شمسالدّین رحمانی
در خرداد ماه سال 1346 / ژوئن 1967 اسرائیل در یک جنگ بزرگ که فقط شش روز طول کشید، سه کشور مصر و سوریه و اردن را به طور کامل شکست داد و تمامی سرزمینهای باقیمانده فلسطین ـ نوار غزه و کرانه باختری رود اردن و شهر بیت المقدس ـ وصحرای سینا و بلندیهای جولان را اشغال کرد.
چهل و پنج سال بعد در آبان 1391 / نوامبر 2012 مجاهدان فلسطینی غزه در شرایطی که تحت محاصره و فشار شدید قرار دارند، در عرض یک هفته در مقابل تهاجم اسرائیل، با شلیک موشک به شهرهای اسرائیل، کاری بر سر صهیونیستها آوردند که با ناباوری و التماس و با وساطت آمریکا و اروپا درخواست آتشبس کرده و تمام شرایط فلسطینیان را پذیرفتند.
مقایسه این دو جریان، آنقدر شگفتآور و عجیب است که اگر درست در مقابل چشمانمان رخ نداده بود، به سختی میتوانستیم باورش کنیم.
اسرائیل در جنگ شش روزه با یک کار اطلاعاتی و جاسوسی دامنهدار و طولانی، تمام ابعاد و اجزاء ارتشهای عربی کشورهای اطرافش را دقیق میدانست و در لحظه شروع، با حمله به پایگاههای هواپیماهای جنگی سه کشور، آنها را به طور کامل در پایگاه هایشان نابود کرد و توپهای ضدهوایی را از کار انداخت و سپس با حمله تانکها و در حالیکه نیروهای زرهی کشورهای عرب را با هواپیما مورد هجوم قرار میداد با سرعت به همه اهداف خود رسید. ضربه آنقدر شدید و ناگهانی و قاطع بود که بزرگترین کشور عربی ـ مصرـ و بزرگترین رهبرش که در واقع رهبر جهان عرب هم بود ـ عبدالناصر ـ در مقابل مردم مصر اعتراف به شکست کرد و با اشارهای به خیانت دوستان ـ یعنی شوروی ـ استعفا داد. البته صداقت ناصر موجب شد که مردم قاهره در تظاهراتی میلیونی و با رد عمومی استعفای ناصر او را بر جای خود تثبیت کردند. ناصر شکست فاجعهبار نظامی را تبدیل به یک پیروزی سیاسی کرد. اما سوریه با پذیرش شکست، آماده یک دوره سخت و مرارتبار شد تا در ایام اخیر به بدترین شکل به انتقامگیری اسرائیل مبتلا شود.
پادشاه و ارتش اردن که از ابتدا خائنانه عمل میکردند، بعد از این جنگ آماده شدند تا تلافی آن را بر سر فلسطینیان در بیاورند، به طوریکه در سپتامبر سیاه 1970 ارتش اردن هزاران نفر از فلسطینیان را قتلعام کرد. کاری که اسرائیل نه قبل و نه بعد از آن در این حجم و اندازه نتوانسته بود انجام دهد.
اما اکنون در جنگ هشت روزه اسرائیل علیه غزه، صهیونیستها از یک سو گمان میکردند که با اوضاع و احوال بحرانی سوریه و کشورهای عربی فضا آماده است که ضربهای به فلسطینیان زده شود. خصوصاً که ظاهراً اخباری هم از دست یافتن آنها به موشکهایی دریافت کرده بودند. لذا آنها ابتدا به کارخانهای در سودان حمله کردند ـ که بازتاب کمی در رسانهها یافت ـ و گفته میشد که در نظر صهیونیستها، موشکهای حماس در سودان و در این کارخانه ساخته میشده است و بعد هم به اتومبیل یکی از فرماندهان گروه عزالدین قسام حمله کردند و با تهاجم به خانهها و زندگی و زن و بچه مردم جنایات خود را ادامه دادند. توجه شود که غزه یک سرزمین کوچک حدود 360 کیلومتر مربع در ساحل دریای مدیترانه است و فقط از گذرگاه رفح به صحرای سینا و مصر مرتبط است و این گذرگاه حتی با انقلاب مصر و آمدن مُرسی باز هم به طور کامل باز نشده است. در این چنین شرایطی و با حضور 5/1 میلیون نفر از مردم فلسطین در این فضای کوچک و فشرده و با وجود افراد جاسوس و امکانات فراوان اسرائیل برای گرفتن اطلاعات، اما مثل جنگ 22 روزه، این بار هم مردم غزه مقاومت کردند و جهادگران فلسطینی به مقابله پرداختند و از همه مهمتر با شلیک موشکهای فجر 5 به شهرهای اسرائیل و منجمله تلآویو، صهیونیستها را در شوک شدید و ناگهانی فرو بردند، به طوریکه بعد از یک هفته، اسرائیلیهای مغرور دستها را بالا برده و تسلیم شدند و همه شرایط حماس و جنبش جهاد را پذیرفتند.
