. (حاج قاسم گفت) خب جنگ بزودی متوقف خواهد شد. بعد از اتمام جنگ من به تهران خواهم رفت. چه کار میخواهید از من چه میخواهید برایتان انجام دهم. ما به او گفتیم: حاجی! وقتی شعلههای جنگ فروکش کرد نخستین کاری که ما باید انجام دهیم این است که آوارگان را سرو سامان دهیم و فکری به حال خانههای ویران شده کنیم تا مردم بتوانند به خانه هایشان برگردند. ما به سرعت نیازمند مبلغ زیادی هستیم تا بتوانیم طرحی که آن موقع آنرا طرح «پناه دادن آوارگان» نامگذاری کرده بودیم، اجرا نماییم تا مردم در راهها نمانند. دو سه روز بعد از پایان جنگ بود که ما به مردم مقدار مشخصی پول دادیم تا به مدت یکسال خانهای برای خود اجاره کنند و اسباب و اثاثیهای اندک نیز برای خود خریداری کنند. پس از آن شروع به بازسازی و ترمیم منازل آسیب دیده اقدام کردیم و این اولویت مطلق ما بود. او دو روز بعد از آنکه به تهران رسید، برای ما کمکهای لازمی را فراهم آورد که آبروی همگی ما را حفظ کرد و هیچ کس از ما در خیابانها یا راهها و مکانهایی که برای آوارگان در نظر گرفته شده بود، باقی نماند. ما به خانه بازگشتیم و آنها را بازسازی کردیم و پس از آن بود که ایران برای بازسازی کمک بزرگی به ما چه از طریق دولت و چه به طور مستقیم از طریق سازمانهایمان انجام داد. این حاجی (سردار سلیمانی) در سال دوهزار و شش بود. بعد از سال ۲۰۰۶ نیز ایشان تلاشهای خود را با کارهای بیشتر و گسترش افقهای جدید و بزرگ دنبال کرد تا اینکه طوفان حوادث در منطقه وزیدن گرفت. در سوریه و سپس در عراق و اطراف آن و حتی در لبنان. البته راجع به فلسطین صحبت نمیکنم چرا که شکر خدا رهبران گروههای فلسطینی که لازم است من از آنان تشکر کنم، طی روزهای گذشته حق مطلب را ادا کردند و منصفانه و واقعگرایانه عمل کردند در حالیکه برخی از آنان مورد اهانت نیز قرار گرفتند چرا که آنها ناسپاسی نکردند و خوبیها را میبینند.
من درباره لبنان صحبت میکنم. حاجی همیشه حاضر بود. قرائت و دیدگاههای ما درباره تحولات سوریه از همان ابتدا یکسان بود. دوست دارم خدمت لبنانیها این مسأله را در قالب مسائل لبنان بگویم. برخی هنگامی که به نبردهای کوههای شرقی لبنان و اخراج داعش و دار و دسته هایش از جرود عرسال و جرود بقاع شمالی نگاه میکنند؛ تلاش میکنند همه چیز را از اساس کم اهمیت بشمارند و همه دستاوردهای بزرگ را ناچیز بشمارند. میگفتند در جرود اتفاقی نیفتاده است. هزار جنگجو در این منطقه بودند که نیمی از آنها داعشی ونیمی دیگر وابسته به جبهه النصره بوده اند حالا یه مقدار کمتر یا بیشتر، چه کار بزرگی؟! چه دستاوردی؟! این در واقع نوعی گمراه سازی است. حقیقت ماجرا این است که اگر شکست به داعش در جبهههای شرق حمص ، تدمر، السخنه و بادیه تحمیل نمیشد آیا اخراج داعشیها از جرود عرسال و کوههای شرقی لبنان امکان پذیر بود؟ این تنها یکی از نبردها بود. ما لبنانیها وقتی بحث میکنیم، سعی داریم یکدیگر را مخاطب قرار دهیم و یکدیگر را بر اساس عقل درک کنیم، اما برخی میگویند اینجا مرزهای لبنان است و آنجا مرزهای سوریه. نبرد با داعش که باعث شد خطرها از لبنان و لبنانیها و از همه مناطق و طوایف آنها و روستاهایشان دور شود؛ صرفا نبرد در کوههای شرقی لبنان یا جرود عرسال – که ما آنرا نبرد آزادسازی دوم مینامیم- محدود نبود بلکه نبردی واحد بود که از جرود عرسال و کوههای شرقی لبنان تا شرق حمص، شرق حلب، دیرالزور و بادیه و شرق فرات امتداد داشت و حاج قاسم در نبرد داعش در کنار ما و برادران سوری شخصا حضور داشت.
پس از پایان نبرد با داعش، همه آنچه را که مقاومت در اختیار دارد از قدرت بازدارندگی گرفته تا امکانات، تجارب و افزایش توانمندیها، همگی بر اساس حتی اظهار نظر مسئولان اسرائیلی پیشرفت داشته است و البته من نمیخواهم اینجا بگویم که موافق این ارزیابی هستم یا مخالف آن. کشور لبنان که پیشتر به آن به شیوهای نگریسته میشد – همچنانکه در مناسبتهای مختلف شنیده اید- که ضعیفترین حلقه در منطقه است و گفته میشود که دشمن اسرائیلی میتوانست با یک گروه موسیقی آنرا اداره کند؛ قبل از سال دو هزار و پس از آن به درجه تهدید امنیتی شهرکهای اسرائیلی رسید. پس از سال دو هزار و شش توان لبنان به اندازه ارتقا یافت که آنرا تهدید مرکزی و راهبردی نامیدند، اما در ماههای اخیر و بعد از موضوع موشکهای نقطه زن، یک درجه دیگر به تهدید لبنان برای خود افزودند و اکنون آن را برای خود یک تهدید وجودی وماهیتی میدانند. مقاومت امروز فقط نه تنها توانسته است در نگرش دشمن موازنه بازدارندگی ایجاد کند بلکه توانسته است از لبنان ثروتها و نفت و گاز و آب لبنان نیز دفاع کند و امروز دشمن به مثابه یک تهدید وجودی به لبنان و خطری برای بقای خویش و رژیمش نگاه میکند. من صادقانه به شما میگویم ما انتظار نداشتیم روزی فرا رسد که دشمن روی مقاومت لبنانی ما در چارچوب مرزهای لبنان و توانمندیهای انسانی و مادی لبنان حساب باز کند و آنرا برای خود یک تهدید وجودی به شمار آورد و این در حالی است که آنها روی هوا حرف نمیزنند و این حقیقت دارد. این در درجه نخست به برکت جمهوری اسلامی ایران و مسئولان آن و رهبری حضرت امام خامنهای است که حاج قاسم سلیمانی پیام آور امین او بود و این مسئولیت و ماموریت را با اخلاص و عشق و با جان و دل انجام میداد. خوب، با وجودی که در همه کارها در کنار ما بود روابط میان ما بر اساس مودت ، برادری و عشق و تواضع بود. روزی را سراغ نداریم که حاج قاسم سلیمانی بر ما منت گذاشته باشد یا بخواهد نشان دهد که از ما برتر است یا اصلا عبارتی یا اشارهای دال بر منت گذاشتن برما به کار برده باشد و مثلا بگوید من برای شما پول آوردم. من فلان چیز را اصلاح کردم یا من شما را از فلان قدرت به این قدرت تبدیل کردم، من شما را یاری کردم یا من در جنگ ژوئیه با شما بودم. هرگز.. هرگز .. هرگز او چنین سخنانی را در هیچ روزی به زبان نیاورده است نه آشکارا و نه در نهان. نه مقابل ما نه مقابل دیگران بلکه همیشه میگفت: این کاری را که انجام داده ام بر اساس وظیفه بوده و در راه خدا و به خاطر رضای خدا انجام داده ام و امیدوارم اینها ذخیره روز قیامت در مقابل خداوند سبحان و تعالی باشد. حتی فراتر از این به ما میگفت که من خدمتگزار شما هستم و این عبارت در میان همگان اعم از لبنانیها، عراقیها و سوریها معروف است. «من در خدمت شما هستم. من خدمتگزار شما هستم. چه خدمتی میتوانیم بکنم» اینها نمونههای بود که گفتم. در طول این سالها یعنی بیش از بیست سال، حاج قاسم سلیمانی از ما چیزی نخواست و دستوری به ما نداد و مطلقا چیزی از ما برای ایران نخواست. بله روزی حاج قاسم سلیمانی پیش ما آمد و از ما خواست فرماندهان عملیاتی خود را در همان اوایلی که رنج و محنت داعشیها در عراق پدیدار شده بود برای دفاع از ملت عراق بفرستیم. یعنی او برای عراقیها درخواست کرد و برای ایرانیها چیزی نخواست. طبیعتا این منطق و کلام را اگر بخواهیم با منطق تعامل و گفگو با کشورها، نظامها، ارتشها، دستگاههای اطلاعاتی در جهان، شخصیتها و نخبگانی که با کشورها و نظامها ارتباط دارند مقایسه کنیم، احساس میشود این حرفهایی که گفته میشود آسمانی است یا نوعی خیالبافی است یا متعلق به جهان پاک و با قداست است.
