حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

افزونه جلالی را نصب کنید. Saturday, 22 March , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1245 تعداد نوشته های امروز : 0×
08 خرداد 1389 - 13:57
شناسه : 3613
بازدید 243
0

حضور و نفوذ محافل اسرائیلی درایران عصرپهلوی ،این كشوررابه پایگاه صهیونیست ها درمنطقه تبدیل كرده بود.این مساله خودیكی ازعوامل اصلی نهضت وقیام مردم مسلمان ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره)علیه نظام شاهنشاهی بود. آن چه مسلم است ، صرف نظر ازبعضی تك نگاری ها دراین حوزه ، هنوزكاستی ها ، ابهامات ، سوالها وحرفهای […]

ارسال توسط :
پ
پ

حضور و نفوذ محافل اسرائیلی درایران عصرپهلوی ،این كشوررابه پایگاه صهیونیست ها درمنطقه تبدیل كرده بود.این مساله خودیكی ازعوامل اصلی نهضت وقیام مردم مسلمان ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره)علیه نظام شاهنشاهی بود.
آن چه مسلم است ، صرف نظر ازبعضی تك نگاری ها دراین حوزه ، هنوزكاستی ها ، ابهامات ، سوالها وحرفهای ناگفته فراوانی نیزدراین باره وجوددارد.مناسبت سالروزسقوط نظام پهلوی وپیروزی انقلاب اسلامی رابه غنیمت شمرده، برای یافتن پاسخ بعضی سوال هابه گفتگوبا جناب آقای محمدتقی تقی پورنشستسم.
متن حاضرماحصل گفتگوی سایت پژوهه دین باایشان است.

1- گفته می شود یكی از دلایل قیام مردم ایران علیه حاكمیت شاهنشاهی، حضور و نفوذ اسراییلی ها در حكومت پهلوی و ارتباط گسترده رژیم شاه با اسراییل غاصب بود؛ نظر شما در این باره چیست؟
اسناد و واقعیت های تاریخ معاصر حكایت از آن دارند كه نفوذ و سیطره اشخاص، كانون ها و كمپانی های یهودی-صهیونیستی و به علاوه،‌ روابط و همكاری های گسترده سران و مقامات سلطنت پهلوی با اسراییل،‌ ایران را به پایگاه امن و بی بدیل صهیونیسم در جهان اسلام و منطقه تبدیل كرده بود.
رژیم صهیونیستی با بهره برداری همه جانبه از چنین شرایط و موقعیت ممتاز، بی هیچ مانع و مزاحمتی،‌ اهدا‌‌‌ف خود را در این كشور اسلامی و بلكه سراسر منطقه خاورمیانه تعقیب می كرد. حاكمیت پهلوی در ایران،‌ صرف نظر از تأمین منافع فراوان اقتصادی برای اسراییل و تشكل های صهیونی،‌ از نظر سیاسی، اطلاعاتی،‌ تبلیغاتی و حتی روانی برای اشغالگران صهیونیست، فضا و موقعیت منحصر به فردی در بطن جهان اسلام به وجود آورده بود.
پیوند عمیق و ناگسستنی میان این دو، به گونه ای شكل، سامان و تحكیم یافته بود كه سرنوشت آن ها را در داخل ایران كاملاً به هم گره زده بود. یعنی هرگونه تلاش و اقدام برای حذف حضور و نفوذ صهیونیست ها و برچیدن پایگاه های آنان در این كشور، بدون انهدام پایه های سلطنت و اركان قدرت و حكومت پهلوی غیر ممكن بود. این مهم، خود یكی از انگیزه های اصلی نهضت اسلامی مردم ایران علیه استبداد شاهنشاهی بود.

2- آیا حضرت امام به عنوان پرچمدار نهضت اسلامی، در آن دوران، به این مسایل اشاره صریح فرموده است؟
متأسفانه این واقعیتِ كم گفته و شاید هم ناگفته، اگر چه هنوز از سوی پژوهشگران و تاریخ نگاران- آن چنان كه بود و باید- به خوبی تبیین نشده است؛ اما به جرأت و صراحت می توان اعتراف كرد كه پیام ها و هشدارهای تاریخی پرچمدار نهضت بزرگ اسلامی، نه فقط در زمره اولین و معتبرترین اسناد كه به عنوان كلید، راهنما و سرفصل مطالعه، تحقیق و تحلیل این بخش از اسرار تاریخ معاصر است، كه حضرت امام در این باره به صراحت فرمود:
« یكی از علل قیام مردم مسلمان ایران علیه شاه،‌ حمایت بی دریغ او از اسراییل غاصب است.»
« یكی از جهاتی كه ما را در مقابل شاه قرار داده است كمك او به اسراییل است[‍…‍]؛ شاه از همان اول كه اسراییل به وجود آمد با او همكاری كرده است. [‍…‍] و این امر، خود از عوامل مخالفت من با شاه بوده است.»

