شمس الدّین رحمانی
بعد از سالها انتظار و به خصوص كه هفده هجده سال است كه مقام معظم رهبری درباره تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی هشدار می دهند،عاقبت دولت محترم، امسال را با اولویت فرهنگی شروع به كار كرده كه باعث خوشحالی فراوان است. و ما را وا می دارد كه به مسائل فرهنگی بپردازیم. و چون از سكوی جمعیت حامیان آزادی قدس شریف سخن می گوییم می بایست ارتباط مسائل فرهنگی را با صهیونیسم و جهودان بكاویم و بررسی كنیم. ابتدا چند مقدمه كوتاه و مختصر ذكر می كنیم تا چارچوب صحبتمان معلوم باشد و به دنبال آن برخی اشارات را كوتاه و خلاصه عرضه می كنیم. بنابراین:
1. وقتی می گوییم “تهاجم فرهنگی” لابد مقصودمان این است كه تهاجمِ دشمن، دیگر نظامی و سیاسی و اقتصادی نیست بلكه از نوع دیگری است كه با نام فرهنگی مشخص می شود. فرهنگ مقوله ای است كه در عمق رفتار و گفتار و ادب و آداب فردی و اجتماعی ما و عادات و رسوممان جاری و ساری است. پس سنگرهای درگیری، در این نوع مبارزه، ذهن و فكر و دل فرد فرد ما و روح و روان آحاد جامعه است. این سنگرها را باید خوب مستحكم كنیم، عقبه جبهه و تداركاتمان باید منظم و مطمئن باشد تا مبارزه بتواند ادامه داشته باشد و دشمنمان را باید خوب بشناسیم كه مبادا با خودی درگیر شویم.
2. اگر چه در عبارات فوق تقریباً فرهنگ را فهمیدیم چیست ـ آنچه كه نه نظامی است و نه سیاسی و نه اقتصادی ـ ولی خوبست كمی بیشتر درباره آن بیندیشیم. می گویند در اوایل انقلاب اسلامی، در جلسات كمیسیون فرهنگ عمومی، مربوط به ستاد انقلاب فرهنگی حدود 60 جلسة 3 ساعته با حضور 15- 16 نفر از “متخصصان” درباره تعریف فرهنگ بحث شد اما به نتیجه ای نرسید و رها گشت.
چندی قبل هم در جلسه ای درباره مهندسی فرهنگی، یكی “از آقایان رؤسای فرهنگی” گفت برای فرهنگ بیش از 160 تعریف كرده اند كه معمولی ترین و رایج ترین آن این است كه: فرهنگ مجموع ادب و آداب و رسوم و عادات و زبان و مذهب و تاریخ یك ملت است.
3. در دایرة المعارف فارسی1 ذیل كلمه فرهنگ آمده است: «در مردم شناسی، راه و رسم زندگی یك جامعه. استعمال علمی كلمه انگلیسی معادل فرهنگ ـ Culture ـ در اواخر قرن نوزدهم به توسط سرا.ب.تایلر برقرار شد. مفهوم فرهنگ چندان سودمند بوده كه آن را توسعه داده در سایر علوم اجتماعی و در ادبیات و در علوم زیستی نیز به كار می برند. از آغاز پیدایش نوع بشر، فرهنگ مایة تمایز انسان از گروه های حیوانی بوده است. آداب و عادات و اندیشه ها و اوضاعی كه گروهی در آن شركت دارند از نسلی به نسل دیگر، انتقال پیدا می كند و این انتقال بیش از آنكه از راه وراثت باشد، از راه آموختن است … زبان و وسیله های نمادی دیگر، عوامل اصلی انتقال فرهنگند …»
4. استعمارگران و به ویژه انگلستان بعد از سلطه كامل نظامی ـ سیاسی ـ اقتصادی بر مستعمرات ـ و خصوصاً در هند ـ به فكر افتادند كه این سلطه باید ادامه یابد و این ادامه ممكن نمی شد مگر با سلطة فرهنگی. و لذا با كمك «دانشمندان»ـ امثال تایلر ـ شروع كردند به بررسی فرهنگ و عادات و آداب مردم مستعمرات تا بتوانند بر آنها اثر بگذارند و حضور خود را بقبولانند.2 در نگاه استعمارگران، عناصر فرهنگی مردم تحت استعمار، مثل آب و هوا و جغرافیا و كوه و دشت آن سرزمین بود لذا فرهنگ را اینگونه تعریف كردند: «مجموع آداب و عادات و رسوم و دین و زبان و تاریخ» كه معیارهای ارزشی و تداوم فرهنگ و الگوهای رفتاری فرد و جامعه را می سازد.