چه کسی میتواند تصور کند که در زمان امام خمینی ”ره“ و آیت الله خامنهای در جمهوری اسلامی ایران رهبران و نظام و حکومت این کشور به فکر ملتهای مظلوم و مستضعف و ملتهایی هستند که سرزمین آنها اشغال شده است و میگویند ما به عنوان حکومت و رهبری اسلامی در قبال این ملتها مسئولیت دینی و ایمانی و انسانی و اخلاقی داریم و وظیفه ماست دست یاری به سوی آنها دراز کنیم و بر آنها منت نگذاریم و حتی انتظار تشکر هم از آنها نداشته باشیم و چیزی از آنها نخواهیم و دستوری هم به آنها ندهیم. آمریکاییها و بسیاری از مردم جهان نمیتوانند چنین چیزی را هضم کنند. به همین سبب وقتی به جنبشهای مقاومت منطقه نگاه میکنند میگویند اینها ابزارهای ایران هستند. نه اینها ابزارهای ایران نیستند. اینها دوستان ایران و متحدان ایران هستند نه ابزارهای ایران. ایران نمیپذیرد به آنها به عنوان ابزار نگاه کند یا با آنها به عنوان ابزار دست خود رفتار کند. سخنان بسیاری از رهبران گروههای فلسطینی را شنیده اید. من این چیزها را در خفا میگفتم، ولی آنها علنی گفتند. آنها گفتند از سال ۱۹۹۸ با حاج قاسم در ارتباط بودیم. همان زمانی که ارتباط ما با وی آغاز شد. طی این ۲۰ سال ایران چیزی از ما نخواست. چیزی از مقاومت فلسطین نخواست. بله، از آنها خواست مقاومت کنند، منسجم و متحد باشند و اولویت آنها آزادسازی سرزمین خودشان باشد. همه اینها هم آرمان خودشان (فلسطینیان) است. اما ایران چیزی برای خودش نخواست، حتی نخواست که از آن دفاع کنیم و به جای آن بجنگیم و از آن تشکر کنیم. ایران هیچگاه چیزی از کسی نخواست. حکومت و نظام اسلامی و اسلام سیاسی همین است که برخی تلاش میکنند به سبب وجود گروههایی مثل داعش و دیگر گروههای شبیه داعش، آن را تخریب کنند. این همان اسلامی است که حضرت محمد (ص) آورده است. اینکه یک انسان یا حکومت و نظام یا ملت از بقیه مظلومان و مستضعفان حمایت و به اندازه توان خود از آنها حمایت کند. خداوند از هیچ کس فراتر از توان انتظار ندارد. این همان کاری بود که جمهوری اسلامی ایران و حاج قاسم سلیمانی انجام دادند. این یک نمونه است. وقتی از یک فرمانده اسلامی و جهادی و نظامی مثل سردار بزرگ (قاسم سلیمانی) سخن میگوییم که اسوه تواضع، عشق و برادری و آمادگی برای شهادت و حضور در میادین و حضور در خطوط مقدم و خاکریزهاست. این یک الگو و نمونه است. ان شاء الله در روزهای آینده آنچه را درباره حاج قاسم سلیمانی یا حاج ابو مهدی در رسانهها منتشر میشود خواهید دید که چگونه با مردم تعامل کردند. چقدر با مردم و خانوادههای شهدا و کودکان و یتیمان و نیروهای عادی متواضع بودند و چگونه در جبههها حضور داشتند.
در تاریخ اسلامی ما شخصیتهای بزرگی وجود دارد. همچنین شخصیتهای نظامی بزرگی داریم، ولی در تاریخ درباره آنها چیزهایی میخوانیم. ولی چیزی که ما عرضه میکنیم همان چیزی است که اسلام و مکتب امام خمینی ”ره“ از طریق شهید قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس عرضه میکند. نمونههایی زنده که با آنها زندگی کردیم و آنها را از نزدیک دیدیم و کاملا موثق است.
ویژگیهای حاج ابو مهدی المهندس نیز خیلی شبیه ویژگیهایی است که اندکی پیش به آنها اشاره کردم. وی رابطهای روحانی و دوستانه با حاج قاسم داشت و خود را شاگرد حاج قاسم و سرباز وی میدانست. وی نایب رئیس سازمان بسیج مردمی عراق بود و سازمان بسیج مردمی هم بیش از ۱۲۰ هزار نیرو دارد، اما حاج ابو مهدی در مصاحبهای تلویزیونی گفت: من فرزند حاج قاسم هستم هر چند که سن او از حاج قاسم بیشتر بود. گفت: من شاگرد و سرباز حاج قاسم هستم. برخی از عراقیها او را سرزنش کردند و گفتند چگونه این حرفها را میزند. حاج قاسم ایرانی است و تو نایب رئیس سازمان بسیج مردمی عراق هستی. گفت: من انسانی صادق هستم و احساسات خودم را بیان میکنم. احساس من به حاج قاسم این است که خودم را فرزند، شاگرد و سرباز او میدانم. اگر مرا میپذیرید اینگونه بپذیرید و اگر نمیپذیرید دیگر به خود شما مربوط است. این نشانه تواضع و دوستی و برادری است. به همین سبب در مراحل جهاد چه قبل از مبارزه با داعش و چه در طول مبارزه با داعش در کنار هم بودند و تقدیر خداوند هم اینگونه بود که در کنار هم شهید شوند. این چیزها اتفاقی و اشتباه تقدیر نیست. چرا ابو مهدی باید برای استقبال از حاج قاسم به فرودگاه برود؟ حاج قاسم پیش ما بود، ابو مهدی تماس گرفت و گفت: حاج قاسم اوضاع بغداد خوب نیست به اینجا نیا، ولی حاج قاسم گفت: میآیم. با وجود آن که ابو مهدی میدانست اوضاع خوب نیست، ولی به استقبال حاج قاسم رفت. نظر من این است که تقدیر خداوند این بود که این دو فرمانده برادر که با هم زندگی کردند و ارتباط معنوی استثنائی و شدیدی بین آنها بود با همدیگر شهید شوند و شهادت آنها ابعاد وسیعی در امت (اسلامی) در ایران و بخصوص در عراق داشته باشد. ملت عراق احساس کردند یکی از فرماندهان بزرگ آنها شهید شده است و شمار دیگری از فرماندهان عراقی و ایرانی از جمله حاج قاسم با وی شهید شدند. برخی از این افراد افسر و برخی دیگر از مجاهدان بزرگ بودند که خیلی هم معروف نیستند و ما در حق آنها کوتاهی کرده ایم.