3- حضور و نفوذ صهیونیست ها در چه حوزه هایی مشهودتر بود و هشدارها و رهنمودهای حضرت امام، در این زمینه ها، چگونه بود؟
نفوذ و رخنه همه جانبه در نظام پولی و بانكی و حضور گسترده و اسرارآمیز در عرصه های گوناگون بازرگانی، بازار بورس، دلالی، ارز، مراكز صنعتی و تولیدی و …،‌مجموعاً موجب شده بود تا اقتصاد كشور در قبضه یك اقلیت مخفی یا نیمه مخفی قرار گیرد، به طوری كه حضرت امام در همان سال های آغاز نهضت فرمود:
« الان تمام اقتصاد مملكت در دست اسراییل است؛ عمال اسراییل اقتصاد ایران را قبضه كرده اند؛‌ اكثر كارخانجات در دست آن ها اداره می شود.»
صرف نظر از حوزه‌اقتصادی،‌در عرصه های سیاسی،‌ نظامی و اطلاعاتی كشور نیز صهیونیست ها حضوری عمیق و گسترده داشتند و این ها از نظرم پوشیده نبود، چنان كه در این‌باره هشدار دادند:
« اسراییل[‍…‍] به دست دولت خبیث ایران در تمام شؤون اقتصادی،‌ نظامی و سیاسی دخالت دارد و باید گفت ایران به صورت پایگاه نظامی اسراییل و در واقع آمریكا در آمده است.»
تعامل عمیق اسراییل و ایران،‌ روابط بسیار نزدیك مقامات و سران اصلی رژیم پهلوی، به ویژه محمدرضا با اشخاص و كانون های یهودی و اسراییلی موجب شده بود تا سرزمین ایران به جولانگاه صهیونیسم و كانون توطئه علیه فرهنگ و معتقدات اسلامی و مردم مسلمان ایران و حتی جهان اسلام تبدیل شود. هشدار و اعلام خطر امام در همان سال آغازی نهضت مردم ایران در این باره كاملاً جدی و تكان دهنده بود:
« اینجانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر می كنم. قرآن كریم و اسلام در معرض خطر است؛ استقلال مملكت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیست ها است[‍…‍] ملت مسلمان تا رفع این خطرها نشود سكوت نمی كنند […]»

4- آیا از دیدگاه حضرت امام، شخص محمدرضاشاه نیز تحت نفوذ اسراییلی‌ها بود؟
پیوند میان اهداف و مطامع اسراییل و صهیونیسم با موقعیت و مصالح رژیم سلطنتی در ایران، نه فقط ایران را ژاندارم صهیونیست ها، بلكه محمدرضا را به سرمأمور آن ها تبدیل كرده بودوحضرت امامدرهمان زمان دراین باره فرمود:
« اینجانب كراراً خطر اسراییل و عمال آن را- كه در رأس آن ها،‌ شاه ایران است- گوشزد كرده ام. ملت ایران تا این جرثومه فساد را از بُن نكنند، روی خوش نمی بینند و ایران تا گرفتار این دودمان ننگین است روی آزادی نخواهد دید. […]»
آزادی عمل یهودی ها و ایادی آن ها در داخل و تلاش آشكار و پنهان این جماعت برای افزایش و گسترش سلطه خود بر اهرم های قدرت در كشور، با وجود برخورداری از امتیازات ویژه در همه شؤون، به صورت یك معمّا و راز در میان مردم باقی بود، اما حضرت امام كه مركز جهانی توطئه و فتنه را كاملاً شناخته و هدف قرار داده بود، یك تنه به مصاف شاه و اسراییل رفت و اسرار روابط پسِ پرده آن ها را افشا وبا قدرت و صلابت تمام خطاب به شاه و صاحبان منصب های درجه اول كشور فرمود:
« آقا مگر شما یهودید؛ مگر مملكت ما مملكت یهود است؟»
« می‌گویند از شاه و اسراییل حرف نزنید. رابطه شاه و اسراییل چیست؟ شاید به نظر سازمان امنیت،‌ شاه یهودی باشد. این كه ادعای اسلام می كند و می گوید”من مسلمانم” و بر حسب ظواهر هم مسلمان است،‌ شاید سرّی در كار باشد… روابط مابین شاه و اسراییل چیست؟ كه سازمان امنیت می گوید:” از اسراییل حرف نزنید! از شاه هم حرف نزنید!” این دوتا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسراییلی است؟ به نظر سازمان امنیت شاه یهودی است؟»

