استر نام ايراني دختري يهودي است. نام اصلي او هدسه بود و بعد از ملكه وشتي، همسر خشايارشا شد و قبر او و عمويش مُردخاي اكنون در همدان، زيارتگاه يهوديهاست.
در كتاب مقدس، صحيفهاي بنام استر هست كه به نوشته قاموس كتاب مقدس «همواره در ميان يهود و مسيحيان در جزء كتب قانونيّه محسوب بوده و هست. نگارنده اين كتاب به يقين قطعي معلوم نيست… آنچه از خود صحيفه استر استنباط ميشود آن است كه نگارندهاش مردخاي بوده و نگارنده آن را در ايران تصنيف نموده و مطالبي را كه خود معاينه ديده، مينگارند… و هم معلوم است كه نگارنده، عبري متعصّب و غيوري بوده… با وجود مطالب مذكوره فوق، اسم خداوند به هيچ وجه در آن (صحيفه) مذكور نيست…»1
قاموس كتاب مقدس در مورد خود استر هم مينويسد: «… چون اردشير2، وشتي ملكه را مطلقه نمود، استر را برگزيده در جاي وشتي ملكه شد و مورد عواطف ملوكانه گرديد و بدان واسطه ماليات قوم يهود كه در آن وقت در ايران بسيار بودند تخفيف يافت. خلاصه استر به مرحله اعلا ترقي كرده، به حدي اقتدار يافت كه قوم خود را از بلاي قتل عام برهانيد و يهود، روز فوريم (پوريم) را به يادگاري آن خلاصي تا امروز، در كمال دقت نگاه ميدارند.»
توضيح واقعه كشتار ايرانيان، آنچنان كه در تورات، در صحيفه استر آمده است، به شرح زير است:
«… اما قضيه برعكس شد و يهوديان بر دشمنان خود پيروز شدند. در سراسر مملكت يهوديان در شهرهاي خود جمع شدند تا به كساني كه قصد آزارشان را داشتند حمله كنند. همه مردم از يهوديان ميترسيدند و جرأت نميكردند در برابرشان بايستند. تمام حاكمان و استانداران، مقامات مملكتي و درباريان از ترس مردخاي به يهوديان كمك ميكردند. به اين ترتيب يهوديان به دشمنان خود حمله كردند و آنها را از دم شمشير گذرانده، كشتند. آنها در شهر شوش كه پايتخت بود 500 نفر را كشتند… استر گفت: پادشاها اگر صلاح بدانيد به يهوديان پايتخت اجازه دهيد كاري را كه امروز كردهاند، فردا هم ادامه دهند… پس روز بعد باز هم يهوديان پايتخت جمع شدند و 300 نفر ديگر را كشتند. بقيه يهوديان در ساير استانها نيز جمع شدند و از خود دفاع كردند. آنها 75000 نفر از دشمنان خود را كشتند. اين كار در روز سيزدهم ماه ادار انجام گرفت و آنها روز بعد، يعني چهاردهم ماه ادار، پيروزي خود را جشن گرفتند. مردخاي تمام اين وقايع را نوشت و براي يهوديان سراسر مملكت پارس، چه دور و چه نزديك فرستاد و از آنها خواست تا همه ساله روزهاي چهاردهم و پانزدهم ادار را به مناسبت نجات يهود از چنگ دشمنانشان جشن بگيرند و شادي نمايند. قوم يهود، پيشنهاد مردخاي را پذيرفتند و از آن پس همه ساله اين روز را جشن گرفتند. قرار بر اين شد كه يهوديان سراسر استانها و شهرها، ايام پوريم را نسل اندر نسل هميشه به ياد آورند و آن را جشن بگيرند.»3
قاموس كتاب مقدس مينويسد: «… از آن موقع تا حال، قوم يهود، روز چهاردهمين و پانزدهمين ماه آزار را عيد گيرند و به قرائت سفر استر در كنايس و معابد خود ميپردازند و چون به جايي كه اسم هامان مذكور است رسد، تمام جماعت، به صداي بلند چنين آواز دهند: خداوند اسم او را محو فرمايد. و چون روز پانزدهم به پايان آيد در كمال فرح و انبساط باشند.»4
در جشن يوريم كه همهساله در اواسط اسفندماه برگزار ميشود، يهوديها در حد افراط شراب خورده و آنچنان مست لايعقل ميشوند كه هيچ چيز را تشخيص ندهند و اين با آن توجيه است كه مردخاي را از هامان ـوزير اعظم مقتول خشايارشا و دشمن مردخاي ـ از هم نشناسند.
به نظر ميرسد حاجي فيروز، نمايش بخشي از اين واقعه است.
چنانكه ملاحظه ميشود ما فقط به دو منبع اكتفا كرديم كه مورد قبول همگان است تا جايي براي ترديد نباشد5 و لذا فقط با استناد به آنها در اين ماجرا، خوبست به چند نكته توجه كنيم.