وقتی داعش پس از سیطره بر شرق فرات در سوریه و مناطق وسیعی از این کشور را اشغال کرد، تعدادی از استانهای عراق را نیز اشغال کرد و به نزدیک کربلا و بغداد رسید و فقط چند کیلومتر با بغداد فاصله داشت. مرجعیت عالی دینی در نجف اشرف فتوای جهادی معروف را صادر کرد. این فتوا به فرماندهان و مردانی نیاز داشت تا آن را در میدان نبرد اجرا کنند. حاج قاسم سلیمانی میتوانست در تهران بماند و تجهیزات و نیروهای خود را اعزام کند، ولی حاج قاسم و افسران وی روز دوم در فرودگاه بغداد بودند و مرزها را برای انتقال امکانات باز کردند. توطئه بزرگی علیه عراق شکل گرفته بود. باید به بینندگان و حضار و بخصوص ملت عراق بگویم داعش ساخته و پرداخته آمریکا بود و هنوز هم هست و تحت حمایت برخی کشورهای منطقه بود. اگر هفتهها و ماههای اول را به یاد بیاورید رسانههای حوزه خلیج (فارس) از انقلاب مبارک داعش سخن میگفتند. پول، سلاح، مرزها، رسانه ها، فتواها و حمایتها و تحریکات طایفهای و مذهبی. طرح داعش از خطرناکترین توطئههایی بود که منطقه و عراق با آن روبرو شدند. حاج قاسم به بغداد آمد. ابو مهدی المهندس به اعتبار تاریخ نظامی و جهادی خود و مسئولیتهایی که قبلا در فعالیتهای مقاومتی و جهادی بر عهده داشت و اعتمادی که مسئولان عراقی به وی داشتند و رابطه محکمی که با گروههای مقاومت داشت از فرماندهان اصلی در این مبارزات بود. تا لحظه آخر که حاج ابو مهدی المهندس به شهادت رسید، نیروهای بسیج مردمی در حال اجرای عملیات پاکسازی امنیتی در برخی استانهای عراق بودند، زیرا داعش از اوضاع و حوادث اخیر عراق بهره برداری کرده بود تا عملیات و کشتار و کمینهای خود را از سر بگیرد. و، اما درباره شکست داعش در عراق، اگر داعش در عراق شکست نمیخورد، بر عراق سیطره مییافت. اگر داعش در عراق پیروز میشد، همه کشورهای منطقه را تهدید میکرد، این تهدید برای سوریه بسیار بزرگ و خطرناک بود. شکست داعش در عراق تا حد بسیار زیاد به شکست آن در سوریه کمک کرد. اگر داعش در عراق شکست نمیخورد، اردن در خطر بود، کویت در خطر بود، کشورهای خلیج (فارس) در خطر بودند، کشورهایی که پول، سلاح، رسانه، فتوا، انتحاریون و قاتلان را تقدیم داعش کردند، دولتها و ملتهایشان در خطر بودند، ایران در خطر بود، ترکیه در خطر بود، حتی کسانی که از داعش حمایت کرده بودند؛ در نتیجه سِحر به ساحر باز میگشت و سم، کسانی را میکشت که آن را ساخته بودند. با این حال قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس و بسیاری از فرماندهان ایرانی و عراقی و البته برخی از آنها از برادران لبنانی ما بودند و بسیاری از مبارزان عراقی و نیز از دیگر مناطق که رفته بودند، البته در درجه نخست خود برادران عراقی بودند که داعش را شکست دادند. همه ملتهای منطقه، نه فقط ملت عراق، باید از بسیج مردمی عراق تشکر کنند، باید از فرماندهان بسیج مردمی عراق تشکر کنند، باید از فرماندهان نظامی و امنیتی تشکر کنند، همه ملتهای منطقه و همه کشورهای منطقه باید از قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس تشکر کنند و نیز از برادران شهید آنان و کسانی که همچنان زنده هستند، زیرا در نبرد و رویارویی با داعش از همه ملتهای منطقه دفاع کردند، از لبنان تا همه ملتهای منطقه و امنیت منطقه را حفظ کردند، ثبات منطقه را حفظ کردند. به بازماندههای داعش نگاه کنید که چه میکنند، در افغانستان همچنان بازماندهای داعش هستند، همچنان برخی بازماندههای داعش در عراق هستند، بازماندههای داعش در نیجریه هستند، بازماندههای داعش در شمال آفریقا هستند. ما از داعش چه میشنویم جز کشتار، قتلگاه ها، عملیات انتحاری در مساجد مسلمانان و کلیساهای مسیحیان و بازارهای مردمی. چه کسانی ایستادند و با داعش جنگ کردند؟ این از جمله دروغهای ترامپ است (که میگوید ما داعش را شکست دادیم) که درباره آن سخن خواهم گفت.
به هر حال این موضوع نخست بود که به همین مقدار کفایت میکنم که بگویم که ما در برابر حاج قاسم، در برابر حاج ابومهدی و در برابر این نمونهها و الگوها هستیم، فرماندهانی اسلامی، مسئول و دوست که اهتمام و توجه فراوان داشتند، شب و روز تلاش میکردند، دلسوز بودند، کسانی که نه خسته میشدند، نه رنجیده خاطر میشدند، نه سست میشدند، کسانی که تواضع میورزیدند، در راه خدا کار میکردند، برای خشنودی خداوند متعال و چشمان آنان به آخرت است و از خداوند سبحان میخواهیم که عوض آنها را به ما بدهد. جمهوری اسلامی ایران و عراق فرماندهان بزرگی دارند، فرماندهان بزرگ نظامی و غیر نظامی خواهند توانست به یاری خدا، به مرور زمان این خلأ را پر کنند، هرچند هر فرمانده ای، خصوصیات، شخصیت و ویژگیهای شخصیتی خود را دارد.
موضوع دوم برخی نتایج و آثار این شهادت بزرگ است. به طور سریع: نخست صحنههای تشییع در عراق و پیامهای آن که من روز یکشنبه گذشته درباره آن سخن گفتم و دیگر تکرار نمیکنم و تاثیر آن در بازگشت همبستگی و بیداری در اوضاع عراق و در رویارویی با آنچه برای آن آماده و طراحی میشد.
دوم صحنههای تشییع میلیونی در ایران از اهواز گرفته تا مشهد، تا تهران، تا قم و تا کرمان که مراسم تشییع برگزار شد، اما در دیگر شهرها و استانهای ایران، شاهد تظاهرات گسترده و بزرگ بودیم که مردم ایران به خیابانها ریختند، به خیابانها و میدانها آمدند. من قدری درباره تشییع در اهواز و در تهران سخن میگویم. در تشییع در تهران باید به این نکته توجه کنیم که ما همواره میگوییم که تشییع امام خمینی رضوان الله تعالی علیه، در تاریخ منحصر به فرد بوده است. یعنی از زمانی که خداوند آدم علیه السلام را آفرید، با اینکه در تاریخ انسانهای بزرگی بوده اند که مردند یا به شهادت رسیدند، پیامبران، رسولان، امامان، اولیا و دیگران، با این حال ما در تاریخ بشر تشییعی با عظمت، شکوه، حجم و نوع تشییع امام خمینی قدس سره الشریف، بیش از سی سال قبل مشاهده نکرده ایم، یعنی از نظر حجم میلیونی و از نظر محتوا، حالت احساسی، گریه، اندوه، درد و مصیبت در ارتحال این رهبر بزرگ، این حجم برآمده از محبت که مردم ایران در تشییع امام خمینی قدس سره الشریف از خود نشان دادند.
خوب، اما در تشییع حاج قاسم سلیمانی، جهان در تهران چه چیزی مشاهده کرد؟ پنج میلیون، هفت میلیون، به هر حال جمعیت بشری بسیار گسترده و بزرگی بود، همانند تشییع امام، حال کمتر از این تعداد که گفتند یا بیشتر از آن. اما تشییع شهید سلیمانی پس از تشییع امام خمینی رضوان الله تعالی علیه، در تاریخ همانند نداشت. آنچه بیشتر جلب توجه میکند، از پیش از طلوع آفتاب خیابانها و میدانهای اصلی در تهران پر از مردم بود، یعنی مردم پس از آنکه نماز صبح را خواندند، راهی میدانها، خیابانها و راهها شدند و در طول روز تا بعد از غروب آفتاب، باقی ماندند، تا زمان رسیدن پیکرهای شهدا به میدان آزادی و انتقال آنها به شهر قم تا پس از پنهان شدن خورشید، ساعات طولانی در سرمای شدید، خانوادهها به طور کامل با همه اعضا و گریه میکردند، ابراز خشم میکردند، ابراز اندوه میکردند و متاثر بودند، خیابانها را ترک نکردند تا اینکه پیکرها از تهران انتقال یافتند. در حقیقت میخواهم بگویم فقط این موضوع مطرح نیست که این تشییع در تاریخ نمونه ندارد، به من اجازه دهید تا بگویم که ملت ایران هم در تاریخ همانند ندارد، من نه تعارف میکنم نه چاپلوسی میکنم، برای من مثال بزنید ملتی که چنین کاری انجام داده باشد.