چهل و پنج سال قبل، پس از جنگ شش روزه 67، چنان حالت رعب و وحشتی در میان اعراب ایجاد شد که دیگر هیچ دولت عربی، کمترین ادعایی نمیکرد و حرکتی انجام نمیداد.
جنگ شش روزه حتی در سیاستهای آمریکا و انگلیس هم اثر گذاشت، بطوریکه در هر دو کشور، حزبهای جمهوریخواه و محافظهکار ـ جنگطلبها و گروههای راست ـ بر سر کار آمدند تا با صهیونیستها هماهنگتر باشند.
تبلیغات هم آنچنان به نفع اسرائیل بود که در فرانسه خانواده روچیلد و یهودیهای سردمدارِ صهیونیستها در کنار روشنفکران و نویسندگان و هنرمندان، به نفع اسرائیل و«یهودیان مظلوم» تظاهرات راه انداخته وبرای آنها اعانههای میلیاردی جمع میکردند.1
اما در جریان نبرد اخیرِ غزه دیدیم که اسرائیل به مراکز خبرگزاریها حمله کرد، قبل از آن اروپاییها پخش ماهوارهای شبکههای تلویزیونی ایران را تحریم کردند و در سوریه و کشورهای دیگر منطقه، عدهای از خبرنگاران کشته شدند و با اینهمه، تظاهرات علیه صهیونیستها نه تنها در کشورهای اسلامی و نیز غیر اسلامی و در آمریکای لاتین و بلکه حتی در کشورهای طرفدار سنتی اسرائیل مثل: آمریکا و انگلیس و فرانسه بطور مداوم و در سطحی وسیع ادامه یافت و این یعنی تودههای مردم دیگر نه به دولتها بلکه حتی به خبرگزاریها هم اعتنا و اعتمادی ندارند.
واقعاً در این 45 سال چه رخ داد که اینگونه همه چیز زیر و رو شد؟!
نگاه دنیای غرب ـ چه لیبرال دموکراسی اروپایی و آمریکایی و چه کمونیسم و سوسیالیسم شرقی ـ نگاهی است که توده مردم را حقیر و عقب مانده و ضعیف و محروم و بدبخت میداند، که باید به وسیله روشنفکران و دولتمردان و احزاب، هدایت و رهبری شوند. به زبانی دیگر، بعد از سلطه اقتصادی یهودیها بر اروپا ـ در جریان استعمار ـ و برپاکردن فراماسونری، یهودیهای نژادپرست که خود را قوم برگزیده و برتر میدانند و دیگر مردمان را پست و بیارزش دانسته و افرادی از آنها را استخدام و تربیت میکنند ـ چه فراماسون، چه روشنفکر، چه انقلابی، چه سوسیالیست و کمونیست، چه تکنوکرات و … ـ و لذا رهبران و فرماندهان موجود، مطابق قواعد و کلمات قدرت و سلطه با شیوۀ سیاست بازی و شطرنج و مسابقه برای پیروزی عمل میکنند و مردم و توده محروم و کارگر زحمتکش و حق و حقوق آنها و آزادیشان فقط شعار و لفظ و لقلقۀ زبان و برای گول زدن و فریب دادن همان تودهها است. اما این توده بیدار شده و دیگر نه به دولتها اعتنا دارد و نه به روشنفکران و نه به مجامع بینالمللی. و وقتی که یک ملتی بیدار میشود و حرکت میکند، دیگر هیچ نیرویی توان مقابله با او را ندارد و آن دولتها و حزبها و قدرتها و روشنفکران، اگر بتوانند دوباره سوار موج شوند و باز برگُرده مردم سوار شوند، باز چند صباحی میتوانند بچرند والّا کلاهشان پس معرکه است؛ معرکهای که امروز در سراسر جهان به نفع مردم محروم و برای نجات آنان گرم شده است.