5. اما بر خلاف نگاهِ «از بیرون» استعمارگران، وقتی ما می خواهیم «از درون» فرهنگ خود را تعریف كنیم باید متوجه باشیم كه گرفتار تقلید از آنها نشویم و به خودمان از دید آنها نگاه نكنیم. برای ما، در كشورهای اسلامی و خصوصاً ما مردم شیعه، همة ادب و آداب و زبان و رسوم و ساختمان سازی و لباس و عادات و رسوم و رفتارمان بر اساس قرآن و سنّت و دستورات اسلامی است و لذا فرهنگ ما یعنی دستورات اسلام. و بنابراین فرهنگ ما، زیر مجموعه دین ماست. در حالیكه اروپاییها، دین و اعتقادات دینی را زیر مجموعة فرهنگ قرار می دهند. ادبیات و زبان ما، حاصل قرآن و ادب قرآنی و زبان دینی است و زبان و ادبیات ما ـ كه خود سازنده فرهنگ ماست ـ در اثر دین اسلام، اینگونه شكل گرفته است. و بقیه عناصر فرهنگی ما هم همینطور. دین اسلام، برای ما، اصل و اساس و بُن و بنیاد همة عناصر فرهنگی و ادب و آداب ماست، در حالی كه در تعریف غربی ها، دین و زبان و ادب و آداب، عناصری در حدِّ هم و در كنار هم است كه مجموعاً «فرهنگ» ما را می سازد. لذا در تعریف آنها دین، فقط آداب ظاهری خاصی است ـ مثل نماز و روزه و حج و … ـ كه مستقیماً منبعث از اعتقاد دینی است و بقیه رفتار زندگی جزو سنت و آداب و رسوم است. بتابراین آنها خیال می كنند ـ و بعضی از غربزده های خودمان هم پذیرفته اند ـ كه طرز لباس پوشیدن و طرز ساختمان سازی و طرز صحبت كردن و طرز رفتار ما اگر عوض شود، ربطی به دین و اعتقاد ما ندارد. در حالی كه در واقع امر و برای خود ما، همه اینها جزو دین و برگرفته از دستورات دینی است.
6. بنابراین ما اگر می خواهیم فرهنگ مان را حفظ كنیم و در مقابل تهاجم فرهنگی بایستیم، در واقع باید دینمان را زنده كنیم. اگر در جبهه های جنگ هشت سالة ما آن فرهنگ عظیم و شگفت آور بروز كرد، در واقع به دلیل دفاع از قرآن و دین و به دلیل رهبری ولی فقیه و هدایت دینی و آرمان حسینی و مهدوی بود و آن فرهنگ، فرهنگ قرآنی و اسلامی بود كه آن تشعشع و درخشش را داشت و جای دیگر و دنبال فضای دیگر و عناصر دیگر برای مقابله تهاجم نباید بگردیم.
7. این جانب در مقاله ای كه درباره انقلاب آموزشی نوشته بودم3در یك بند گفته بودم كه اگر می خواهیم وضع آموزش و تعلیم و تربیت ما درست شود باید كار را به دست افرادی بدهیم كه مسلمان و انقلابی و پیرو ولایت فقیه و سرسپرده رهبری باشند و دشمن غرب و آمریكا، انگلیس و صهیونیسم و فراماسونری. این هر دو جنبه ضروری است. هم عشق و ایمان به مبانی اسلامی و هم نفرت و دشمنی با عناصر غربی؛ چرا كه اسلام هر دو را دارد: لااله الاّالله. هم لا گفتن به اله ها و الهه ها و طاغوت ها و هم فقط به سمت الله رفتن. سراسر سخنرانی های امام خمینی رحمة الله علیه را هم كه نگاه كنید می بینید همینطوری است؛ مدام توجه به خدا و قرآن و پیامبر و ائمه وحدت و رشد و تعالی و در عین حال همیشه مقابله با شیطان و كفر و نفاق و ظلم و جهل و طاغوت و غرب و آمریكا و شوروی و انگلیس و صهیونیسم و …
8. اكنون این تقابل اله و الله را با زاویه ای دیگر نگاه كنیم:
در میان انواع اله پرستی ها چندتاش خیلی رایج است: شهوت پرستی، قدرت پرستی، پول پرستی. و باقی انواع الهه ها دنبال این سه تاست. شاید به این علت كه در وجود آدمی سه قوّه شهوات و غرایز، قدرت و تهاجم، فكر و هوش سه قوّه بسیار نیرومند و اساسی است كه قدّما به قوای شهویه و غضبیه و فكریه از آنها تعبیر می كردند.