ملتها در این کره خاکی، اگر رهبرشان فوت کند یا یکی از ژنرالهای آنان یا یکی از عزیزان آنان، آیا حاضرند در یک روز بسیار سرد به خیابانها بریزند، از بعد نماز صبح و با همسر و فرزندان و خانواده شان تا بعد از غروب آفتاب در خیابانها روی دو پا بایستند و باقی بمانند تا جنازه بین این جمعیت بسیار زیاد تشییع شود، بین میلیونها انسان؟ و این صحنه تکرار شد، یک بار در اهواز، یک بار در مشهد، یک بار در قم، یک بار در کرمان، حتی در این استانها همه میگویند این بی سابقه بوده است، بی سابقه در تاریخ انقلاب اسلامی در ایران، تظاهرات در روزهای انقلاب و پس از پیروزی انقلاب، در روز قدس، در مناسبتهای گوناگون، استانهای ایران شاهد چنین چیزی نبوده اند. مردم آمدند، کهنسالان، کودکان، زنان و مردان، اندوهگین، گریان، متاثر و خشمگین. دولت آنها را نیاورده بود که میدانها را با آنها پر کند، بلکه این خود مردم بودند که میدانها را پر کردند، ما میتوانیم مردم را به خیابانها بیاوریم، اما آیا میتوانیم چندین ساعت آنها را به گریه وادار کنیم به گونهای که اندوه و خشم خود را ابراز کنند؟ این پیام بسیار بزرگی است، پیام تشییع در همه شهرهای ایران بسیار بزرگ بود، پیام تشییع در تهران بسیار بزرگ بود. من خواندم که برخی کارشناسان بزرگ آمریکایی گفتند تشییع در تهران، ترامپ و دولت او را به وحشت انداخت و من درباره این موضوع در حمله موشکی به عین الاسد سخن خواهم گفت.
اجازه بدهید کمی به تشییع پیکر حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و شهدا در شهر اهواز بپردازم. از همه استان خوزستان به شهر اهواز آمدند. برادران در اهواز میگویند در تاریخ خوزستان، هرگز تجمع مردمی با این عظمت برگزار نشده بود. هرگز، هرگز، هرگز در تاریخ معاصر خوزستان و پیش از آن، این منطقه، چنین تجمع مردمی صورت نگرفته بود. این تجمع میلیونی در خوزستان چه معنایی دارد؟ پیام آن برای بعضی رژیمهای خلیج (فارس) این بود که علیه جمهوری اسلامی ایران از خوزستان و اهواز توطئه چینی و تلاش میکنند از مسایل قومیتی، نژادی و عربی و حتی مسایل مذهبی و طایفهای و از وجود بعضی شرایط دشوار در خوزستان سوء استفاده کنند. آرزوهای بزرگ این رژیم و اربابان آمریکایی و غربی شان بر باد رفت. زمانی که تشییع پیکر حاج قاسم سلیمانی را در خوزستان دیدم، به آل سعود و این رژیمها در خلیج (فارس) و اربابان آمریکایی و غربی شان گفتم، امروز برای جمهوری اسلامی این سخن الهی صادق است که امروز کافران از دین شما مایوس شدند و اگر بخواهیم آن را با شرایط فعلی منطبق کنیم باید گفت: امروز کسانی که علیه کشور و حکومت شما توطئه چینی کردند، از چیره شدن بر شما ناامید شدند. این پیام خوزستان بود که هیچ کسی نباید آن را دستکم بگیرد. این پیام قوی، مهم و بسیار پرمعنا بود. در برابر این صحنهها که در ایران شاهد آن بودیم، انسان احساس میکند در برابر تولد مجدد انقلاب اسلامی و مفاهیم، احساسات، آرزوها و ارزشهای انقلاب در ایران قرار دارد که به برکت این خونهای پاک محقق شد. این مسئله محدود به خوزستان نبود و در همه ایران میتوانم بگویم صحنههای تشییع در ایران به برکت این خونهای پاک، آمریکاییها را کاملا ناامید کرد. آنهایی که به اوضاع داخلی ایران، اعمال تحریم ها، محاصره و فتنه انگیزی امیدوارند.
نصرالله افزود: زمانی که چند صد نفر در بعضی دانشگاههای ایران به مسئله سرنگون کردن هواپیمای اوکراینی و مدیریت این مسئله اعتراض کردند، ترامپ موضع گیری کرد. در هیچ جایی از جهان، سابقه ندارد یک کشور در نتیجه خطای انسانی، هواپیمایی را سرنگون کند و در مدت دو تا سه روز اعتراف و واقعیت را بیان کند و هیچ پنهان کاری و تعارفی نداشته باشد. این شفافیت، جرات و صراحت در جهان بی سابقه است. با این وجود، عدهای برای سوء استفاده تلاش کردند. ترامپ توئیتی درباره آنها منتشر شد. در حالی که بدون شک میلیونها نفری را که در مراسم تشییع پیکر شرکت کرده بودند و فریاد مرگ بر او و دولتش سر میدادند، دید، اما حرفی نزد. یکی از برکتهای این خون آن بود که برای جمهوری اسلامی مصونیت داخلی ایجاد و آن را بار دیگر احیا، تقویت و متحد کرد و بار دیگر به آن مصونیت قوی داد. این موضوع در رویارویی موجود بسیار اهمیت دارد. به ویژه که آمریکا در چند سال اخیر برای هدف قرار دادن (داخل ایران) تلاش کرده است.
