حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

افزونه جلالی را نصب کنید. Wednesday, 11 December , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1231 تعداد نوشته های امروز : 0×

تازه ترین مطالب

سوگ‌نامه‌ای برای نادر طالب‌زاده
13 اردیبهشت 1401 - 0:45
شناسه : 9233
بازدید 205
6
سیّد عبدالله حسینی از حاج نادر می‌گوید قلبی که برای قدس می‌تپید در روز قدس آسمانی شد
ارسال توسط :
پ
پ

سوگ‌نامه‌ای برای نادر طالب‌زاده

سوگ‌نامه‌ای برای نادر طالب‌زاده

سید عبدالله حسینی، شاعر و فعال فرهنگی اهل مشهد، در پی درگذشت نادر طالب‌زاده، هنرمند تازه درگذشته کشورمان، سوگنامه‌ای را منتشر کرد.در متن سوگنامه سید عبدالله حسینی آمده است:

اولین بار نادر را در بم دیدم. وقتی زلزله آمده بود. من برای کمک‌رسانی از آفریقای جنوبی آمده بودم و او برای ثبت فاجعه از تهران و داستان دوستی ما همچنان ادامه داشت. پس از وقف پیراهن امام برای فلسطین با هم ساعت‌ها حرف زدیم. می‌خواست داستان سفر این پیراهن مبارک را از جماران تا بیروت، تا قدس، در برنامه‌اش در شبکه افق تعریف کنم؛ از کجا شروع کنیم؛ به چه نکته‌هایی اشاره کنیم.
پرسید «از لحظه دریافت پیراهن عکس یا فیلم نداری».
گفتم «نه».
گفت «کاش می‌شد آن صحنه باشکوه را بازسازی کرد».
برایش لحظه نماز سیّدحسن نصرالله با پیراهن امام خیلی باشکوه بود. می‌گفت «کاش می‌شد دوباره پیراهن را به سیّد بدهیم بپوشد و در آن نماز بخواند و ما فیلم بگیریم».
خیلی دلش می‌خواست بداند آن چند ماهی که این پیراهن به حضرت آقا داده شده بود که در آن نماز بخوانند، این بار عشق‌بازی‌های یوسف با پیراهن یعقوب را مستند کند.
با حسرت می‌گفت «حیف که نمیشه ولی اگر می‌شد چی می‌شد؟ قامت رشید خامنه‌ای در پیراهن خمینی تماشا دارد».
بعد از وقف پیراهن، تصمیم‌گیری در مورد مزایده این پیراهن به نفع فلسطین به سردار شهید واگذار شده بود.
سردار هم گفته بود «من هم یک یادگاری از امام دارم. میدمش به آقاسیّد که با هم بفروشند». نادر تصور می‌کرد حاج قاسم پیراهن امام را پوشیده باشد و در قنوت نماز گردن کج کرده باشد. چه تصویر با شکوهی!
قرار و مدارمان را گذاشته بودیم که او با آقا مسعود صحبت کند و من با دوستان حزب‌الله و سردار اکبری که چگونه می‌شود از حضرت آقا و سید و سردار حتی اگر شده یک عکس با پیراهن امام تهیه کنیم. حتی اسم مستند را هم انتخاب کرده بودیم؛ پیراهنی برای قدس.

کرونا که شروع شد همه چیز به تأخیر افتاد. من ۲ سال ایران نیامدم و در این میان هم سردار آسمانی شد و هم نادر بستری و دریغا؛ مین‌های بیولوژیک که در سفر به عراق در لباس‌های او کاشته بودند؛ کار خودش را کرد و این مستند مثل خیلی از کارهای او ناتمام ماند.
چند ماه قبل وقتی خبر دروغ رحلت این ژنرال جنگ نرم را شنیدم، برایش سرودم:
«نفس بکش نادر!
هنوز سنگرهای کلیدی جهان
فتح نشده است
نفس بکش نادر!
هنوز دوربین‌های هیز
در نطنز چشم‌چرانی می‌کنند
نفس بکش نادر!
هنوز قاتلان قاسم تحت تعقیب‌اند
تو باید از ترامپ بازجویی کنی
و از نتانیاهو اعتراف بگیری
نفس بکش نادر!
جمجمه‌ات را به خدا بسپار
لنزت را روی جمجمۀ پنتاگون زوم کن
ماشه را بکش
و فریم‌فریم به مغز منحرف فراماسونرها شلّیک کن
تا افق را شهاب‌های قطبی روشن کند
سی. ان. ان بعد از پیروزی مدیر می‌خواهد
نفس بکش نادر!
تو باید ایستاده بمیری».