5- درباره پیشینه و چگونگی پیدایش اندیشه صهیونیستی در جامعه یهود ایران توضیح دهید.
یهودیان در قرن نوزدهم قدرت بلا منازع عرصه پولی و اقتصادی دنیای غرب به شمار می آمدند.
این جایگاه ممتاز و ویژه، نفوذ تدریجی آن ها را در كانون های سیاسی قدرت، مجامع و مجالس قانونگذاری، تصمیم گیری و برنامه ریزی فراهم آورد. آن چنان كه در برخی كشورها و مناطق دنیای غرب، یهودیان از قدرت« حكومت در حكومت» برخوردار بودند. با چنین پشتوانه محكمی، سازمان ها و تشكل های سیاسی و فرهنگی جدیدی، با اهداف و مأموریت مشخص تأسیس شد كه بسط و ترویج آموزه ها و افكار صهیونی در دستور فعالیت آن ها قرار گرفت.
ایران،‌ به ویژه مناطق یهودی نشین این كشور، نیز مشمول این تكاپوی هدفمند بود. آن چنان كه در خلال اولین سفر ناصرالدین شاه به اروپا در سال 1873م/1252ش، تلاش های همسو و هماهنگی از سوی رهبران و سران و كانون های یهود انگلستان، فرانسه، آلمان، هلند، اتریش و …، صورت گرفت تا شاه و دولتمردان و مقامات همراه و در رأس آن ها میرزا حسین خان مشیرالدوله(سپهسالار) صدراعظم و میرزا ملكم خان وزیر امور خارجه وقت را به اتخاذ سیاست های جدید جهت اعطای امتیاز ویژه به یهود وادار سازند. ماحصل این گفت و گوها و تلاش ها، امضای توافقنامه ای بود كه شاه و دولت وقت ایران نسبت به اعطای امتیازات خاص از جمله تأسیس مؤسسات و آموزشگاه های ویژه و وابسته به یك تشكل صهیونیستی به نام « آلیانس اسراییلیت اونیورسال» یا « اتحادیه جهانی اسراییلی» در ایران و نقاط یهودی نشین كشور متعهد شدند. در این توافقنامه چهار ماده ای كه پیش نویس آن از سوی كمیته مركزی سازمان صهیونیستی« آلیانس» تهیه و از سوی« آدولف كرمیو» رییس وقت آن سازمان به مقامات وقت ایران ارائه شده بود، شاه،‌ صدراعظم و وزیر امور خارجه ایران متعهد و موظف شدند كه هزینه تأسیس شعبه ها و آموزشگاه های آلیانس از سوی ایران پرداخت شود.

6- پسِ مؤسسه جهانی آلیانس، نقش و مأموریت بنیادی در پیدایش فعالیت‌ها و گروه های صهیونیستی در میان یهود ایران داشته است؟
با تأسیس و آغاز به كار مؤسسات، شعبه ها و آموزشگاه های آلیانس در تهران و برخی شهرهای ایران در سال 1898م/1277ش و رفت و آمد و حضور نمایندگان، مأموران و كارشناسان و مبلغان اعزامی از سوی كانون ها و تشكل های صهیونیستی اروپا، بذر افكار و آرمان های صهیونیستی در میان یهودی های ایران پاشیده شد و به بار نشست. ترویج ایده سیاسی و فرهنگی هماهنگ و واحد در جوامع مختلف یهودی در مسیر آرمان صهیونیسم،‌ تلاش بی وقفه و مستمری از سوی اتحادیه جهانی اسراییلی در بسیاری از كشورها از جمله ایران بود. به این ترتیب، آلیانس منشأ و مادر تشكل های صهیونی جامعه یهودی ایران،‌ به حساب می آید. بر طبق اسناد، منابع و روایت های موثق، به پشتوانه این فعالیت ها بود كه بلافاصله پس از صدور اعلامیه معروف « بالفور»، وزیر امور خارجه وقت انگلستان در سال 1917م/1296ش، مبنی بر اعلام موافقت انگلستان با ایجاد « كانون ملی یهود» در سرزمین فلسطین، زمزمه های صهیونیستی در جامعه یهود ایران آشكار و هویدا شد. به اعتراف نویسندگان و منابع صهیونیستی، اولین حركت صهیونیستی كه در تهران و سپس در سایر شهرهای ایران، شكل سازمانی به خود گرفت به اعلامیه «بالفور» بستگی دارد.
چندی پس از انتشار خبر اعلامیه بالفور در ایران، در سال 1918م/1297ش، « انجمن صیونیت ایران»،‌ به عنوان شعبه ای از سازمان صهیونیسم جهانی، در تهران و در بسیاری از شهرهای یهودی نشین ایرانی شعباتی ایجاد شد. این انجمن پس از تهیه و تصویب اساسنامه و نظامنامه تشكیلاتی با دفاتر و شعبه های سازمان جهانی صهیونیسم مستقر در خارج، ارتباط برقرار و موجودیت خود را به آن‌ها اعلام كرد در این باره با جرأت و صراحت می توان اذعان كرد كه اكثر اعضا و عناصر اصلی تشكیلات مركزی صهیونیسم ایران، در تهران و سایر شهرهای كشور، از شاگردان و دانش آموختگان و پرورش یافتگان مؤسسات و آموزشگاه های آلیانس بودند. به بیانی دیگر آلیانس نقش كلیدی و راهبردی در پیدایی و بروز اندیشه صهیونی و ایجاد تشكیلات صهیونیسم ایران داشت و پس از این نیز همكاری همه جانبه ای بین این دو تشكیلات برقرار بود.