وی خاطر نشان کرد: یکی از مفاهیم این شهادت بزرگ آن است که ارزشهای جهاد، پایداری، شهادت، مقاومت، فداکاری، ایثار، اخلاق و اخلاص و کمک کردن به مستضعفان و مظلومان را با نگاه فرامرزی تقویت کرد. اینها ارزشهایی است که در طول چند دهه گذشته برای از بین بردن آنها تلاش کردند.ای برادران و خواهران، شما میدانید که تلاش گسترده فرهنگی و رسانهای در جهان برای به تمسخر گرفتن هر چیزی به نام جهاد، مجاهدت، شهادت، شهید، مقاومت و پایداری، صورت میگیرد. بعضی افراد کم عقل در لبنان، برای اینکه ما را به تمسخر بگیرند، میگویند گروههای مقاومت. یعنی از این عبارت برای مسخره کردن استفاده میکنند. میگویند فداکاری و ایثار برای دیگران ارزشی ندارد و هر کسی باید به وضع خودش، خانواده اش، خانه اش و فرزندانش بپردازد. در چنین جهانی، اسلام واقعی، انقلاب اسلامی و مکتب امام خمینی (ره) افرادی را مانند حاج قاسم سلیمانی پرورش میدهد که خانواده اش کمتر او را میدیدند. در حالی که او محبت شدیدی نسبت به خانواده اش، همسرش و فرزندانش داشت. او میتوانست نزد خانواده اش بماند، اما او بیشتر عمر شریف خود را در جبهه ها، میدانها و برای خدمت به مجاهدان، مظلومان و دفاع از مستضعفان سپری کرد. حاج ابومهدی هم همینطور بود و او هم میتوانست نزد خانواده اش بماند، اما او هم بیشتر عمر شریف خود را در جبههها سپری کرد. اینها الگو هستند. فرهنگی که آمریکاییها در برابر آن در جهان عرب تبلیغ میکنند، چگونه است؟ آنها میگویند ارتباط لبنان به فلسطین، لبنان به سوریه، سوریه به عراق، ایران به عراق، عراق به فلسطین و ارتباط هر فرد به دیگران چیست؟ به لبنانیها میگویند چه کسی به شما مسئولیت داده است که از کشور دفاع کنید، برای آزاد کردن سرزمین لبنان تلاش کنید و اشغالگران را از لبنان بیرون برانید؟ این فرهنگی است که تلاش میکنند ترویج دهند. این شهادت عظیم، فرهنگ مقاومت، جهاد، فداکاری و ایثار را احیا کرد. حتی در لبنان این هفته نامههای زیادی از برادران و فرماندهان و مسئولان مقاومت دریافت کردم که خواستار گرفتن اجازه برای اجرای عملیات شهادت طلبانه هستند. این شهادت عظیم و مظلومانه، دستکم این روحیه را بار دیگر برجسته و علنی کرد. یکی از مهمترین مفاهیم و پیامدهای این شهادت بزرگ آن است که چهره واقعی و اصلی آمریکا را برای ملتها و دولتها و کشورهای ما آشکار کرد. با وجود همه اقدامات آمریکا در منطقه، عدهای اصرار دارند که آمریکا دوست، پشتیبان کشورها و ملتها و ضامن امنیت و ثبات است، در حالی که آمریکا دقیقا بر عکس آن عمل میکند. ترامپ و دولت آمریکا به صورت علنی مسئولیت به شهادت رساندن حاج قاسم و ابومهدی المهندس را برعهده گرفتند. زمانی که فرماندهان بزرگ و بهترین برادران ما را به این صورت وحشیانه و جنایتکارانه به قتل رساندند، نگاهها را به سوی همه جنایتهای آمریکا در منطقه جلب کرد و آمریکا را به جایگاه درست و طبیعی اش به عنوان دشمن اصلی و دشمن واقعی، شیطان و نوک پیکان استبداد، یاغی گری و فساد، سلطه جویی، ظلم و استکبار در جهان، بازگرداند. این موضوع باید با قدرت به فرهنگ و بصیرت مردم بازگردد و به جنایتهای آمریکا حتی در قرن گذشته و قرن فعلی توجه کنند. آمریکا میلیونها نفر را به قتل رسانده و جنگهای زیادی به راه انداخته است. نیازی نیست من جدولی ارائه کنم. هر کسی نمیداند میتواند به جدول جنایتهای آمریکا که در پایگاههای اینترنتی وجود دارد، مراجعه کند. بزرگترین جنایتکار در جهان، آمریکا و دولتهای پی در پی در این کشور است. در منطقه ما هم اسرائیل که فلسطین را اشغال کرده است، اسرائیلی که جنگ افروزی میکند و مرتکب جنایتهای زیادی پیش از سال ۱۹۴۸ و پس از آن تا امروز، شده است. مسئولیت اصلی همه ظلمها در حق ملت فلسطین و ملتهای منطقه از طرف رژیم صهیونیستی، برعهده آمریکاست. زیرا این دولتهای آمریکا هستند که از اسرائیل و بقای آن حمایت میکنند و به همین علت، آمریکا شیطان بزرگ است. آمریکا تروریسم تکفیری را به منطقه ما آورد و شخص دونالد ترامپ به آن اعتراف کرد. داعش ساخته دست آمریکاست و آمریکا آن را به منطقه آورد تا ملت ها، جوامع، ارتش ها، دولت ها، کشورها، تمدن ها، تاریخ و آینده ما را نابود کند. هر نوع عملیات انتحاری که در هر جایی از جهان اسلامی صورت میگیرد و هر کشتاری در هر مسجد یا کلیسا، باید گفته شود که کار آمریکاست. زیرا داعش ابزاری در دست آمریکا برای سلطه بر منطقه و بازگشت به منطقه است. جنگهای داخلی، فتنه انگیزیها و درگیریهای داخلی در منطقه کار آمریکاست و ملتها نباید این موضوع را نادیده بگیرند. نباید در تشخیص دشمن واقعی ملتها و امت خود اشتباه کنیم. هر کسی که آمریکا را خطر و تهدیدی برای امنیت ملی کشور خود نداد، چیزی از امنیت ملی نمیداند. چنین فردی یا نادان است یا به علت ترس و وحشت خود این موضوع را پنهان میکند. آمریکا تهدید اصلی است و اسرائیل فقط ابزاری در دست آمریکاست. اسرائیل پادگان نظامی است که در منطقه ما ایجاد شده است. تهدید اصلی برای امنیت ملی همه کشورها و همه ملت ها، آمریکاست. غارتگر اصلی نفت، گاز و ثروتهای کشورهای ما و منطقه ما، آمریکاست. یکی از پیامدهای این شهادت بزرگ، باید توجه به این مسئله باشد.
عنوان سوم به واکنش یا قصاص عادلانه اختصاص دارد. روزهای گذشته در این باره صحبت شد. حضرت (آیت الله خامنه ای) رهبری، مقامات ایران و عراق و گروههای مقاومت در تمام منطقه در این باره صحبت کردند. من میخواهم اندکی به این موضوع بپردازم. در یک جمله مشخص بگویم «پاسخ به جنایت آمریکا که منجر به شهادت حاج قاسم سلیمانی وابومهدی المهندس و برادران آنها شد؛ صرفا به یک عملیات محدود نخواهد شد بلکه این یک مسیر و روند طولانی است که باید به پایان حضور نظامی آمریکا در منطقه ما یعنی منطقه خاورمیانه یا آنگونه که رهبری معظم فرمودند منطقه غرب آسیا منجر شود. پاسخ صرفا به یک عملیات خلاصه نخواهد شد. آنچه در عین الاسد اتفاق افتاد یک سیلی بود. آن اقدام پاسخ به شهادت حاج قاسم سلیمانی نبود و هرکس میخواهد عملیات و حمله به پایگاه عین الاسد را از زاویه پاسخ به شهادت سلیمانی بنگرد؛ سخت در اشتباه است. این همانگونه که مقام معظم رهبری (جمهوری اسلامی) فرمودند این یک سیلی به نیروهای آمریکایی و پایگاههای نظامی آنها بود. یک سیلی در این مسیر و روند طولانی. این یک آغاز قوی است. یک شروع نظامی مقتدرانه است. این اولین گام قوی و متزلزل کننده در راه طولانی واکنش به این جنایت است که در رأس جنایات آمریکا در منطقه قرار دارد. همچنانکه گفتم این ماجرا باید به اخراج و پایان دادن به حضور نظامی آمریکا در منطقه منجر شود. دوست دارم اندکی روی این سیلی (حمله به پایگاه عین الاسد) توقف کنم و پس از آن درباره این مسیر طولانی صحبت کنم. این سیلی یعنی اقدام یگان موشکی سپاه پاسداران انقلاب به موشکباران پایگاه عین الاسد که البته هدف اصلی نیز همین پایگاه بوده و ممکن است به پایگاه اربیل نیز یک یا دو موشک شلیک شده باشد