1-استر با نام ايراني خود را به خشايارشا عرضه و ابتدا اصالت يهودي خود را مخفي ميكند. علت اين امر چيست؟ آيا اگر معلوم ميشد كه او يهودي است ممكن بود كه درباريان از ملكه شدن او مانع ميشدند؟ آيا در ميان درباريان اين قدر يهوديها منفور بودند؟
2-بعد از مرگ خشايارشا، استر از پايتخت ميرود تا گرفتار مخالفت و دشمني مادر خشايارشا نشود. مخالفتي كه منابع يهودي آن را حسادت مينامند. اما آيا اين مخالفت دنباله همان مخالفت درباريان نيست؟
3-آن 75000 نفري كه كشته شدند قاعدتاً از مردم عادي نبودهاند، بلكه كساني بودهاند كه مخالفت و دشمنيشان با يهوديها واقعا خطرناك بوده است. اگر اين استنباط درست باشد و نيز اگر آن رقم صحيح باشد ـ حتي تا حدودي ـ به راستي چه بلاي عظيمي بر سر نيروي متفكر و فرهنگي و موثر مملكت آمده و فاجعه چقدر شديد بوده است.
4-اين قاعده و دستورالعمل را كه با ديدن كدخدا ميتوان ده را چاپيد، يهوديها در سطحي وسيع و در طول تاريخ با شاهان و فرمانروايان انجام دادهاند و مكرر ميتوان ديد كه آنها به هر شكل ممكن، فرمانروا و حاكم منطقه را با خود همراه كردهاند و با چاپلوسي و همراهي و همكاري، دل او را به دست آوردهاند و سپس اهداف و برنامههاي خود را با قدرت او به انجام رساندهاند. اين حادثه در سراسر تاريخ و در همه كشورها آنچنان تكراري است كه به راستي به صورت فرمول و قاعده درآمده و امروز هم همچنان ساري و جاري است، به طوري كه صهيونيستها با همراهي و همدلي و يكپارچهشدن با حكومت آمريكا درست همانگونه عمل ميكنند كه خشايارشا
5-اخيرا در برخي از تحقيقات به علت شناعت و زشتي و نفرتانگيزي اين حادثه، برخي محققان يهودي به نوعي در آن تشكيك ميكنند؛ يا در اصل حادثه، يا در عمل آن، و از همه مهمتر در عده كشتهها. اما از سوي ديگر عموم يهوديها با تشويق خاخامهايشان جشن پوريم را كه براي يادآوري اين داستان است، با دقت و اصرار و ابرام برگزار ميكنند كه حتي اگر شك و ترديدهاي آن محققان هم، به هرحال زمينهاي علمي داشته باشد، اما اين علاقه و توجه آييني و عمومي، نشان از هدفهاي فرهنگي آن ميدهد؛ تا جايي كه ميتوان گمان كرد مثل همه حقه بازيهاي يهودي، دو طرف قضيه، هركدام هدف خاص خود را دارند انجام ميدهند. خاخامها، با اين جشن روحيه ضديت با غيريهوديها و نژادپرستي و قساوت و كينه به گوييم (غيريهودي) را تقويت ميكنند، تا عامه مردم و جوانان و بچههاي يهودي اين گونه بار بيايند و محققانِ به اصطلاح بيطرفِ عالم براي مردم غيريهودي يك جاي شك و ترديد بگذارند كه يعني اينها احتمالاً اساطير و افسانه و قصهپردازي است. همان شيوههايي كه در موارد ديگر هم ـ مثل هولوكاست و… ـ از جهات مختلف عملي ميشود.
6-در فيلم 300، بدون ذكر اين وقايع از خشايارشا و ايران و ارتش آن، چهره بسيار زشت و زننده و كريه و نفرتآوري ترسيم شده و درست در همان سال و از همان هاليوود يك فيلم ديگر درباره همين ايام ساخته و صادر شد كه با نام «شبي با پادشاه»، عظمت و شكوه و زيبايي و جلال دربار هخامنشي و ملكه استر و مردخاي را نمايش داد. اما يك منتقد معروف و حرّاف و پرسر و صدا، كه فقط به عرق ايرانيتش برخورده بود فقط درباره اينكه «ما ايرانيان چقدر خوبيم و بزرگيم و پاكيم و نژاده هستيم و آريايي هستيم و اين توهين قابل قبول نيست و…» كلي داد سخن داد و بنده خدا ندانست و نفهميد كه اساسا قضيه چه هست. گويي كارِ اين منتقدان استاندارد جهاني آن است كه نگذارند مردم خودشان با عقل خودشان مطالب را بفهمند، بلكه بايد آنچنان دريابند كه نظام تبليغاتي و صهيونيستي دنيا ميخواهد. در حالي كه يك بزرگوارِ باهوشِ دانا ـ و البته مورد بيمهري صدا و سيماـ ميفرمود: «غرب با اين دو فيلم ميخواست به ما بگويد كه ما ميتوانيم از شما، هم آن گونه تصوير بسازيم و هم اين گونه. و اين بسته به رفتار و نگاه و انتخاب خود شماست. اگر با ما بسازيد، با شكوه و خوب و ارزشمنديد و اگر نه، كريه و زشت و بيماريد.»
آيا ما حاضريم براي خوشآمد غرب و صهيونيسم، ميمونوار، دوست و دشمن را آنگونه كه آنها ميخواهند نشان بدهيم؟ و يا حاضريم هوشمندانه و شرافتمندانه، پيه همه گرفتاريها و سختيها را به تن بماليم اما تسليم تحميق و تبليغ و تشويق و تهديد آنها نشويم؟
عبداله راستگو
پي نوشتها:
1. قاموس كتاب مقدس، مستر هاكس، انتشارات اساطير، چاپ دوم، 1383، ص49
2. گفتني است كه نامهاي
ثبت دیدگاه