سه روز قبل که شاگرد شفیق او، حامد قشقاوی، خبر بستری شدنش را برایم فرستاد، خیلی نگران شدم. کسی در ضمیرم به من می‌گفت او در روز قدس آسمانی خواهد شد و وقتی خبر رحلتش منتشر شد، به یاد «یوسف دادو» افتادم. بنیان‌گذار مارکسیسم-لنینیسم در آفریقای جنوبی که ذوب در مارکس و لنین بود؛ جوری که حتی شکل ظاهری او با لنین مو نمی‌زد. هیچ وقت در عمرش سفر خارج نرفته بود ولی در آخر عمر سفری می‌رود به انگلیس و در آنجا مریض می‌شود و می‌میرد و وصیت می‌کند مرا در قبرستان قدیمی لندن که مارکس هم در آنجا به خاک سپرده شده است، دفن کنید.
برای دفن او در این قبرستان جایی پیدا نمی‌شود و بالاخره بعد از تکاپوی زیاد درست در کنار مارکس یک فضای خالی پیدا می‌شود و مردی را که یک عمر دم از مارکس می‌زد، در کنار مارکس به خاک می‌سپارند.
از آن روز دفن عمان سامانی و امیرکبیر در نجف اشرف را هم اتفاقی نمی‌دانم. بالاخره عشق کار خودش را می‌کند؛ حتی اگر به مارکس باشد. چه رسد به نادر ما که عاشق قدس بود. خدا چه روز قشنگی را برای پرواز او انتخاب کرد. عشق او به قدس او را رستگار خواهد کرد.
امروز در فراق او سرودم:

«ترورها دیگر با گلوله‌ها انجام نمی‌شود
به دوربین‌هایتان هم مشکوک باشید
جوخه‌های مدرن ترور
شاید گرای دوربین‌تان را داشته باشند
به چمدان‌های‌تان هم دست نزنید
ممکن است در لباس‌هایتان
مین بیولوژیک کاشته باشند
اگر با نادر قهوه‌ای هم خورده باشی
مواظب فریم‌های فیلمت باش
ممکن است
از لپ‌تاپ به غارت رفته نادر
شمارۀ مستندهایت را برداشته باشند
افسران جنگ نرم را
با گلوله‌های گرم نمی‌کُشند
با شلّیک بر شقیقه‌های شعرشان شهید می‌کنند
ژنرال شهید جنگ نرم
چشم بابصیرت دوربین‌هایت
تا موساد هست
در افق نو خیره خواهد ماند
دوربین‌هایت روی سه‌پای آهنین
استوار ایستاده‌اند
و منتظر فرمان طالب‌زاده
انگشتی که برای قدس مستند شلّیک می‌کرد
دوربینی که چشم از  قدس برنمی‌داشت
در آخرین روز قدس تاریخ
آخرین پالس شهادتش را ثبت کرد
و برای همیشه
در افق‌های نو خیره ماند
قلبی که برای قدس می‌تپید در روز قدس آسمانی شد
مستندهایت را به خدا بسپار
ما دست از ماشه دوربین‌هایت برنخواهیم داشت
به آوینی سلام برسان».
—————————————————————————————————————