و حاوی پیامی اخلاقی بوده باشد؛ هدف اصلی نظامی پایگاه عین الاسد بوده است. تعداد موشکهایی که از صدها کیلومتر آن طرفتر شلیک شده است بنا به اذعان وزیر دفاع آمریکا به قلب این پایگاه و اهداف مورد نظر اصابت کرده اند. این اتفاق یک اتفاق بزرگ و تکان دهنده است. این اتفاق در حالی رخ داد که همگی ما شبانه روز شاهدیم که منطقه در آستانه جنگ قرار دارد. حال به معانی و دلالات این حمله بپردازم. طبیعتا از همان ساعات اولیه رسانههای آمریکا و رسانههای کشورهای عربی و خلیج (فارس) که حتی از خود آمریکاییها، آمریکاییتر هستند و مواضعشان به آمریکا نزدیک است و موضعگیری هایشان با این رویکرد بود که ترامپ خلاص شد و فقط روی این مساله مانور میدادند که این حمله هیچ کشته یا زخمی نداشته است و این سیلی (حمله موشکی) را مسخره میکردند و آنرا تضعیف میکردند. اما اگر بخواهیم منصف باشیم و کمی به این سیلی فکر کنیم باید بگویم که اولا: این سیلی و این حمله نظامی بزرگ نشان از شجاعت بی نظیر رهبری و ملت ایران است که پشت سر رهبری خود ایستاده اند. شجاعتی که نمیتوان آنرا انکار کرد. از چه کسی یا چه چیزی صحبت میکنیم؟ شما با موشک یک پایگاه آمریکایی و نیروهای آمریکایی را هدف قرار داده اید؟ این مساله همانگونه که همه کارشناسان و تحلیگران طی روزهای گذشته عنوان کرده اند از زمان جنگ جهانی دوم تا کنون اتفاق نیفتاده است. ما اینجا از یک کشور صحبت میکنیم نه از یک سازمان یا گروه یا جنبش مقاومت یا چیزهای دیگر یا حمله به تفنگداران امریکا در بیروت. ما از یک کشور صحبت میکنیم کشوری که دارای نظام و مسئولان و ارتش و سپاه و پالایشگاه، کارخانه، فرودگاهها و بنادر است و آنگونه که آنها میگویند چیزهای زیادی برای از دست دادن دارد. این تصمیم و اقدام نشان از شجاعت و جرأت بی نظیر و مثال زدنی است. چه کسی در این کره زمین و جهان از زمان پایان جنگ جهانی دوم جرأت کرده است در مقابل آمریکا بایستد و با موشک آنرا بزند و یکی از پایگاههایش را هدف حملات موشکی قرار دهد؟ چه کسی جرأت کرده است؟ این در حالی بود که مسئولان آمریکایی طی روزهای گذشته تهدید کرده بودند و شخص ترامپ توئیت کرده بود که اگر بزنید من به شکلی سریع و قدرتمندانه و خشن پاسخ خواهم داد و پنجاه و دو مکان را در ایران از جمله مکانهای فرهنگی را برای حمله مشخص کرده بود. رهبری ایران این تصمیم را در حالی اتخاذ کرد که همه این تهدیدها پیش رو بود. اولین دلیل در خصوص این سیلی و ضربه ، این جرأت و شجاعت و عملی کردن این اقدام بود. با توجه به وقایع قبل و بعد از آن. یعنیای آمریکا وای طرفداران آمریکا در منطقه بدانید که شما با این رهبری و نظام و ملت در منطقه مواجه هستید. اگر تصور میکنید که ترسیده است یا ضعیف شده است یا دچار سستی و ترس شده یا عقب مینشیند یا احساس شکست میکند؛ هرگز چنین نیست. این شاید قدرتمندانهترین تصمیم بعد از رحلت امام (رضوان الله تعالی علیه) در حیات حضرت (مقام معظم) رهبری بود. من نمیخواهم او را توصیف کنم، ولی حقیقتا وقتی انسان به این فرد نگاه میکند او را در اوج قله شجاعت میبیند.
من و شما به خوبی میدانیم کسی که چنین تصمیمی میگیرد ممکن است پیامدهای خطرناکی داشته باشد ممکن است منجر به جنگ شود. عامل دوم، این حمله و سیلی، قدرت نیروهای نظامی ایران را نشان داد این در حالی است که آنها پیوسته تلاش میکنند که این (حمله) را کم اهمیت جلوه دهند علاوه بر این کسانی که حقیر هستند و یا دوست دارند حقیر و کوچک باشند و خود را حقیر و کوچک میدانند قبول ندارند که در این امت، افراد قدرتمندی هستند و این امت اسلامی مقتدر و قدرتمند است و کسانی هستند که اگر حرف بزنند (و وعده دهند) عمل میکنند چرا که آنها خود این طور نیستند. این حمله در واقع قدرت نظامی ایران را نشان داد. موشکها صد در صد ساخت ایران بود. این موشکها از شرکتهای امریکایی فروشنده سلاح خریداری نشده بود و بابت آن میلیونها دلار از اموال مردم ایران هزینه نشده بود. این موشکها ساخت ایران بود. کارشناسان ایرانی بدون نیاز به هیچ کارشناس خارجی، این موشکها را ساختند. هدف گیری و عملیات اجرایی آن نیز توسط افسران و سربازان ایرانی و نه توسط مزدوران امریکایی و یا سایر کشورها انجام شد همچنان که در برخی از کشورها این مساله وجود دارد. بنابراین، تمامی مراحل این حمله، از تصمیم گرفته تا سلاح به کاربرده شده و اجرای عملیات آن توسط ایرانیها انجام شد و موشکها با دقت به اهداف خود اصابت کردند. من شنیدم که ۱۳ موشک، اما وزیر دفاع امریکا گفت که ۱۱ موشک به داخل عین الاسد اصابت کرد. این در حالی که فاصله میان محل پرتاب تا پایگاه عین الاسد صدها کیلومتر بود این به چه معناست این حمله این پیام را برای آمریکا دارد که تمامی پایگاههای امریکایی در منطقه در تیررس موشکهای دقیق ایران قرار دارد. این در حالی است که ما میدانیم جمهوری اسلامی ایران موشکهای بسیار دقیقتر از این نیز دارد، اما از آنها استفاده نکرد. علیرغم اینکه امریکاییها در حالت آماده باش بودند و انتظار حمله ایران را داشتند، اما با این وجود نتوانستند این موشکها را رهگیری و منهدم کنند. این وضعیت همه پایگاههای آنهاست. این پیامی به همه کشورهایی است که در توطئه علیه ایران با امریکا همکاری میکنند. علاوه بر این، این حمله پیام محکمی برای رژیم صهیونیستی داشت رژیمی که دائما در فکر بازی با ایران است. نتانیاهو دائما با رویاپردازی فکر میکند که با سلاحهای هوایی میتواند برخی از تاسیسات یا نیروگاههای هسته ایران را هدف قرار دهد، اما نیروهای نظامی و امنیتی در رژیم صهیونیستی برخلاف نتانیاهو فکر میکنند. نتانیاهو به دنبال مجد و عظمت است بنابراین از حال و روز واقعی خود و رژیم خود با خبر نیست. حمله ایران به عین الاسد پیام محکمی برای صهیونیستها داشت. هنگامی که صهیونیستها تهدیدهای رهبر معظم انقلاب (حفظه الله) یا مسولان ایرانی علیه رژیم صهیونیستی را میشنوند باید بدانند که این تهدیدها جدی است این را کارشناسان و تحلیلگران اسرائیلی در روزهای گذشته بیان کردند. موشکهای (ایران) پایگاه امریکایی عین الاسد در عراق را هدف قرار داد، اما عزاداری در رژیم صهیونیستی برگزار شد. چرا که اگر اسرائیل دست به تجاوز یا توطئه یا تهدید علیه ایران بزند حملات این چنینی در انتظار شما خواهد بود و ایران از چنین قدرتی برخوردار است.
برداران و خواهران گرامی این حمله ایران بسیار بزرگ و با اهمیت بود، چه کشته داشته باشد یا نداشته باشد چه منجر به زخمی شدن کسی شده باشد یا نشده باشد. این مسالهای است که در روزهای آینده و در گذر زمان مشخص خواهد شد. دیروز خبرنگار شبکه سی ان ان در محل اصابت یکی از موشکها حاضر شد در آنجا تخریب و ویرانی زیادی صورت گرفته بود. خوب اگر نیروهای نظامی به پناهگاهها برده شده بودند آنجا نگهبانی حضور نداشته است؟ در هر حال، میزان خسارتهای نظامی بسیار زیاد است و خسارتهای زیادی به رادارهای بسیار پیشرفته، تجهزات، جنگندهها رسیده است.