7- آیا مؤسسات صهیونیستی آلیانس در میان غیر یهودی ها، به ویژه مسلمانان ایران نیز فعالیت داشت؟ اگر پاسخ مثبت است درباره آثار و پیامدهای آن توضیح دهید.
نكته مهم این بود كه آلیانس به شیوه اسرار آمیز و نیمه مخفی، كودكان و نوجوانان غیر یهودی را نیز در تهران و بسیاری از شهرهای ایران، جذب و تحت آموزش و تربیت قرار می داد. اگرچه این مسأله در بعضی شهرها و مناطق كشور موجب اعتراض و عكس العمل شدید مردم مسلمان، به ویژه برخی رهبران و عالمان دینی شد؛ اما در اثرهمگرایی بعضی مقامات حكومتی وقت با محافل و كانون های یهودی و صهیونیستی، و جانبداری و دخالت به نفع آن ها، آموزشگاه های اسراییلی در پیشبرد اهداف و ایده های صهیونی در این عرصه،‌ تكاپوی رمزآلود خود را تداوم و استمرار بخشیدند. تا جایی كه در بعضی مناطق و شهرهای ایران، تعداد شاگردان و آموزش یافتگان مسلمان از تعداد یهودی های بیشتر بود. این مسأله از آن جهت قابل توجه و تأمل بیشتر است كه دست پروردگان و تعلیم دیدگان غیر یهودی این مؤسسات، به طرز بسیار شگفت انگیزی، بعدها وارد دستگاه های دولتی و مراكز قدرت در عرصه سیاست، فرهنگ و تصمیم گیری و قانونگذاری می شدند.

8- نظر شما درباره ارتباط رضاخان با محافل صهیونیستی چیست؟
با روی كار آمدن رضاخان، زمینه ها و شرایط حضور و فعالیت صهیونیست ها در ایران بیش از پیش مهیا و تسهیل شد. البته نقش تشكیلات جهانی صهیونیسم را در ظهور و صعود رضاخان نباید نادیده گرفت. به طوری كه امروز ثابت شده است؛ امپراطوری جهانی صهیونیسم تحت زعامت خاندان روچیلد در به قدرت رسیدن رضاخان نقش اساسی به عهده داشت و ایفا كرد:
رضاخان زمانی كه پله های ترقی و صعود را می پیمود، یعنی حتی قبل از این كه كاملاً به قدرت و سلطنت برسد، با اشخاص، مجامع و كانون های یهودی و صهیونیستی روابط اسرارآمیز داشت. بر این اساس به همان میزان كه اشخاص و محافل مزبور برای به قدرت رسیدن او تلاش می كردند، او نیز برای ظهور و رشد و بسط اندیشه و فعالیت های صهیونیستی در ایران از هیچ كوششی فروگذار نكرد.
بر اساس یك نوشته صهیونیستی، « در دوره احمدشاه [قاجار]، تقریباً تمام رجال سیاسی ایران،‌ از جمله سردار سپه، رضا پهلوی، از فعالیت های صهیونیستی در ایران باخبر بودند و حتی در پاره ای از جشن های صهیونیستی شركت می جستند.»
البته اسناد و واقعیت های تاریخی، حكایت از آن دارند كه در سراسر دوره های سلطنت رضاخان، هیچ مانع و مشكلی برای فعالیت ها و تحركات صهیونیست ها در داخل كشور وجود نداشت.