در میان این سه بُت و الهه ـ شهوت، قدرت، پول ـ پول و ثروت عمومیت و ارجحیت دارد چرا كه با آن، هم دوتای دیگر به راحتی به دست می آید و هم قابل انعطاف و شكل گیری است و هم قابل ذخیره و تبدیل و جابجایی است. شاید بتوان گفت ـ مسامحةً ـ كه تاریخ بشر عموماً تاریخ مبارزه بین پولداران و ثروتمندان با اهل ایمان و عقل و معنویت است: هابیل و قابیل، حضرت ابراهیم و نمرود، حضرت موسی و قارون سامری، حضرت عیسی با ثروتمندان عصر خود، حضرت رسول با ابوسفیان و … تا امروز.
البته از جنگها و مبارزات اهل ثروت و قدرت در میان خودشان هم نباید غافل بود.
9. با دو آیه از قرآن كریم این طرح و طبقه بندی، با صراحت دو طرف مبارزه را روشن می كند:
آیه 82 سوره مائده: شدیدترین دشمن مؤمنان، یهودی ها و مشركین اند …؛
آیه 96 سوره بقره: حریصترین مردم به مال دنیا جهودها هستند.
یعنی جنگ بین اسلام و یهود است؛ یك جنگ تاریخی عمیق و وسیع و همه جانبه و بیش از همه، فرهنگی. اسلام یعنی تسلیم به امر خدا بودن، دنیا را محل ابتلا و امتحان دانستن كه مقدمه جاودانگی در دنیای دیگر است؛ چه در بهشت و چه در جهنم و لذا باید خدا و قرآن و پیامبر و ائمه و عدل و معاد را درست شناخت و مطابق آن عمل كرد تا رستگار شد و بابت آن نجات ابدی، هر مشكلِ موقت و محدود را به جان خرید.
و یهود یعنی اندیشة نژاد پرستی و بركزیدگی قومی و استكبار و قساوت قلب و رباخواری و قتل انبیا و حرص به مال دنیا و حسد و شهوت پرستی و بی اعتقادی به معاد و … (همة این خصوصیات، مشخصاً و به صراحت در قرآن كریم درباره یهود آمده است؛ اگر چه یهود مصداق بارز این مفاهیم است ولی منحصر به او نیست.)
10. یهود با تجارب دو سه هزار ساله از قرن 15 میلادی با دقت و مداومت و با همه تلاش و كوشش سعی كرده است كه به هدف خود نزدیك شود و اوضاع و احوال دنیا هم به آنها كمك كرد:
ـ بروز پروتستانتیسم راه سلطه بر مسیحیت كاتولیكی را برایشان فراهم آورد.
ـ انگلستان خانة امنی شد تا با راه دادن یهودیها، خاكریز اول برای سلطه بر اروپا را برایشان فراهم كند: الیزابت اول، كرامول، شروع استعمار، تجارت برده هم یكی پس از دیگری، دست آنها را برای فعالیت هایشان باز گذارد.
ـ آمریكا سرزمین تازه و ثروتمند، مكانی شد برای رشد برنامه های بعدی آنها.
ـ تشكیلات فراماسونری و ایجاد انقلابات و جریانات فكری و فرهنگی و سیاسی در نقاط مختلف دنیا زمینه های مفیدی را برایشان فراهم نمود.
ـ انقلاب فرانسه و بروز و ظهور ناپلئون بخش دیگری از توفیقات یهودی ها و ماسونها را رقم زد.