در هر حال این حمله چه کشتهای برجای گذاشته باشد یا نداشته باشد این حمله به خودی خود و با این صورتی که انجام شد نتایجی مهمی داشت. از نتایج این حمله ایران، شکسته شدن هیبت و ابهت امریکا بود ابهت آمریکا با حمله به عین الاسد شکسته شد. ابهت امریکا در چشم دوستان و دشمنان شکسته شد. آمریکا بعد از این حمله ساکت شد و سرجایش نشست این در حالی است که آمریکا در روزهای گذشته از ترس انتقام یک لنگ پا ایستاده بود. در درون اسرائیل گفته میشود که امریکا از منطقه خارج میشود و ما را در منطقه تنها میگذارد. این صحبتهای مهمی است که از رژیم صهیونیستی شنیده میشود؛ بنابراین هیبت و ابهت امریکا شکسته شد. پاسخ امریکا به حمله ایران چه بود؟ خفه شد. بعد از آن گفتندای امریکاییها ما خیلی خوشبختیم که هیچ کسی کشته نشد. تو چه کسی هستی؟ تو امریکا هستی. پایگاه امریکایی بود و هزاران سرباز امریکایی مخفی شدند و به شدت ترسیدند. اگر موشکهایی به پایگاهتان برخورد کند و کشوری مسولیت این حمله را برعهده بگیرد. تجهیزات، رادارها و جنگنده هایتان هدف قرار گیرند بعد از آن خفه بشی و موضوع را از خودت رد کنی. شما شکل کنفرانس مطبوعاتی صبح روز بعد از حمله ایران به پایگاه عین الاسد را ببینید. معاون رئیس جمهور، وزیر خارجه، وزیر دفاع و فرماندهان ارتش امریکا ایستاده بودند که او (ترامپ) آمد. چهرههای آنان چگونه بود. آیا از چهرههای آنان خبر از پیروزی آمریکا میداد؟ آیا چهره آنان خبر از اقتدار امریکا میداد؟ یا اینکه امریکا دست برتر را دارد؟ یا اینکه امریکا شکست خورده و ما شاهد عزای آنان در کاخ سفید بودیم. این چهره آنان بود. بروید و مجددا نگاه کنید و بعد از آن شروع به صحبت درباره موضوع دیگری کرد “ایران به سلاح هستهای دست پیدا نخواهد کرد” خوب ایران سلاح هستهای نمیخواهد این مزخرفات چیست؛ بنابراین او موضوعات دیگری را طرح کرد و از موضوع اصلی (به سرعت) رد شد سپس به صورت واضح گفت: ما از نیروی نظامی استفاده نمیکنیم و گفت: ایران را تحریم میکنیم. خوب چرا؟ برداران و خواهران گرامی جواب آن خیلی ساده است چرا که ایران قدرتمند، شجاع و مقتدر است. من معتقدم که فرماندهان نظامی به ترامپ گفته بودند که اگر به ایران حمله کنیم ایران همه پایگاههای ما در منطقه را هدف قرار خواهند داد و ایران با واسطه این پیام را به آنها ابلاغ کرده بود ایران گفته بود که اگر به حمله ما پاسخ داده شود ما همه پایگاههای امریکا در منطقه و اسرائیل را هدف قرار میدهیم. فرماندهان نظامی آمریکایی به ترامپ گفته بودند که ما نمیتوانیم از پایگاه هایمان در منطقه محافظت کنیم. نمونه آن عین الاسد بود. فرماندهان به ترامپ متذکر شده بودند که در صورت پاسخ به حمله امریکا، جنگ خواهد شد و به همین دلیل است که ترامپ گفت: من خواستار جنگ نیستم.
نکته دیگر، تشییع در ایران بود تشییع با شکوه در ایران جزئی از قدرت بزرگ ایران بود. تشییع باشکوه (حاج قاسم و یارانش) در ایران نشان داد که تصمیم انتقام تصمیم رهبری یا دولت ایران نیست بلکه تصمیم مردم ایران است. مردم ایران حاضر شدند که بخاطر حمایت از کرامت خود و انتقام خون شهید بزرگ حاج قاسم سلیمانی وارد جنگ شوند و به همین دلیل ترامپ ساکت شد و سر جایش نشست و به همین دلیل در صحبتهای خود تهدید نکرد هرچند که دروغهایی را بیان کرد.
سید حسن نصر الله خاطر نشان کرد: ترامپ گفت: من ایران را به مذاکره و گفتگو دعوت میکنم. من ایران را به همکاری فرا میخوانم. ترامپ این صحبتها را چه موقع مطرح کرد بعد از اینکه ۱۱ موشک بزرگ به پایگاه امریکایی عین الاسد برخورد کرد. ترامپ ایران را به همکاری برای مبارزه با داعش فراخواند.ای منافق بزرگ (ترامپ) تو ایران را به مبارزه با داعش دعوت میکنی در حالی که تو بزرگترین فرماندهان منطقه را ترور میکنی که داعش را شکست دادند. تو با کشتن (ترور) دو فرمانده بزرگ باعث خوشحالی داعشیها شدی. ترامپ خطاب به مردم ایران گفت: من برای شما شکوفایی و پیشرفت میخواهم. این دروغها چیست تو به دنبال پیشرفت مردم ایران هستی و آنها را به شدیدترین شکل در طول تاریخ، تحریم و محاصره میکنی. ترامپ در جاهایی دیگر و نه در کنفرانس مطبوعاتی، دروغهای خود را پی در پی برای امریکاییها تکرار کرد.
آمریکاییها به ترامپ میگویند تو ما را به کجا کشاندی؟ و او با دروغ تلاش میکند دلیل بیاورد. من عمامه و لباس روحانیت دارم و طلبه هستم. من توصیه میکنم که شما کاریکاتور روزنامه واشنگتن پست درباره اصابت موشکهای ایرانی به عین الاسد و موضع گیری ترامپ را مشاهده کنید. ترامپ برای توجیه کار خود میگوید من دستور کشتن (ترور) سلیمانی را دادم چرا که او به دنبال انفجار سفارتخانههای امریکا در منطقه بود. او دروغ گو است او به مردم خود دروغ میگوید. گفته میشود او بزرگترین دروغگو در طول تاریخ امریکاست. همه رئیس جمهورهای آمریکا دروغگو بودند، اما دروغگوترین رئیس جمهور امریکا در طول تاریخ ترامپ است. حاج قاسم سلیمانی به هیچ وجه برنامهای برای منفجر کردن سفارتخانههای امریکا در منطقه نداشت. به هیچ وجه. او نه برنامهای برای این کار داشت و نه اصلا به این موضوع فکر میکرد به هیچ وجه. این موضوع دروغهای ترامپ است او این موضوع را برای سرپوش نهادن بر دلایل واقعی این جنایت بیان میکند. این آتش بس و عقب نشینی امریکا و این سیلی ایران درسی برای همه بود که شجاع باشند و به تواناییها و امکانات خود اعتماد کنند و اینکه مومن و آگاه باشند که امریکا هرچقدر هم که قدرتمند باشد، اما اصول و مرزبندیها وشرایطی است که تصمیم گیران امریکایی را سردرگم میکند.