9- چه كسانی واسطه میان رضاخان و محافل صهیونیستی ماسونی بودند؟
درباره ارتباط مرموز رضاخان با بعضی عناصر و عوامل نیمه مخفی محافل و مجامع ذی نفوذ ماسونی-صهیونیستی،‌ اسناد و اطلاعات متقن و مستندی وجود دارد. ارتشبد فردوست در خاطرات خود، با معرفی بعضی عناصر واسطه بین رضاخان و بیگانگان می افزاید:
« […] یكی از مهره های مهمی كه واسطه رضاخان با انگلیسی ها بود و از محرمانه ترین اسرار رضا اطلاع داشت و هیچ كس دیگر را سراغ ندارم كه به اندازه‌ او در وقایع پشت پرده حكومت رضاخان مطلع باشد سلیمان بهبودی بود.»
فردوست، سلیمان بهبودی را محرم ترین فرد حتی در حریم زندگی خصوصی رضاخان معرفی می كند. جالب این كه سلیمان بهبودی از دانش آموختگان آموزشگاه یهودی صهیونیستی آلیانس و از اعضای لژ فراماسونری بود.
به گفته فردوست، « یكی دیگر از واسطه های مهم رضاخان و انگلیسی ها، شاید مهم ترین آن ها، محمدعلی فروغی (ذكاءالملك) بود كه در صعود رضا به سلطنت و سپس در صعود پسرش محمدرضا نقش مهمی داشت.»
در پاسخ به این سؤال كه چرا و چگونه محمدعلی فروغی در شرایط بسیار بحرانی و حساس سكّان كابینه دولت را در زمان سقوط احمدشاه و سلسله قاجار و روی كارآمدن رضاخان حتی پس از سقوط سلطنت رضاخان و به تخت نشستن محمدرضا ـ باز هم دوره انتقالی ـ به دست گرفت، مباحث شگفت انگیز و رازآلودی در تاریخ معاصر ایران وجود دارد كه به دلیل پرهیز از تطویل كلام، تنها به یك نكته، به عنوان نمونه اشاره و بسنده می شود. مه یر عزری سفیر و نماینده سابق اسراییل در ایران عصر پهلوی درباره محمدعلی فروغی‌ (ذكاءالملك) به طور تلگرافی و رمزآلود چنین می نویسد:
« نام و نام خانوادگی ذكاءالملك، یادآور نام یهودی ذكائیم است كه از خانواده های بزرگ یهودی در اصفهان بودند. همه نوشته های فروغی یا ترجمه هایش از زبان فارسی و دیگر زبان ها در چاپخانه یهودا بروخیم یكی از پایگاه های فرهنگ یهودی در ایران به چاپ رسیده اند.»
به اعتراف منابع یهودی، « رضاشاه به یهودیان اعتماد تام و كامل داشت و به یهودیان جهان […] احترام می گذاشت. یكی از بهترین دلایل این ادعا، همین كه پزشك مخصوص رضاشاه، «دكتر كورت اِریش نومان» كه نخست در برلین طبابت می كرد و بعداً به ایران مهاجرت كرده بود، یك آلمانی یهودی تبار بود.»

10- آیا پس از روی كار آمدن محمدرضاشاه نیز، صهیونیست ها موقعیت خود را در ایران حفظ كردند؟
از شگفتی های اسرارآمیز تاریخ معاصر ایران این است كه همان اشخاص و جریان هایی كه عامل صعود رضاخان و سپس سقوط و تبعید او بودند؛ پسر او محمدرضا را نیز به پادشاهی ایران برگزیدند. حتی محمدعلی فروغی كه در دوره انتقال قدرت از سلسله قاجار به رضاخان به عنوان نخست وزیر مسؤولیت تشكیل كابینه را عهده دار بود، در زمان انتقال قدرت به محمدرضا نیز از سوی انگلیسی ها مأمور تشكیل كابینه شد. این مهم بیش از پیش نقش و جایگاه ذكاءالملك را در تاریخ معاصر ایران آشكار می كند.
به هر روی، زمان سلطنت محمدرضا نیز دوره طلایی برای یهودی‌ها به شمار می آمد. زیرا در این دوران، اشخاص، سازمان‌ها و گروه‌های یهودی و صهیونیستی از موقعیت بسیار ممتازی برخوردار و در همه عرصه‌های سیاسی و اقتصادی كشور حضور و نفوذ گسترده داشتند. تشكیلات صهیونیسم ایران كه پیش از این تأسیس شده بود، علی‌رغم برخی فراز و نشیب های تشكیلاتی، هم‌چنان فعالیت خود را در داخل كشور تداوم بخشید.
شعبه ها و آموزشگاه های آلیانس وابسته به اتحادیه جهانی اسراییلی مستقر در فرانسه نیز تا زمان سقوط محمدرضا، همواره در راستای مأموریت سیاسی و فرهنگی خود از هیچ گونه كوشش و تلاشی فروگذار نكردند. از معروفترین و مهم ترین نهادهای صهیونیستی در ایران می توان به «آژانس یهود» بازوی اجرایی و عملیاتی سازمان جهانی صهیونیسم اشاره كرد كه با توافق رسمی مقامات و نهادهای قانونی و دولتی ایران از جمله وزارت كشور و وزارت امور خارجه در ایران فعالیت می كرد.