ـ قرن نوزدهم، قرن رشد و توسعه صنعت و ثروت خانواده روچیلدها بود و قرن ایجاد غرب صنعتی و پیشرفته و قرن وسائل ارتباط جمعی و خبری.
ـ كمونیسم تدبیری دیگر بود برای یك نظام فكری ـ سیاسی جدید كه به طور كامل اندیشة مادّی یهودی را ترویج كند و ریشة اعتقاد دینی را از بیخ و بن در آورد؛ اگر چه بعد از كوشش های فراوان عاقبت شكست خورد.
ـ ایضاً اندیشه لیبرال دموكراسی، دروغ بزرگی بوده كه مدتهای مدید بر فكر و اندیشه جوامع گوناگون سلطه داشت و قیافة دنیای جدید را در یكی دو قرن اخیر ترسیم كرد؛ به خصوص با الگوی آمریكا.
قرن بیستم، همة عناصر لازم برای سلطة یهود را بر جهان فراهم ساخت: مادیگری فراگیر ـ چه نوع ماركسیستی و چه به شكل لیبرالی ـ؛ عقب زدن دین و اعتقادات مذهبی؛ بروز دو جنگ جهانی؛ پایه گذاری صهیونیسم و اسرائیل؛ به وجود آوردن سازمان های بین المللی؛ اقتصاد جهانی؛ بمب اتمی؛ پیشرفت تكنولوژی در زمینه های مختلف؛ نفت؛ مجموعة تلویزیون ـ ماهواره ـ كامپیوتر؛ مواد مخدر و مشروبات الكلی؛ … و عاقبت هم تصمیم برای ایجاد نظام واحد جهانی در اقتصاد و سیاست و فرهنگ به وسیلة راكفلر و شورای روابط خارجی و كمیسیون سه جانبه …
11. اما اسلام هم كه در دو سه قرن اخیر به طور مداوم بكمون رفته و روز به روز ساكت تر و بی اثر تر جلوه كرده بود، ناگهان با انقلاب اسلامی ایران و با رهبری شگفت آور امام خمینی، چنان انفجار ناباورانه ای در اندیشه و استقلال و مبارزه جویی بروز داد كه همة تلاش های چهار پنج قرن یهودی ها و فراماسونها و ثروتمندان و قدرتمندان و مادّیگرایان زا یكجا به مبارزه طلبید و روز به روز هم قوی تر و پویاتر عرصه را بر یهودیها و ماسونها تنگ كرد.
سلاح اسلام و مسلمانی دو چیز معنوی است: علم و ایمان. یعنی سربازان این جبهه كه همگی آحاد ملت ها و مردمان همه كشورهای مسلمان هستند باید هم عالم باشند و دانا و فهیم و با هوش؛ و هم مؤمن و متدین و عامل به دستورات دینی. در حالی كه طرف مقابل، همة انگیزه ها و انرژی ها و محكها و ارزش هایش با پول و مادیات و دنیا و شهوت است.
12. بخش فرهنگی این جدال دین و دنیا، امروز عرصه اصلی مبارزه است. از طرف یهود، اغوا و وسوسه و تحریكات غریزی و احساسی و حقه های تبلیغاتی و سحر و جادوی وسایل ارتباط جمعی است و از طرف مسلمانان، هوشیاری و تعقل و نكته سنجی و روشن بینی كه بر اساس مبانی دینی و اسلامی شكل گرفته و جهت داشته باشد.
تا اینجا كلیات صحنه را ترسیم كردیم. اكنون جای آن است كه یك یك این موارد را با جزئیات بیشتر مورد توجه قرار بدهیم.
پی نوشت:
1- دایرة المعارف فارسی، به سرپرستی دكتر غلامحسین مصاحب، مؤسسه انتشارات امیركبیر، ج 2، ص 1890.
2– امروز هم فقط غربی ها هستند كه دربارة شرقی ها و جهان سومی ها و فرهنگشان تحقیق می كنند و مطلب می نویسند و توصیه می كنند تا بتوانند سلطه شان را تداوم ببخشند.
3– تغییر نظام آموزشی: شمس الدّین رحمانی؛ نسیم قدس؛ شماره 11؛ مورخ مهر و آبان 1388، ص 6 تا 9.
ثبت دیدگاه