شروع این معرکه با شروع نهضت امام خمینی رحمةالله علیه و آغاز نهضت انقلاب اسلامی است که برای مردم ارزش قائل بوده و آنان را تشجیع میکرد تا خود به راه واقعی عزت و شرف وارد شوند. تا قبل از امام خمینی (ره) تقریباً همه انقلابهای دو سه قرن اخیر یا اساساً به دست فراماسونها و یهودیها به راه افتاده و یا بعد از شروع به وسیله آنها مصادره شده است؛ اما:
در سال1340 با رحلت آیتالله بروجردی حرکت امام شروع شد؛ همانطورکه اصلاحات ارضی آمریکایی ـ اسرائیلی هم به راه افتاد.
در سال 1346 اصلاحات ارضی به اوج خود رسیده بود و امام تبعید شده و جنگ شش روزه به وقوع پیوست.
سال 1349=1970 کشتار فلسطینیان به دست حسین اردنی و مرگ ناگهانی ناصر و روی کار آمدن سادات پیش آمد.
سال 1352=1973 تدارکات جنگ رمضان برای قهرمانسازی سادات و به دست گرفتن نفت کل خاورمیانه به وسیله آمریکا و راه انداختن کمیسیون سه جانبه و نظم نوین جهانی و طرح پروژه هشتاد عملی شد و در ایران شاه در اوج قدرت بود.2
سال 1357=1979 پیروزی انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست که بگین و موشهدایان آن را زلزلهای در خاورمیانه میدانستند.
سال 1359=1980 راه انداختن جنگ تحمیلی علیه ایران تا ریشه انقلاب اسلامی بسوزد.
سال 1361=1982 با همه توطئههای بنیصدر و قضایای دیگر و شهادت بزرگانی چون بهشتی و باهنر و رجایی، اما باز جنگ به آزادی خرمشهر در 3 خرداد رسید که نقطه عطف عظیمی در ایران و منطقه بود. به دنبال آن اسرائیل دو هفته بعد به لبنان حمله کرد و یک جریان فرهنگی عظیمی علیه دین و اعتقاد دینی در دنیا به راه افتاد که اساساً به آن توجه نشده است.3
سال 1363=1984 حزبالله لبنان اعلام موجودیت کرد و با عملیات استشهادی آمریکا و انگلیس و فرانسه و ایتالیا را از لبنان بیرون راند و مبارزه با اسرائیل را به شکل جدید سامان داد.
از اینجا یک مسیر دیگری در مبارزات مردم فلسطین آغاز شد که در آن عناصر زیر اساس و بنیان کار است: اعتقاد دینی ـ اسلامی، روحیه ایثار و شهادتطلبی و قطع امید از همه جریانات غیر دینی و غیر اعتقادی و غیر اسلامی و تنها متکی بودن به خدا و قدرت خود و انجام وظیفه و در واقع بازگشت به همان زمینههایی که امثال شهید عزالدین قسام و حاج امین الحسینی، گوشههایی از آن را نشان داده بودند و مسلمانان کشورهای اسلامی ـ و نه دولتهای دستساز غرب و همساز و همراه با صهیونیستها و آلت دست فراماسونها ـ به رهبری روحانیت اصیلی که خود آماده ایثار و شهادت است و حرکت و مبارزه را وظیفه شخص خود میداند و سپس مردم را هم به راه درستی که در پیش میگیرد میخواند و مردم هم تبعیت کرده و همراه میشوند. درست بر خلاف روشنفکرانی که با هزار حرف و نقل و بحث و بیان، میخواهند راههای” تازه” نشان دهند، یعنی راههای ضددینی و غیر دینی و روشنفکرانه و مدرن و پیشرفته.
اینگونه بود که کسانی چون فتحی شقاقی ظهور کردند و احمد یاسین و آنقدر کوشیدند تا عاقبت هم به فوز شهادت نائل آمدند. و به دنبالشان نهضتهایی درست شد مثل جنبش جهاد اسلامی و حماس که امروز این جریان عظیم را رهبری کردند.