11- آیا درباره قدمت حضور سازمان های صهیونیستی و یا نمایندگان آن ها در ایران دوران سلطنت محمدرضا، مدارك تاریخی نیز وجود دارد؟
برخی اسناد و مدارك، از جمله خاطرات« مشه یشای» یكی از نمایندگان اعزامی آژانس جهانی یهود به ایران در سال1943م/1322ش، نشان می دهد كه سال ها پیش از تأسیس اسراییل این تشكیلات صهیونی در ایران شعبه و نماینده رسمی داشته است.
بر اساس خاطرات مشه یشای، از دیگر مأموریت های نمایندگان و مأموران آژانس یهود، جمع آوری پول برای اجرای برنامه های انتقال یهودیان و در راستای اهداف صهیونیسم بود. یادداشت های او نشان می‌دهد كه طی سال های 1943م و 1944م/1322ش و 1323ش، آژانس یهود مستقر در تهران، صدها یهودی ایرانی و غیر ایرانی را از طریق این كشور به فلسطین اشغالی منتقل كرده است.
آژانس یهود طی 37 سال سلطنت محمدرضا، در كمال آزادی در داخل كشور به فعالیت مشغول بود و اهداف صهیونسم را در سراسر ایران تعقیب می كرد.
آزادی عمل نمایندگان اعزامی سازمان های صهیونیستی در ایران به حدی بود كه آن‌ها به آسانی با بالاترین مقامات حكومتی ملاقات و دیدار می كردند.
برای نمونه؛ مشه یشای نماینده آژانس یهود در تهران، در خاطرات خود، به چگونگی ملاقات خود با محمدرضا پهلوی در 30 مارس1944م/1323ش به طور مبسوط اشاره می كند.
گفتنی است كه این روابط، سال ها پیش از تأسیس رژیم صهیونیستی برقرار بود. به بیان دیگر،مقامات رژیم پهلوی، از شخص شاه تا وزیران و شخصیت های بلندپایه كشور، در زمان و شرایطی، نمایندگان مجامع، كانون ها و مؤسسات صهیونیستی و یهودی را به رسمیت می شناختند و با آن‌ها تعامل و همكاری داشتند كه هنوز دولتی به نام « اسراییل» موجودیت خود را اعلام نكرده بود.
علاوه بر این، ده ها انجمن و كانون های دیگر یهودی و صهیونی در داخل كشور فعال بودند كه یعضی به طور رسمی و آشكار به عنوان شعبه ای از مؤسسات صهیونیستی خارج از كشور مشغول فعالیت و بعضی دیگر تحت عنوان انجمن یا سازمان یهودی ایرانی به آن ها وصل و مرتبط بودند.

12- رژیم پهلوی در چه زمانی، اسراییل غاصب را به رسمیت شناخت و این موضوع چه پیامدهایی در داخل ایران داشت؟
بر طبق اسناد موجود، رژیم پهلوی در اسفندماه سال 1328، رژیم غاصب اسراییل را به صورت « دوفاكتو» به رسمیت شناخت. برخی رسانه های خبری و مطبوعاتی، این خبر را در 24 اسفند 1328 پخش و منتشر كردند. با انتشار خبر شناسایی اسراییل از سوی ایران، مردم مسلمان ایران اعتراض و تنفر خود را نسبت به این موضع دولت ساعد اعلام كردند. بعضی نمایندگان مجلس شورای ملی، طی نامه ای به رییس مجلس وقت، شناسایی اسراییل از سوی دولت را نابهنگام و غیر منتظره و ناسازگار با احساسات عمومی و مصلحت و منافع سیاسی و ملی ایران دانستند.
در این اعتراضات،‌ اقدام دولت ساعد بر خلاف مصالح جهان اسلام و مواضع كشورهای اسلامی منطقه و به‌عنوان حركتی متأثر از نفوذ و تحریكات مرموز یاد شد. اعتراض و تظاهرات مسلمانان و علمای اسلام میزان خشم و تنفر مردم را نسبت به اقدام دولت بیش از پیش آشكار ساخت. البته دولت ایران، چند ماه پیش از به رسمیت شناختن اسراییل به صورت دوفاكتو، عباس صیقل را به عنوان نماینده خود در اسراییل به فلسطین اعزام كرده بود. این حركت نشان می داد كه سیاست مبتنی بر شناسایی اسراییل طبق محاسبات و برنامه از پیش طراحی شده صورت گرفته است.

