معاويه بن حُديْج كِندي، قاتل يكي از بهترين ياران اميرالمومنين (عليهالسلام) محمدبن ابيبكر است. براي آشنا شدن با معاويه بن حديج كندي بايد محمدبن ابيبكر و شأن و منزلتِ والايش را در چشم اميرالمومنين (عليهالسلام) شناخت.1
محمدبن ابي بكر يكي از برجستهترين كارگزاران نظام علوي و از ياران دلباخته و نزديك اميرالمومنين (عليهالسلام) است. مادر او «اسماء بنت عُمَيس» زني معمولي نبود؛ او از زناني بود كه قبل از هجرت رسولالله (ص) اسلام آورده و همراه همسرش جعفربن ابيطالب، سيزده سال به حبشه هجرت كرده بود. او پس از شهادت جعفر، با ابوبكر ازدواج كرد و پس از او – از زماني كه محمدبن ابيبكر سه ساله بود- به عقد اميرالمومنين(ع) درآمد و محمد چنان در دامان علي(ع) پرورش يافت كه ايشان فرمودند: «محمّد فرزند من است از صلب ابيبكر».
وي در سن 25 سالگي در برانگيختن مسلمانان عليه عثمان نقش بسيار مهمي برعهده داشت و پس از آن نيز در 26 سالگي از سوي حضرت اميرالمومنين(ع) والي مصر شد و نهايتاً در صفر سال 38 هـ.ق، در بيست و هشت سالگي به شهادت رسيد.
محمدبن ابيبكر، صاحب فرزندي بود به نام «قاسم» كه «اُمّ فروه» (مادر امام صادق عليهالسلام) دختر اوست. بنابراين محمّدبن ابيبكر، جّد مادري امام صادق(ع) نيز به حساب ميآيد.
اما درباره قاتل محمّدبن ابيبكر، ابن هلال ثقفي در «الغارات» درباره معاويه بن حُدَيْج كِنْدي مينويسد: مردي ملعون و ناپاك بود، عليبن ابيطالب(ع) را سبّ ميكرد.2
او همان كسي است كه گردن محمدبن ابيبكر را بزد، سپس پيكر او را در درون شكم خر جا داد و آتش زد.3
جالب اين است كه محمدبن ابيبكر او را «پسر زن يهودي جولاه»4 ميخوانَد.5 و همين كافي به نظر ميرسد تا درباره خاندان و اصل و نسب اين ناپاك شقي، اطمينان حاصل كنيم كه او يهودي بوده است، چراكه «مادر معاويهبن حُديج، زني يهودي بود.»6
«در برخي از مآخذ آمده است كه معاويه پس از كشتن وي سر او را از بدنش جدا كرد و نزد معاويهبن ابيسفيان در دمشق فرستاد و معاويهبن ابيسفيان دستور داد آن سر را در آن ناحيه براي عبرت ديگران در نقاط مختلف بگردانند و اين نخستين سري بود كه در تاريخ اسلام گردانده و در معرض نمايش ديگران گذارده شد.»7
محمّد طیّب
پی نوشت
—————————————————–
1.با استفاده از اين دو منبع:
-حيات فردي و اجتماعي محمدبن ابيبكر استاندار علي(ع) در مصر، جواد سليماني، انتشارات اميري، تهران، بهار 1377.
– ياران پيغمبر را بشناسيد، جلد1: محمدعلي عالمي دامغاني؛ از منشورات «مكتبه بصيرتي»، قم، محرمالحرام 1386 ه.ق.
2. الغارات، «ابواسحاق ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال معروف به ابن هلال ثقفي، ترجمه عبدالمحمد آيتي، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، پاييز 1371، ص 104.
3.همان.
4- جُولاه يا جَولاه به معناي نساج و بافنده است.
5- همان؛ ص 103.
6- محمدبن ابيبكر شهيد ولايت، ناصر باقري بيدهندي، انتشارات دارالحديث، تهران، پاييز 1375، ص 82.
7- همان، ص 83
ثبت دیدگاه