بعد از حرکت عظیم حزبالله به ترتیب در فلسطین انتفاضه اول شروع شد که حرکتی مردمی و در مقابل سیاست بازیهای گروههای فلسطینی بود و با سنگ و چوب و تیر و کمان در مقابل تانک و توپ اسرائیلی ایستاد و پنج سال دوام آورد. با اخراج اسرائیلیها از لبنان به دست حزبالله در سال 2000 از یک سو انتفاضه دوم شروع شد ـ انتفاضهالاقصی ـ و از سوی دیگر شدت عمل اسرائیل اوج بیشتر گرفت و سپس آمریکا به کمک آمد و با نمایش 11 سپتامبر و خیمهشببازی بن لادن و بمباران سودان4 و افغانستان و بعد هم عراق ـ که همه اینها در واقع برای محاصره ایران و خفه کردن نطفه انقلاب اسلامی و اگر نشد تخریب آن و منحرف کردن آن و … ـ با انتفاضهالاقصی، کار در غزه چنان بالا گرفت که اسرائیل مجبور شد غزه را ترک کند؛ با نظرخواهی عمومی حماس بر رقیب خود، دولت خودگردان پیروز شد و بعد هم جنگهای 33 روزه با حزبالله لبنان و سپس جنگ 22 روزه با مجاهدان غزه و آخرین پرده، جریانات عمومی خاورمیانه و حرکتهای مردمی و نقشهای بدلی صاحبان انقلابات مخملی در فتنه 88 در تهران و بعد هم در سوریه و … اما عاقبت کار کشید به آنچه که امروز شاهد آنیم.
و اینگونه است که از سال 1967/1346 و اوج اقتدار صهیونیستها و اسرائیلیها و شاه و آدمکهای غرب تا امروز که دیگر هیچ ترفند سیاسی و نظامی و اقتصادی بر ملتها عموماً و بر ملت و مردم ایران خصوصاً اثری ندارد و همگان فهمیدهاند که اوضاع و احوال دنیا اکنون فقط دو جهت دارد: یا طرف الله یا به سوی طاغوتها و الههها. لا اله الا الله. طرف الله را دین اسلام، اسلام ناب محمدی اسلام علوی و حسینی و مهدوی، اسلام انقلابیِ امام خمینی با رهبری آیتالله العظمی خامنهای، اسلام ایثار و شهادت، اسلام وظیفه و کار و تلاش و فهم و شرافت و مروت و اخلاق؛ در مقابل طاغوتها و الههها وشیطانها، دنیای لذت و خشونت و ثروت و قدرت و نامردی و بی رحمی و شقاوت و قساوت که در رأس آن دولتهای آمریکا و انگلیس و فرانسه و امثالهم باشد و رئیس و راهبر همهشان هم صهیونیستها و یهودیهای خونخوارِ قسیالقلبِ رباخوارِ مادهپرستِ گوسالهپرست قرار گرفتهاند و هدفشان به زیر سلطه درآوردن تمام بشریت از همه جنبههای مادی و معنوی است. انسانها هم چه به شکل فردی و چه جمعی باید یکی از این دو راه را انتخاب کنند؛ آزادانه و عالمانه و متعهدانه؛ و خود مسئول این انتخابِ خود باشند.
خوشبختانه همه چیز نشان میدهد که مردم جهان انتخاب خود را کردهاند:
جنبش 99% در مقابل 1% بانکدار و پولدار و شهوتپرست و قدرتمدار؛
تظاهرات ضداسرائیلی و ضدصهیونیستی، حتی در کشورهایی مثل: آمریکا و انگلیس و فرانسه و استرالیا و …؛
دستههای عزادار حسینی در محرم و عاشورا ، نه تنها در کشورهای اسلامی بلکه در کشورهای غربی؛
انتقادهای همگانی و وسیع علیه همه اجزا و ابعاد غرب؛
رنگ باختن همه تظاهرات قدرت؛ چه سیاسی، چه اقتصادی، چه علمی و تکنولوژیکی و چه هنری و ادبی؛
امید و نشاط تودههای مردم و ناامیدی و پریشانی سردمداران و قدرتمندان؛
و ……..
باش تا صبح دولتش بدمد کین هنوز از عوالم سحر است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- رجوع شود به کتاب خواندنی: ولایت عزرائیل، نوشته: مرحوم سید جلال آل احمد.
2- رجوع شود به کتاب نظم نوین جهانی؛ شمسالدین رحمانی؛ مقاله جنگ رمضان، انتشارات پیام آزادی.
3- نگارنده در مقالهای به این موضوع پرداخته است.
4- توجه شود به نقش سودان که درست از همان روزهای اول انقلاب اسلامی، نهضتشان را شروع کردند و گرفتار بمبارانها و کودتاها و جنگهای داخلی و تجزیه و … شدند و تا امروز هنوز هم گرفتارند.

در خرداد ماه سال 1346 / ژوئن 1967 اسرائیل در یک جنگ بزرگ که فقط شش روز طول کشید، سه کشور مصر و سوریه و اردن را به طور کامل شکست داد و تمامی سرزمینهای باقیمانده فلسطین ـ نوار غزه و کرانه باختری رود اردن و شهر بیت المقدس ـ وصحرای سینا و بلندیهای جولان را اشغال کرد.
ثبت دیدگاه