13- تأثیر و پیامدهای شناسایی اسراییل از سوی رژیم پهلوی چه تأثیری در موقعیت سازمان های صهیونیستی و حضور و فعالیت محافل اسراییلی در ایران داشت؟
شناسایی اسراییل، موقعیت مجامع یهودی و كانون های صهیونی را در ایران بیش از پیش تقویت و موجب افزایش و گسترش حضور و نفوذ آن ها در ایران شد. اسراییل نیز به طور غیر رسمی سفارت خود را در تهران دایر كرد. البته در این دوران، نمایندگان اعزامی اسراییل در پوشش سازمان های مختلف صهیونیستی، از جمله آژانس یهود در ایران حضور و فعالیت جدی داشتند. حتی دكتر زوی دوریل كه بعدها سمت نمایندگی اسراییل را در تهران را عهده دار شد، ابتدا تحت پوشش رییس بخش اقتصادی آژانس یهود و سپس نمایندگی اتاق بازرگانی اسراییل در ایران و چندی بعد به عنوان مسؤول دایره كنسولی اسراییل در آژانس یهود مستقر در تهران فعالیت خود را انجام می داد.
سفارت یا نمایندگی اسراییل در ایران، فراتر از عرف و چارچوب دیپلماتیك،‌ فعالیت های سیاسی،‌اقتصادی، اطلاعاتی و فرهنگی گسترده ای در داخل كشور، و به ویژه جامعه یهود ایران داشت. برقراری ارتباط بسیار نزدیك و صمیمی با بسیاری از سران و دولتمردان و مقامات بلندپایه و ذی نفوذ ایران، برگزاری نشست ها و میهمانی های نیمه خصوصی، با دعوت سفیران، كارمندان سفارت خانه ها و نمایندگی های مستقر در تهران و نیز یهودیان سرشناس، زمینه سازی برای ملاقات مقامات بلندپایه ایرانی و اسراییلی و رفت و آمدهای متقابل اما مخفیانه، ایجاد بستر و پوشش مناسب برای تكاپوی آسان سازمان ها و مؤسسات صهیونیستی و اسراییلی به ویژه سازمان اطلاعاتی و جاسوسی موساد در داخل ایران، از جمله فعالیت های دفتر نمایندگی یا سفارت نیمه مخفیِ اسراییل مستقر در تهران بود.

14- اسراییلی ها در عرصه اقتصادی، چقدر در ایران حضور و نفوذ داشتند؟
در عرصه اقتصادی، علاوه بر شمار كثیری از شركت ها، كارخانه ها، مراكز صنعتی و تولیدی و تجاری یهودیان ایران، ده‌ها شركت یهودی و صهیونیستی غیر ایرانی نیز در داخل كشور به فعالیت مشغول شدند. به گونه ای كه نبض اقتصاد كشور در دست یهودی‌ها و صهیونیست‌ها قرار گرفت. در دستگاه های دولتی، از شركت نفت و پتروشیمی تا بانك ها، وزارت خانه ها و‌ صنایع، یهودی ها نقش و نفوذ چشمگیر داشتند.
با واردات صدها قلم كالای اسراییلی، ایران به بازار مصرف كالاهای اسراییلی ها تبدیل و از این رهگذر، میلیون ها دلار سود به خزانه جنگی رژیم صهیونیستی سرازیر می شد. اسراییلی ها در بخش كشاورزی، طراح برنامه های كلان رژیم پهلوی بودند. از دشت قزوین تا استان خراسان،‌ فارس،‌ خوزستان، ایلام و برخی مناطق شمال كشور، محل تاخت‌و‌تاز مرموز كارشناسان و مأموران اسراییلی تحت پوشش عمران و آبادانی و تولید محصولات كشاورزی بود.
ارتباط و بده بستان های محرمانه اسراییلی ها با برخی مقامات بلندپایه ایران كه از نظر اسراییلی ها دوستان صمیمی و از دوستداران مخلص اسراییل به حساب می آمدند آن چنان عمیق و گسترده بود كه هركدام به مناسبت ها و بهانه های مختلف به دعوت مقامات اسراییل به فلسطین سفر می كردند و میهمان اسراییلی ها می شدند.

15- به جز بخش های اقتصاد، اسراییلی ها در چه حوزه های دیگر فعالیت جدی داشتند؟
علاوه بر روابط گسترده اقتصادی، همكاری پیچیده ای میان شهربانی كل كشور، ژاندارمری و ارتش ایران با اسراییل وجود داشت. در حوزه آموزش افسران و كادرهای نظامی ارتش شاهنشاهی، تبادل اطلاعات سرّی و معاملات وسیع تسلیحاتی خود نیازمند بحثی مفصل و مستقل است.
پیمان اطلاعاتی موساد و ساواك موسوم به طرح « كریستال» و نیز پروتكل اطلاعاتی سه جانبه موساد، ساواك و سرویس اطلاعاتی تركیه با نام رمز « نیزه سه سر» و پیمان سه جانبه ساواك، موساد و دستگاه اطلاعاتی اتیوپی ( با نام رمز عقاب) از بخش های كاملاً سری همكاری ایران و اسراییل در منطقه خاورمیانه عربی تا شمال آفریقا و در راستای استراتژی خزنده رژیم صهیونیسم علیه كشورها و ملت های مسلمان بود كه شرح و تفصیل آن خارج از حوصله این مقال است.
در كنار روابط مورد اشاره، اعزام دانشجویان و كارآموزان ایرانی به اسراییل، برگزاری مسابقات ورزشی، برقراری تورهای سیاحتی و تفریحی به طور متقابل، سفر روزنامه نگاران، استادان و شخصیت های مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی ایران به اسراییل، رفت و آمد قاچاقچیان اسراییلی در تهران و اقدام آن‌ها برای جمع آوری و غارت آثار باستانی، عتیقه و فرهنگی ایران و… از جمله همكاری های ایران و اسراییل بود كه همواره با خشم و نفرت مسلمانان ایران و جهان اسلام همراه بود.