توضیحی درباره‌ آن پیراهن

همان‌طور که خوانندگان محترم ملاحظه کردند، حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید عبدالله حسینی، مبلّغِ صاحب‌سبْک و برجسته‌ی ایران در آفریقای جنوبی در بیان خاطراتش از هنرمند انقلابی مرحوم نادر طالب‌زاده، به پیراهنی ازآنِ امام خمینی رحمه‌الله اشاره می‌کند که صله و هدیه‌ی معنوی حضرت امام رحمه الله به ایشان بوده است. در این پیراهن، به خواهش سیّد عبدالله حسینی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و همچنین جناب سیّد حسن نصرالله ـ که خدای تعالی حفظ‌شان فرماید ـ نیز نماز خوانده‌اند.
امّا داستان این پیراهن که طرف توجّه نادر طالب‌زاده‌ی عزیز ـ که خدا رحمتش کند ـ قرار گرفته به این شرح است:
ماجرا، از «حج خونین» شروع می‌شود؛ یعنی کشتار حاجیان ایرانی در شهر مکّه توسط نیروهای عربستان سعودی، در ایام حج تمتع سال ۱۳۶۶ هجری‌شمسی در مراسم برائت از مشرکان. در این واقعه، ۳۲۵ ایرانی که بیشتر آنها زن بودند، به شهادت رسیدند.
سیّد عبدالله حسینی (متولّد 1343 در تربت‌جام)، سال 1366 که هنوز به لباس شریف طلبگی ملبّس هم نشده بود، در مسابقه‌ی شعری که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت تحت عنوان «حرم امن الهی»، در تجلیل از شهدای فاجعه‌ی کشتار حاجیان، برگزار کرد، شرکت نمود و برنده شد.
این شعر که بسیار مفصّل بود و دوازده بند داشت، این‌طور آغاز می‌شد:

آن روز، روز خیزش فوجی قلیل بود
خون، جاری از شکستهْ پَرِ جبرئیل بود

روز برائت از همه مشرکان خاک
روزی شگرف، روز بزرگ رحیل بود

آل‌سعود فتنه بپا کرد در حَرَم
در کعبه باز فتنه‌ی اصحاب فیل بود…

شعری که برای حاجیانِ شهید، سروده بود مورد توجّه حضرت امام خمینی رحمه الله قرار گرفت و سیّد عبدالله جوان را به حضور پذیرفتند و مورد تشویق قرار دادند. در ادامه و به همین مناسبت، سیّد عبدالله حسینی موفّق شد، اجازه‌ی برگزاری مراسم عمامه‌گذاریِ خود را به دست مبارک حضرت امام خمینی رحمه الله به دست آوَرَد و در همین مراسم که صبح روز عید سعید غدیر خُم برگزار شد، توفیق یافت، پیراهنی شخصیِ حضرت امام رحمه الله را به رسم صله (همچنان که از سوی امام رضا علیه‌السّلام به شاعرِ شیعیِ سُترگ دِعبَلِ خُزاعی مرحمت شده بود)، هدیه بگیرد. [منبع: از مشهد تا ژوهانسبورگ (زمانه و زندگی سیّد عبدالله حسینی)؛ حسین قرایی؛ انتشارات شهید کاظمی؛ قم؛ زمستان 1396 (چاپ اوّل)؛ صفحات 89 تا 104]

نهایتاً این پیراهن، در سال 1397، توسط سیّد عبدالله حسینی رسماً و طی مراسمی ارزشمند، وقف شد تا به فروش رَوَد و هزینه‌ی آن صرف مبارزه با رژیم جعلی و غاصب صهیونیستی شود.
خبرگزاری بین‌المللی قدس در این باره نوشت: «این شاعر روحانی که این صله‌ی ارزشمند معنوی را از دست امام خمینی (ره) به خاطر شعری که برای شهدای مکه در سال ۱۳۶۶ سُرود، دریافت کرده بود در مراسم امضای این وقفنامه گفت: «این پیراهن برای من بسیار عزیز بود؛ پیراهنی که بر تن امام خمینی بوده است و بعداً سید حسن نصرالله ومقام معظم رهبری در آن نماز خوانده‌اند، تمام دارایی من بود. سی سال پیش وقتی این پیراهن را از امام گرفتم مرحوم کلیم صدیقی رهبر مسلمانان انگلیس برای خرید آن مبلغ یکصد هزار پوند پیشنهاد کرد اما نپذیرفتم. این در حالی بود که شهریه‌ی یک طلبه آن روزها مبلغ پانصد تومان (پنج هزار ریال) بود. اما امروز که تنهایی و مظلومیت ملّت فلسطین را می‌بینم عزیزترین چیزی را که دارم وقف مبارزه با منفورترین رژیم جهان می‌کنم.» [منبع: خبرگزاری بین‌المللی قدس؛ تاریخ انتشار: 1397/3/13؛ شناسه مطلب: 312881 (با اندکی تغییر)]

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.