در هر حال این یک سیلی در این مسیر بود. آخرین مسئله که خیلی سریع به آن میپردازم، بقیه مسیر (پاسخ به جنایت آمریکا) است و از دو مسئله صحبت میکنم. مسئله اول به عراق مرتبط است چرا عراق؟ به این علت که عراق عرصهای است که این جنایت در آن اجرا شد. پس از ایران، اولین طرفی که مسئول پاسخ به این جنایت به شمار میرود، عراق است. به دلایلی، اولا اینکه این جنایت در خاک عراق و زیر چتر حاکمیت عراق و در جاده فرودگاه بغداد رخ داد. دوم اینکه این جنایت علاوه بر این یک فرمانده رسمی بزرگ عراق یعنی معاون رئیس حشدالشعبی و فرماندهی در نیروهای حشدالشعبی را که نیرویی رسمی در عراق است هدف قرار داده است. سوم، به این علت که حاج قاسم سلیمانی و برادران ایرانی او را که با فداکاری از ملت عراق دفاع کردند هدف قرار دادند. عراق پس از ایران برای پاسخ به این جنایت در اولویت است. اولین پاسخ در تشییع شهدا و در مواضع مرجعیت دینی و علما و نیروهای سیاسی و حوزههای علمیه و ملت عراق بود. پاسخ دوم در موضع نخست وزیر و پارلمان عراق بود. در اینجا بین پرانتز میگویم امیدوارم آقای مسعود بارزانی نیز قدرشناس اقدامات حاج قاسم سلیمانی باشد. او سالها پیش به این مسئله اذعان کرد، اما امروز باید به این مسئله اذعان کند. زمانی که داعش به نزدیکی اربیل رسیده بود، زمانی که منطقه کردستان در آستانه سقوط به دست داعش قرار داشت و تو با همه دوستانت تماس گرفتی و به تو کمک نکردند، با ایرانیها تماس گرفتی و روز بعد به اعتراف خودت حاج قاسم سلیمانی به همراه برادران دیگر به اربیل رفت. من در اینجا به شما میگویم همراه او برادرانی از حزب الله نیز به اربیل رفتند. حاج قاسم و برادرانی که با او به اربیل رفتند به من گفتند دستان مسعود بارزانی از ترس میلرزید، اما حضور سریع حاج قاسم سلیمانی و جمهوری اسلامی در حمایت از شما بود که این خطر را که در تاریخ شما در منطقه کردی بی سابقه بود از شما دور کرد. امروز شما هم مسئولیت دارید که به آن اعتراف کنید و باید در کنار دیگر مسئولان در دولت عراق و پارلمان عراق و نیروهای عراقی، بخشی از پاسخ باشید. به هر حال، پاسخ واقعی و از مهترین نمونههای پاسخ واقعی، بیرون راندن نیروهای آمریکایی از عراق است. این اقدامی است که پارلمان عراق در پیش گرفت که باید تشکر کرد تصمیمی بزرگ، شجاعانه و مهم است. نخست وزیر آقای عادل عبدالمهدی که او هم با شجاعت تمام و صادقانه اجرای این مصوبه پارلمان را دنبال میکند و به صورت علنی از پمپئو اعزام نمایندگانی را برای گفتگو درباره سازوکار خروج نیروهای آمریکایی درخواست کرده است. این مسئلهای است که رهبران عراقی و مسئولان عراقی و ملت عراق دنبال میکنند تا آن را به پایان برسانند و این بهترین و زیباترین پاسخ به این جنایت وحشیانه است. این چیزی بود که حاج قاسم و ابومهدی دنبال میکردند که روزی بیاید که عراق از اشغالگری و قدرتهای تروریستی که افسران اشغالگر و بالگردهای اشغالگران از آنها حمایت میکنند و افسران و سرکردههای داعش را از استانی به استان دیگر منتقل میکنند، آزاد باشد. این مهمترین آرزوی آنها بود. ملت عراق نیز این مسئولیت را به دوش میکشد و اگر آمریکاییها خارج نشوند ملت عراق است که تصمیم میگیرد چگونه با نیروهای اشغالگر برخورد کند؛ و گروههای مقاومت هستند که میدانند چگونه با نیروهای اشغالگر برخورد کنند. ما باید بدانیم که دولت آمریکا برای متوقف کردن این موضع تاریخی عراقیها از طریق بازی با اختلافات داخلی و احیای فتنهها و ترساندن از تحریمها و مصادره سپردههای عراق در آمریکا، تلاش خواهد کرد. آمریکا ملت عراق را برابر دو گزینه قرار داده است یا ما را مجبور به خروج میکنید و ما شما را تحریم و داراییهای شما را مصادره میکنیم یا به ما اجازه میدهید بمانیم و کشور شما را اشغال کنیم و نفت و داراییها شما را غارت کنیم، حالاای عراقیها خودتان انتخاب کنید. این چیزی است که ترامپ در عراق میخواهد. نفت و اختیارات شما و سیطره بر کشور شما را میخواهد و عراقیها خودشان انتخاب خواهند کرد.
مسئله دیگر و پایانی یعنی مسئله چهارم، بقیه محور مقاومت است. محور مقاومت پس از سیلی عین الاسد و انشاالله با توجه به تحولات موجود در عراق، من فکر میکنم محور مقاومت باید اقدام خود را آغاز کند. آنچه چند روز پیش از زبان همه گفته شد صحبتی نیست که مصرف داخلی داشته باشد، برای گرفتن ضربهای که به محور مقاومت وارد شد نیست. برای روحیه دادن به مردم نیست. نیروهای مقاومت جدی و صادق هستند و هدف بزرگی دارند که مطرح کردند برای روزها و هفتهها و ماههای آینده. من هم گفتم که این مسیری طولانی است. آمریکاییها باید پایگاهها و نظامیان و افسران و کشتیهای خود را از منطقه ما خارج کنند. آنها باید بروند. راه جایگزین رفتن عمودی – به شکلی متفاوت از آنچه هفته پیش گفتم – رفتن افقی است. این راه جایگزین است؛ و این تصمیمی قاطع و محکم در محور مقاومت است. مسئله، مسئله زمان است. این مسئلهای است که به هیچ وجه از آن کوتاه نخواهیم آمد. کسانی که تصور میکنند این حادثه بزرگ و این شهادت عظیم و این خونهای پاکی که ریخته شده است در طول هفتهها و ماهها و سالها فراموش خواهد شد، بدانند چنین نخواهد بود. ما از آغاز مرحله و نبردی جدید و دورهای جدید در منطقه صحبت میکنیم؛ و این چیزی است که خبر آن را روزهای آینده خواهد آورد و نیازی ندارم که بیش از این بر این مسئله تاکید کنم؛ و این مسئولیت امت است. من اطمینان دارم و امروز روحیه و همت بالا و شجاعت و جراتی که در سراسر جهان عرب و جهان اسلام وجود دارد و آمادگی گسترده و هوشیاری و درکی را که درباره گستردگی خطرات کنونی وجود دارد، میدانم. آمریکاییها، دولت آمریکا و قاتلانی که این جنایت را مرتکب شدند و دیگر جنایاتی که در منطقه ما و در کشورهای ما مرتکب شده اند، بهای سنگینی خواهند پرداخت و برای آنها مشخص خواهد شد که در ارزیابی خود اشتباه کرده اند. پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی، من شنیدم ترامپ، پنس معاون رئیس جمهور، وزیر امور خارجه، وزیر دفاع، مشاور امنیت ملی و گروهی از سناتورها در مجلس سنای آمریکا از جمهوری خواهان، میگویند جهان پس از کشته شدن سلیمانی امنتر شده است. شما خیال میکنید، شما اشتباه میکنید و اشتباه خودتان را متوجه خواهید شد. با خون آن را متوجه خواهید شد. کدام جهان امنتر شده است؟ جهانی که سرزمین آنها اشغال شده است، جهان مستضعفین؟ جهان ملتها؟ ملتهای فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و افغانستان و پاکستان و بحرین و ملتهای منطقه؟ شما از جهان صهیونیستها صحبت میکنید. از جهان ستمگران و مستکبران. روزها برای شما مشخص خواهد کرد پس از شهادت سلیمانی، جهان، جهان دیگری خواهد بود. این ظالمان و قاتلان و جنایتکاران و ستمگران هیچ امنیتی در آن نخواهند داشت. امروز به همین مقدار بسنده میکنم. در هر حال، این مناسبت با گذر زمان و با حوادث و تحولات ادامه خواهد یافت و همانطور که گفتم، یک رخداد عادی نیست و آغاز تاریخی جدید در منطقه ما است. ان شاء الله بعدا بیشتر صحبت خواهم کرد. امروز از حضور شما تشکر میکنم. این حضور شما را در لبنان و در این شهرها، بیان اعتراف خودمان به خوبیهای حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی المهندس و جمهوری اسلامی ایران و حضرت رهبر انقلاب و مسئولان جمهوری اسلامی و ملت ایران میدانیم. از آنها نیز تشکر میکنیم به خاطر حمایت و پشتیبانی و حضور و فداکاریهایشان که بالاتر از این فداکاریها، حضور حاج قاسم سلیمانی بین ما بود که ممکن بود هر زمان دیگری بین ما کشته شود چرا که او همواره در راه بود یا در جنگ ۳۳ روزه یا در هر مرحله دیگری. از خدای متعال میخواهیم از آنها و شما بپذیرد و عهد میبندیم که تا تحقق این اهداف به این راه ادامه بدهیم. این خونها هدر نخواهد رفت و اهداف آن محقق خواهد شد و پیام آن به همه جهانیان خواهد رسید. والسلام علیکم…»
به نقل از سایت www.iribnews.ir
ثبت دیدگاه