16- آیا اسراییلی ها برای حفظ سلطنت پهلوی و جلوگیری از سقوط آن رژیم، تلاشی داشتند؟
حضور گسترده اسراییلی ها و ایادی آن ها در سراسر ایران و دخالت و اعمال نفوذ در همه شؤون كشور و امور مردم، به گونه ای نبود كه از انظار مردم مسلمان و هوشمند ایران و عالمان دینی و مبارز پنهان باشد. این خود، انگیزه و دلیلی بسیار محكم برای مبارزه با رژیم وابسته و خودكامه پهلوی و انهدام پایه های سلطنت بود. بر این اساس در دورانی كه امواج نهضت اسلامی مردم، سراسر ایران را فرا گرفته بود و پایه های قدرت شاه و سلطنت او را به لرزه در آورده بود، دستگاه اطلاعاتی امپراتوری صهیونیسم‌ و مأموران و جاسوسان و كارگزاران آن ها بیش از همه به وحشت افتادند. آن ها برای حفظ پایگاه های خود در ایران كه جایگاه استراتژیكی برای اسراییل در منطقه داشت، به هر تلاش و توطئه ای دست زدند تا بلكه رژیم شاه و سلطنت پهلوی را حفظ كنند. مأموران دستگاه اطلاعاتی صهیونیسم، كارشناسان و كارگزاران كهنه كار اسراییلی،‌ در اوج سراسیمگی و آشفتگی، سران رژیم پهلوی را به خشونت و كشتار و سركوب خونین مردم مسلمان و به پاخاسته‌ایران تشویق می كردند.
روزنامه‌ اسراییلی هاآرتص در دی ماه 1357، قبل از فرار محمدرضا (26 دی) در مقاله ای به قلم یك كارشناس یهودی،‌ ایجاد حكومت نظامی و سركوب مردم ایران را چنین توصیه كرد:
« اگر شاهنشاه و افسران ارتش جرأت داشته باشند و آن چه را كه مخالفان می خواهند انجام دهند، آن ها علیه مخالفان عملی سازند،‌ امید می رود كه رژیم نجات یابد. [… وگرنه]…طی چند ماه پایان سلسله پهلوی مثل پادشاهی پیشین [قاجار] فرا خواهد رسید…
شموئل سگو،‌ مورخ و روزنامه نگار برجسته‌ اسراییلی،‌ چند روز پس از كشتار معروف هفده شهریور تهران، در روزنامه معاریو با القاء برخی نكات روانی و هشدار سیاسی نوشت:
« پرزیدنت كارتر و دولت او در بحران اخیر با اقدامات [خشونت بار] شاه برای برقراری نظم موافق بوده‌اند… اگر آمریكا پشتیبانی خود را از شاه ادامه دهد، امید زیادی می رود كه ایران بر بحران اخیر كه وخیم ترین بحران در 25 سال گذشته است غلبه یابد.»
دیوید مناشری رییس بخش ایران شناسی و پژوهشگر مؤسسه تحقیقاتی شیلواح وابسته به دانشگاه تل آویو، خیزش مردم ایران را ناشی از اقدامات و تحریكات عناصر چپ گرا و نیروهای مذهبی دانست و افزود كه اتحاد این نیروها علیه نوسازی شاه عامل عمده ناآرامی های اخیر ایران است. دیوید مناشری نیز تنها راه بقای سلطنت را سركوب شدید مردم ایران توصیه كرد. راستی! چرا استراتژیست ها و كارشناسان سیاسی و اطلاعاتی صهیونی این گونه نسبت به سقوط سلطنت در ایران، آشفته، پریشان و وحشت زده بودند؟!
روزنامه اسراییلی داوار در سرمقاله شماره‌ 14 دی ماه 1357ش،‌ در پاسخ به این پرسش چنین نوشت:
« … ناراحتی اسراییل از وضع جدید ایران به مراتب بیش از نگرانی كشورهای غربی از این بابت است. سبب این ناراحتی،‌ وابستگی متقابل ایران و اسراییل به یكدیگر است.»
سازمان های صهیونیستی و در رأس آن ها موساد، فرماندهان بلندپایه نظامی و كارگزاران سیاسی اسراییلی نیز با همه‌توان و تجارب خود، برای حفظ تاج و تخت محمدرضاشاه و سلطنت او وارد كارزار شدند. همزمان با كارزار سیاسی، تبلیغاتی، جنگ روانی و اطلاعاتی، آن ها گزینه نظامی را نیز در دستور كار خویش قرار دادند و با اعزام نظامیان اسراییلی به ایران، مستقیماً در سركوب و كشتار مردمِ بپاخاسته ایران مشاركت كردند.

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.